آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

انگاره ی دموکراسی مقوله ای بنیادی در سپهر اندیشه سیاسی است که همواره دغدغه ی متفکران و فیلسوفان سیاسی بوده است. از این حیث، در مقایسه و نسبت سنجی با انواع حکومت های دیگر، می توان مدعی شد که گفتمان دموکراسی و مدل های معتنابه آن، کم و بیش با استقبال چشم گیری مواجه بوده و به آرمانی جهانی تبدیل شده است. به نحوی که اکثر کشورها در جهان نظام سیاسی خود را دموکراتیک می دانند. از میان این اشکال مختلف دموکراسی، دو نمونه ی مهم، یعنی دموکراسی لیبرال و دموکراسی گفتگویی، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. اما این دو با وجود شباهت ها، وجوه تفارقی نیز دارند که درک و دریافت و مداقه در آن می تواند ما را در جهت فهم بهتر و شکل متعالی تر این آرمان حیات بشری یاری رساند. بدینسان، سؤال اصلی این مقاله می تواند اینگونه طرح شود که مبانی نظری و توان تبیینی دو جریان نظریه های دموکراسی لیبرال و نظریه های دموکراسی گفتگویی را در فلسفه سیاسی معاصر چگونه می توان مقایسه کرد؟ مطابق یافته های تطبیقی این پژوهش در مباحثی همچون آزادی، شهروندی، برابری و عدالت دموکراسی لیبرال بر شکاف بنیادین بین دولت و جامعه مبتنی است و فقط از طریق فرایند دموکراتیک، این رابطه برقرار می شود و از درک ماهیت بین الاذهانی سیاست غافل است و عقلانیت ابزاری را به جای عقلانیت مفاهمه ای یا ارتباطی جایگزین کرده است به همین جهت نظریه دموکراسی گفتگویی (مشورتی) از حیث تبیین مطلوبیت دموکراسی تواناتر است

تبلیغات