تأثیر و حضور اسطوره ها در متون را یکی از اشکال بینامتنیت می دانند. اسطوره ماهیتی بینامتنی دارد و الگویی تکرارشدنی تعریف می شود. جبرا ابراهیم جبرا، شاعر برجسته و متعهد فلسطینی، در سروده های خود از توان اسطوره برای بیان مسائل جهان معاصر، به خصوص اشغال فلسطین و سرنوشت ملتش، استفاده کرده و با فراخوانی اسطوره «تموز» (اسطوره مرگ و رستاخیز) در سروده های خود، با اشکال و مضامین گوناگون، به این مسئله ابعاد و معنای گسترده ای بخشیده است. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که جبرا چگونه اسطوره تموز را برای بیان معانی موردنظر خود، به خصوص مسئله فلسطین، به کار می گیرد؟ فرضیه پژوهش بر این مدعا استوار است که جبرا در متن دیوان شعری خود، برای انعکاس معانی جدید و تعمیق آن، از بینامتنیت اسطوره ای کمک گرفته است. نگارندگان، پس از بیان مقدمه و تعریف بینامتنیت، سعی کرده اند در قالب این نظریه به نقدی تحلیلی توصیفی بر تبیین و تفسیر روابط بینامتنی اشعار جبرا با اسطوره تموز بپردازند. از مهم ترین نتایج پژوهش حضور این اسطوره در شعر جبرا، درک مضمون «مرگ و رستاخیزِ دوباره» از اسطوره و حضور متوازی آن در متن شعر جبرا، نوآوری و نگاه جدید و بازآفرینی اسطوره، ادغام آن با اسطوره ها و مفاهیم تاریخی و ادبی و فرهنگی برای خلق معانی جدید و انتقال حقایق جامعه از خلال به کارگیری اسطوره است.