مسأله پژوهشی این مقاله «خطای مادی» و «خطای صوری» است و نتیجه پژوهش این است که «خطای مادی بی معناست و آنچه اصالتاً متصف به خطا و صواب می شود صورت است». نقطه آغاز پژوهش نیز تعریف خاص ابن سینا در منطق کتاب اشارات از دانش منطق است که در آن بحث از ماده، به ظرافت تمام حذف می شود. لازمه پذیرش حکم فوق این است که در مبحث مغالطات جایگاهی برای خطای مادی یافت نشود. خواجه نصیر در سازگاری با حکم فوق استادانه بساط خطای مادی را از میان اقسام مغالطات برمی چیند، اما در تقسیم بندی های قطب رازی از بحث مغالطات خطای مادی مطرح است؛ بنابراین، تقسیم بندی او با حکم فوق مطابقت تام ندارد. قطب رازی بر اساس بداهت و ضرورت مبادی اول معرفت و خواجه نصیر بر اساس تأمل در مقدمات قیاس و قضایا و قول شارح، حکم کرده اند که در تطبیق با عالم خارج خطای مادی معنای محصل ندارد؛ اما آنچه در مباحث مادی منطق قدیم می آید، مباحثی کلی است و ملاک تطبیق ملاک های کلی است که در حجت و قول شارح به دست می آید، ازاین رو تناقضی در میان نیست که متفکری حکم کند ماده اصالتاً متصف به خطا نمی شود و درعین حال مباحث مادی منطق قدیم را در آن حفظ کند.