کنکاش در جهان بینی غلات شیعه ،علی رغم ازبین رفتن اکثر آنها، از جهاتی می تواند مفید و کاربردی تلقی شود . شبیه آنچه در مقاله حاضر در بحث ولایت عرفانی صورت گرفته، چرا که در اینجا، بر خلاف تاریخچه مشهور ولایت یعنی انتساب به متصوفه و یا شخص حکیم ترمذی، با ارائه چار چوب وریشه هایی از آن در غلات شیعه ، تا حدودی به حل ابهام برخی آموزه های متصوفه یا غلط انگاری مستشرقان در حوزه تصوف، پرداخته است. بدین صورت که در تاویلات ذوقی و بی مبنای غلات، که ما ان را غلو یا گزافه گویی می نامیم ، شریعت دارای دو لایه ظاهر و باطن است ومنشا، این دو گانگی ، خداییست که یک وجه فنا ناپذیریاآسمانی و پنج وجه فنا پذیریازمینی دارد.واین وارث خدای آسمانی بودکه متولی باطن شریعت بود. و هر یک ازاین وجوه از طریق حلول به پیامبران صامت و ناطق منتقل می شد . در نتیجه چه خدایان اسمانی یا اعظم وچه خدایان زمینی، فقط از جسمی به جسمی دیگر در می امدند یادچار تقمص یا تناسخ می شدند.وارث خدای اسمانی یا اعظم بعد ها در متصوفه ، به شکل معتدل تری تبدیل به اولیاء شد. و حتی درلغت، «ولی» بقاء بالله و رب تعریف گشت. این ولی در غلات چون از ظاهر شریعت که برای عوام بود گذشته بود و خود در واقع خدا بود هیچ تکلیف و حرام و بهشت و جهنم اخروی و حتی مرگ ظاهر ، برایش متصور نبود .