شکاکیت به عنوان رویکردی همیشگی در تفکر بشر مورد توجه قاضی عبدالجبار معتزلی نیز بوده است . او به نقد شکاکیت فراگیر و حیطه ای پرداخته و سعی کرده به اشکالات سوفسطاییان ، ذهنیت گرایان ، منکران معرفت عقلی و منکران متواترات پاسخ دهد . در مواجهه با سوفسطاییان ضمن ناصواب دانستن رویکرد ابوعلی جبایی و بلخی در برخورد با آن ها ، روش استاد خویش ابوهاشم مبنی بر عدم بحث را پیش گرفته و راهکار را تنبّه و توجه دادن آن ها به واقعیات می داند . همچنین او با ردّ دیدگاه ذهنیت گرایی، این دیدگاه را متضمّن تناقض صریح دانسته و دیدگاه منکران معرفت عقلی و منکران متواترات را نیز دارای ناسازواری می داند و معتقد است که این دیدگاه ها در نهایت، به انکارِ کلیه منابع معرفتی می انجامد . او با به رسمیت شناختنِ معرفت عقلی و همچنین دانشی که از راه گواهی و متواترات حاصل می شود ، سعی دارد نشان دهد که هیچ یک از انواع شکاکیت، جز شکاکیت دستوری، نمی تواند مورد پذیرش عُقلا باشد.