کارآمدی یا ناکارآمدی احکام غیرعبادی قرآن از مسائل مهمی است که- در عصر حاضر- از زوایای گوناگون مورد کنکاش و مداقه قرار گرفته است. نظریه نسخ عقلی، یکی از این نظریات است که با باور به ناکارآمدی احکام مزبور در عصر حاضر، جاودانگی قرآن را نشانه می رود و به جایگزینی این احکام بوسیله احکام برگرفته از عقل قطعی یا ظنی یا سیره عقلاء حکم می دهد. تقسیم بندی های دوگانه احکام- به عنوان یکی از مبانی نظریه مزبور- در پی اثبات انگاره ناکارآمدی آیات الاحکام است. از این رو، در جستار پیش رو با روشی توصیفی- تحلیلی اعتبارسنجی شده است، نتیجه آنکه این تقسیم بندی ها با اشکالات مهمی مواجه است که مهم ترین آنها را می-توان در عناوینِ "عدم اتقان"، "ابهام تعریفی"، "ابهام تحدیدی" و "وجود تناقضات کمّی و کیفی در اصل و فروع فرضیه مزبور" عنوان کرد؛ اشکالاتی که مخالفت ادله درون متنی فراوان را نیز باید به آن بیافزاییم تا بی اعتباری نظریه مزبور آشکارتر شود. بسیاری از احکام غیرعبادی قرآنی مزیت هایی نسبت به قوانین مشابه دارند که کارآمدی و منسوخ نشدن آن را نشان می دهد و برخی از آنها نیز در حوزه نسخ تمهیدی قرار دارد و اساسا مسئله کارآمدی یا ناکارآمدی- که با جاودانگی ارتباط دارد- درباره آن مطرح نیست.