آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

در این نوشته استدلال های جیمز در مقاله اراده معطوف به باور را بررسی می کنیم. این استدلال ها شامل سه استدلال عمده ی استدلال علیه شاهدگرایی کلیفوردی، استدلال برای حق باورآوری و استدلال برای اراده باورآوری می شود. جیمز برای صورت بندی این سه استدلال اصلی از دو استدلال دیگر هم استفاده می کند که ما آنها را استدلال حقیقت جویانه و خطاپرهیزانه نامیدیم. تمام این استدلال ها بر دو پایه آسان باوری و نظریه استعدادی باور مبتنی است. بدون این دو مبنای فکری هیچ یک از استدلال های جیمز در اراده معطوف به باور کار نمی کنند و به هدفی که دارند نمی رسند. سنخ استدلال های وی برخلاف تصور رایج از سنخ استدلال های شاهدگرایانه ای است که با مدل شاهدگرایانه کلیفورد تفاوت می کند. به همین سبب، عموما نقد او بر شاهدگرایی کلیفورد را نقدی بر کلیت شاهدگرایی محسوب می کنند که برداشت صحیحی نیست. در نهایت، پیامدهای منطقی استدلال های جیمز را بررسی و نقد می کنیم. ایراد نسبی گرایی و عدم رابطه میان صدق و خیر از جمله نقدهایی که بر استدلال های وی وارد شده است. 

تبلیغات