سیاست مدن به رابطه دولت با ملّت و نقش سیاستمدارن و رهبران سیاسی بر زندگی شهروندان می پردازد. غایت سیاست مدن رفع خواسته ها و احتیاجات فردی، اجتماعی و معنایی در جامعه مدنی است. ماکیاولی راه های مختلف کسب و حفظ قدرت و رسیدن به مقام شهریاری و خصوصیّات و اخلاقیّات پادشاه را تشریح می کند و البته اساس نظریّه سیاسی او بر بدبینی نسبت به انسان ها استوار است. خواجه نصیر در سیاست ملک و آداب ملوک به اصول سیاست مدنی و مؤلفه های اخلاقی در حوزه سیاست پرداخته است. ماکیاولی اصول اخلاقی را بر اساس راهبردها و استراتژی های سیاسی اش بیان می کند حال آنکه خواجه نصیر راهکارهای سیاسی را بر اساس اصول اخلاقی تنظیم می کند و هر چه را که بااخلاقیات سازگار نیست به هیچ قیمتی نمی پسندد و این درست عکس دیدگاه ماکیاولی است. خواجه مهم ترین اصول سیاست مدنی را رعایت حال شهروندان مدینه می-داند اما ماکیاولی اندیشه ای متفاوت دارد و به مقتضای محیط و شرایط و زیردستان پادشاهانی که به شیوه های مختلف به حکومت رسیده اند، رفتارهای متفاوتی را پیشنهاد می کند.