اخوان الصفاء، که از اندیشمندان قرن چهارم اند، در مجموعه آثارشان به بحث از عشق نیز پرداخته اند. عشق در آثار ایشان دو کاربرد دارد: عشق به معنای عام (محبت) و عشق به معنای خاص (عشق انسانی). ایشان بهترین تعریف برای عشق را شوق به اتحاد می دانند. اتحاد حاصل از عشق در روح بخاری و به تبع آن در اعضای بدن عاشق و معشوق رخ می دهد. علت عشق طبع است. نفس نباتی، نفس حیوانی، نفس ناطقه، طبع علت و معلول و طبیعت برخی از حیوانات مبدأ انواع عشق اند. شروع عشق نیاز به التفات و توجه دارد و تفاوت افراد در عشق به سبب تفاوت مزاج آنها یا وابسته به حالات فلکی زمان شکل گیری نطفه آنها است. طبق دیدگاه ایشان، می توان نقشی برای اختیار در عشق در نظر گرفت. عشق یک غرض اولیه دارد (مثلاً برطرف شدن نقص معلول) و یک غرض اقصا، که آن توجه انسان به خدا و امور الاهی و عشق به آنها است. عشق ورزی فضیلت و موجه است، هرچند در برخی از موقعیت ها می تواند رذیله و ناموجه باشد.