هر زبان یا متنی بر اساس کارکرد و بافت مورد نظرش، انواع کنشهای گفتاری را به همراه دارد. نظریه کنش های غیربیانی توسط جان سِرل (1969) انگلیسی در حوزه پراگماتیک مطرح شد. کنش عاطفی نوعی کنش غیربیانی است که احساسات و فعلهای عاطفی گوینده را بیان می کند. از آنجا که دین مقوله ای کاربردی و متناسب با هر زمان و مکان است، بنابراین زبان قرآن، زبانی کاربردشناختی بوده و منبع غنی مطالعات زبان شناسی به شمار می رود. قصص قرآنی یکی از جنبه های اعجاز قرآن کریم هستند که از جنبه های ساختار زبانی و بافت متنی مورد بررسی قرار می گیرند. بهره گیری از کنش های گفتاری بویژه کنش عاطفی در داستانهای قرآنی بسیار ظرافتمندانه روی داده است تا اهداف و مفاهیم الهی به آسانی به هر مخاطبی در هر زمان و مکانی منتقل شود. در این جستار سعی بر آن شده است با روش توصیفی- تحلیلی ابتدا نگاهی گذرا به داستانهای قرآنی و چارچوب نظری کنش عاطفی داشته و در ادامه به بررسی و تحلیل تعدادی از داستانهای قرآنی بر اساس الگوی کنش عاطفی جان سِرل پرداخته شود. مهمترین یافته این مقاله این است کنش عاطفی (تأثیری) از پربسامدترین کنشهای گفتاری در بافت قصص قرآنی به شمار می رود