انقلاب، پدیده ای ناظر به تغییرات در عرصه ی اجتماع و سیاست است که تحت تأثیر مبانی فکری قرار دارد. جریان فکری و سیاسی فردید و پیروان وی، بر اساس مبانی فکری و حکمی خود به طور خاص از آرای هایدگر ونیز ابن عربی تأثیر پذیرفته است، بر آن است که ادوار تاریخی از حیث دلالت های معنایی مندرج در آن بر اساس یکی از این اسماء قابل توضیح است. بر همین مبنا این دیدگاه بر اساس حکمت تاریخ، سعی دارد از قید و بند اومانیسم دوران مدرن رها گردیده و افقی معنوی بر اساس نسبتی جدید با خداوند و نیز وجود را طرح نماید. یکی، موضوع انقلاب است که هم به لحاظ مفهومی و هم از حیث توجه فردید به دو واقعه ی مهم مشروطه و انقلاب اسلامی حائز اهمیت است. در این نوشتار، بر اساس نگاهی گذرا به مبانی فکری فردید و به طور مشخص نگاه هستی شناسی و نیز رویکرد وی به تاریخ و آنچه وی از آن با عنوان حوالت تاریخی یاد نموده است، به بازخوانی دیدگاه وی در مورد انقلاب منظومه ی فکری وی و چالش ها و فرصت های طرح این موضوع از سوی وی به ویژه در افق امکانات پیش روی آینده و در انداختن طرحی نو در تفکر پس فردایی عالم پرداخته می شود.