تعارض در تکالیف، علاوه بر آن که موضوع بسیاری از بحث های فلسفه اخلاق است ، جایگاه ویژه ای در مباحث حقوقی و فقهی دارد. با این حال، منطق استاندارد تکلیف قادر به تحمل تعارضات نیست و با بروز تعارض بین تکالیف به تناقض می انجامد. در این نوشتار، نوشتارگان منطق تکلیف در موضوع تعارض تکالیف را مختصرا مرور نموده و به معرفی دو رویکرد اصلی در برخورد با تعارضات تکلیفی می پردازیم، که یکی از آن ها پذیرش تعارض بین تکالیف و تلاش برای ساخت منطق هایی است که قابلیت تحمل تعارض بین تکالیف را داشته باشند، و دیگری تفکیک الزامات به الزامات در بادی امر و الزامات واقعی و نفی وجود تعارض بین تکالیف واقعی است که مستلزم صوری سازی این دو نوع الزام و رابطه بین آن ها می باشد. سپس منطق های وفق دهنده با حفظ اولویت را که در هر دو رویکرد مفید به نظر می رسند، برای فرمال سازی تعارضات برمی گزینیم و ضمن جستجوی ردپای مباحث مربوط به تعارض تکالیف در اصول فقه، که همان منطق حاکم براستدلال فقهی است، جنبه هایی از مفهوم وجوب یا همان الزام فقهی را در قالب یک منطق وفق دهنده با حفظ اولویت صوری سازی می نماییم.