اراده گرایشی درونی است که آدمی را به انجام کاری برمی انگیزد . مراد از این مفهوم در دانش های زبانی، تحقق اراده متکلم هنگام ایراد کلام است؛ بدین معنا که متکلم کلام خود را آگاهانه ایراد کند و در حالت هایی همچون خواب، مستی و جنون نباشد . ظاهر برخی سخنان بلاغیون محتمل معنای غیرارادی بودن فنون بدیعی است . پژوهش حاضر برآن است تا با رویکردی کاربردشناختی و تکیه بر روشی توصیفی تحلیلی، به تبیین جایگاه و کارکرد مفهوم اراده در برخی فنون بدیعی بپردازد و اهمیت آن را در فرایند پیدایش این فنون روشن کند . از این رهگذر، سعی شده هم سخنان بزرگان بلاغت به طور صحیح تبیین شود و هم با تفکیک و تجزیه فنون بدیعی برمبنای مفهوم اراده، تصویر کامل تر و روشن تری از روند آفرینش این فنون، از مرحله پیدایش در نزد متکلم تا مرحله دریافت و خوانش توسط مخاطب، فراهم آید . نتایج بررسی نمونه ای شش فن بدیعی مشاکله، مدح شبیه به ذم و ذم شبیه به مدح، اسلوب حکیم، توجیه، مذهب کلامی و مبالغه حاکی از آن است که مفهوم اراده در آفرینش فنون مذکور نقشی اساسی داشته؛ چنان که عدم نظرداشت این مفهوم در فنون مذکور، ارزش و ماهیتشان را ازاساس مخدوش می کند . همچنین حمل سخنان بلاغیون بر غیرارادی بودن فنون بدیعی امری غیرموجه بوده و « قصد » در این گونه سخنان نه هم سنگ با مفهوم « اراده » ، بلکه ذیل مفهوم « تصنع و تکلف » و دربرابر « طبع » به کار رفته است .