آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

بیشترین حجم روایت های عرفانی در ادبیات فارسی به مثنوی اختصاص دارد که سبب شده از توانش قالب های روایی دیگر و تمایل عرفا به قصه گویی در آن قالب ها غفلت شود. همین امر نشانه ضرورت پژوهش های جدید است که توانش قالب های دیگر شعری و ویژگی های هریک از این قالب ها را بررسی کند. یکی از کارکردهای مهم قصه گویی نزد صوفیه، بیان تجربه های روحی در قالب روایتی کوتاه است. عرفای قصه گو برای انتقال تجارب شهودی خود که فشردگی و برق آسایی از خصیصه های وحدانی آن است، در پی قالبی شعری اند که روایت متراکم شهودشان را در نهایت ایجاز و به صورتی یکپارچه بازنمایی کند. رباعی، یکی از کهن ترین قالب های ادب فارسی، با توجه به ویژگی های ساختاری اش، علاوه بر نمایاندن وحدت و یکپارچگی، گذرابودن تجارب روحانی عرفای رباعی سرا را نشان می دهد. در این پژوهش، که به روش توصیفی   تحلیلی و از منظر حضور عناصر روایی بر مختارنامه عطار نوشته شده، دریافتیم در 261 رباعی روایی مختارنامه (از مجموع 2279 رباعی)، بیش از قالب های قصه گویی دیگر، وحدانیت تجارب عرفانی راوی، در فشرده ترین شکل و با درهم تنیدگی و جدایی ناپذیری فرم و محتوا نمایش داده شده است. شخصیت های اصلی رباعی های روایی، عاشق (عارف) و معشوق است و از آنجا که روایت در ناخودآگاه عارف رخ می دهد، مکان و زمان غالباً مبهم و کلی بیان می شود. عطار، در رباعی روایی، با بهره گیری از تخیل و شاعرانگی، میان تجربه و تعبیر عرفانی ارتباط برقرار کرده است و صورت خام روایت تجربه خود (داستان) را به صورت هنری آن (پیرنگ) بدل می کند.

تبلیغات