تاریخ کهن بشر و خصوصاً تاریخ معاصر کشورمان سرشار از رویارویی با بحران های متعدد است. ذهن تک تک افرادی که در این پهنه از جهان سکونت دارند سرشار از تجربه بحران های طبیعی و انسانی است که تنها بصورت شفاهی بیان شده و تا بحال این تجربه گران سنگ مکتوب و گردآوری نشده است. به گواه تاریخ، عدم کفایت در مواجهه با بحران و تصمیم گیری های بدون پشتوانه علمی (حکمرانی در تعلیق) به بحران بعدی موکول و کمافی السابق تنها در زمان اوج بحران به مدیریت آزمون و خطایی تبدیل می گردد. این نوع از برخوردها، آسیب های غیرقابل جبرانی را به جامعه تحمیل کرده است. از ابتدای شیوع ویروس کرونا در جهان، جامعه علمی بدنبال آن بوده است تا ساز و کار گسترش این بیماری، تأثیرات اقتصادی، اجتماعی، و زیست محیطی آن را کشف نماید و سیاست هایی در راستای بهبود و سازگاری با این بیماری اتخاذ کنند. گزارش پیش رو به دنبال تحلیل ابعادی از سیاست گذاری دولت است که در فرآیند حکمرانی شهری، مهار بحران ها را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. به طور مشخص سیاست فاصله گذاری اجتماعی در بحران پاندمیک کرونا یکی از مهم ترین مواردی است که می توان در صورت اجرای صحیح و به موقع آن تا حد زیادی از شیوع این بیماری کاست و مرگ و میر را کاهش داد. شاهد این مدعا تجارب جهانی سال های دور و نزدیک در جهان و داخل کشور است. کرونا اولین بحران اپیدمیک نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود. در مواجهه با بحران های بعدی، شهرها نباید بدون برنامه باشند و به یکباره حیرت زده شوند. چرا که شهرها تنها برای مواقع عادی ساخته نمی شوند، بلکه در بحران ها هم باید کارآمد باشند. شهر سرپل ذهاب در طی سه سال گذشته بحران های متعددی را پشت سر نهاده است که به دلایل مختلف به فاجعه تبدیل شده اند. زلزله آبانماه 1396 سرپل ذهاب و تخریب شدید آن به دلیل ناکارامدی در حکمرانی به فاجعه تبدیل شد. چنان که تبعات اجتماعی، اقتصادی، روحی- روانی و ... آن هنوز هم پابرجاست. سیل فروردین ماه 1398 نیز به نوبه خود چالشی جدی برای حکمرانی شهری بود که باعث غافلگیری مردم و مسئولان شد. در نهایت بحران کرونا نیز با مشکلات مختص به خود، به گونه ای دیگر لایه های مختلف نظام حکمرانی را به چالش کشیده است.