مباحث زبان شناسی از دیرباز مورد توجه دانشمندان اسلامی قرار گرفته است. از جمله مباحث زبان شناسی، بررسی میزان توانایی انتقال مفاهیم متنی به مخاطب بوده و برای بررسی این موضوع، نظریات مختلفی مطرح شده است. در این جستار با تکیه بر یکی از نظریات نوپا و مورد استقبال دانشمندان اسلامی یعنی نظریه تکامل یافته انسجام متن هلیدی و حسن (1985) به بررسی میزان انسجام متنی دو ترجمه مشهور قرآن، ترجمه صفوی (1388) و بهرام پور (1387) پرداخته شده است. بحث انسجام در سه سطح دستوری، واژگانی و پیوندی قابل تأمل و بررسی است؛ در میان پژوهش های انجام شده در این موضوع بررسی میزان کارآیی دو ترجمه بهرام پور و صفوی با رویکردی تطبیقی-تحلیلی رویکردی جدید برای اعتبار سنجی ترجمه های حاضر قرآن کریم بوده و لذا در این پژوهش با پیاده سازی این نظریه بر دو ترجمه مذکور و با استمداد از روش آماری، توفّق و مطابقت بیشتر ترجمه صفوی با نظریه هلیدی و حسن در سوره مبارکه نازعات به سبب کاربست بیشتر عوامل انسجام دستوری در متن یعنی ارجاع، حذف و جانشینی مشاهده می شود و بر این اساس می توان ترجمه صفوی را در چارچوب این نظریه منسجم تر از ترجمه بهرام پور دانست.