در چند دهه گذشته، تحولات جامعه ایرانی و دگرگونی های جامعه جهانی در پیدایش جریان داستان نویسی زنان در مهاجرت مؤثر بوده است. در داستان های نویسندگان زن مهاجر، زنان شخصیت محوری داستان ها هستند. در این داستان ها، در تقابل با ساختارهای فکری گذشته، ساختارشکنی صورت گرفته است و زن در ارتباط با مرد تعریف نمی شود؛ بلکه ذهنیت زنان به ذهنیت محوری و اصلی داستان تبدیل می گردد و داستان از زاویه دید آن ها و شناخت و آگاهی شان از مردان و دنیا نوشته می شود. از دیگر سو آن ها توانسته اند میان ورود دنیای زنانه به داستان و حفظ زیبایی شناسی آن رابطه ای منطقی برقرار کنند. برخی از زنان اقسام مسائل سیاسی را از منظر روایت های زنانه بازتاب داده اند. بخشی از آثار زنان نیز زمینه هویت اندیشانه دارد و در آن ها موقعیت زن به مثابه سوژه گم شده و فاعل شناسا و یابنده است. از این رو عموماً زاویه دیدی که زنان در داستان هایشان به کار می برند، اول شخص است. انتخاب این زاویه دید به ایشان مجال می دهد در نوشتن اغلب از خودشان بگویند . درواقع خود نویسنده در راوی اول شخص تجلی پیدا می کند. بخش دیگری از داستان های زنان، شرح تجربه ها و آگاهی های آن ها از مسائل جنسیتی است. روایت های دیگری از آن ها نیز شرح زندگی معمولی و روزمره آن هاست. این داستان ها به ژانر داستان های عامه پسند نزدیک می شوند و هرچند از حیث روایت داستانی ساختار محکمی ندارند، با استقبال خوانندگان مواجه شده اند.