سرعت فزاینده تغییرات از یک سو و تشدید رقابت بین سازمان ها از سوی دیگر سبب شده است که سازمان ها به دنبال راهکاری جهت انعطاف پذیری بیشتر در پاسخ به نیازها و تغییرات محیطی باشند. به نظر می رسد حرکت به سوی ایجاد سازمان-هایی که از سرعت و انعطاف پذیری بالایی در پاسخ به محیط متغیر برخوردارند راه حلی حیاتی و مؤثر باشد. یکی از عوامل مؤثر جهت همگام شدن با تغییرات و پاسخگویی به آن ها، چابکی است. این تحقیق می تواند با هدف بررسی مؤلفه های تأثیرگذار هوش سازمانی و هوش فرهنگی بر چابکی سازمانی، نقش مهمی را در این زمینه ایفا نماید. جامعه آماری این پژوهش کارکنان سازمان تأمین اجتماعی استان فارس (202 نفر) می باشند که از این تعداد، 115 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. نوع پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی است. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های استاندارد آلبرخت (2002) جهت هوش سازمانی، پرسشنامه آنگ و همکاران (2004) جهت هوش فرهنگی و درنهایت به منظور سنجش چابکی سازمانی از پرسشنامه گلدمن و ناگل (1991) گردآوری شده است. داده ها از طریق نرم افزار آماری لیزرل و SPSS تجزیه و تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد که مدل تحقیق از برازش قابل قبولی برخوردار است. همچنین کلیه ابعاد هوش سازمانی و هوش فرهنگی به استثنای بعد فشار عملکرد از ابعاد هوش سازمانی، بر چابکی سازمانی تأثیرگذارند.