آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

شورش‌های متعدد بر ضد امویان از حوادث مهم نیمه دوم سده سوم هجری در تاریخ اندلس است. در میان پانزده شورشی که در این دوره روی داد، شورش «عمر بن حفصون» (267 ـ 315 ه) به دلیل مدت زمان طولانی و دامنه گسترده آن اهمیت فراوان دارد. همچنین نزدیکی محل قیام ابن حفصون (شهر ریه) به «قرطبه» جایگاه خاصی به آن می‌دهد. تحقیق حاضر در دو بخش، می‌کوشد تا نخست عوامل و زمینه‌های سیاست‌های معیشتی در اندلس را با توجه به نحوه تقسیم اراضی از سوی امویان اندلس تبیین نماید و سپس در بخش دوم، قیام ابن حفصون را از این منظر و با توجه به سیاست‌های نظام زمین‌داری و مالیاتی امویان در اندلس مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد.
در بحث از دلایل و علل وقوع قیام در قرون گذشته، اگر تنها براساس نوع نگاه مورخان مسلمان به بررسی علل پرداخته شود، نمی‌توان به درستی تصویری از این گونه قیام‌ها به دست آورد. فزون‌تر آن که مورخان مسلمان نیز عموماً دست پروردگان و کاتبان رسمی قدرت‌های حاکم بوده‌اند و بر این اساس، گزارش شورش‌ها را به گونه‌ای ارایه کرده‌اند که چهره‌ای مشوش از مخالفان در آنها عرضه می‌شود. در ساده‌ترین حالت، نام این گونه مخالفان به زشت‌ترین صورت، در منابع رسمی این مورخان تدوین شده است.[2] بی‌شک یکی از دلایل جدی در عموم قیام‌های سده‌های گذشته، بر هم خوردن توازن اجتماعی بود. خاصه در مورد قیام‌هایی که مدت طولانی تداوم داشت، این مطلب جدی‌تر است؛ در حقیقت محقق باید به دنبال دلایل اجتماعی این قیام‌ها از خلال گزارش‌های موجود برآید. بر این اساس، شورش‌های مختلف در اندلس طی قرون سوم به بعد و نقش دو طبقه اجتماعی مهم یعنی مولدان و بربرها را در آن منطقه می‌توان از چند زاویه بررسی و تحلیل نمود. نخست، این پرسش قابل طرح است که از نظر اجتماعی، رهبران شورش‌های مولدان، چه ارتباطی با اشراف اندلسی پیش از اسلام داشته‌اند؟ بی‌شک پاسخ به این پرسش، در گرو جواب به این سؤال است؛ روند گسترش اسلام در اندلس چگونه بود؟ متاسفانه اطلاعات اندکی درباره نحوه گسترش اسلام طی قرن دوم و سوم هجری در اندلس در دسترس است که این گزارش‌ها، تصویر واضحی از تعامل میان اشراف زمیندار اندلسی و مسلمانان ارایه نمی‌نماید. بر اساس دستورهای فقهی و شناخته شدن مسیحیان در جرگه اهل کتاب، تنها می‌توان حدس زد، در آغاز، بخشی از اشراف زمیندار اندلسی، بدون نیاز به پذیرش اسلام، املاک خود را به شرط آن¬که پیش از نبرد تسلیم شوند، حفظ کرده بودند. با این حال، عامل پذیرش اسلام از سوی اشراف زمیندار اندلسی، به تمایل جدی آنان برای حفظ موقعیت‌شان و دست‌یابی به شرایط مناسب‌تر مرتبط می‌شد.[3]

از مسائل مهم دیگری که در تحلیل علل قیام‌های مولدان و بربرها در اندلس توجه به آنها ضرورت دارد؛ مسئله سکونت اعراب در اندلس و نظام اقطاع و زمینداری امویان در اندلس است، زیرا بخشی از نارضایتی‌ها مبتنی بر نحوه توزیع اراضی «مفتوح العنوه» و اختصاص یافتن آن به گروه‌های خاص بود که نارضایتی محرومان از این امتیازات را فراهم کرد. [4] در این مورد، تنها اطلاعات و مطالب اندکی در منابع آمده که امکان داوری صریح را در این خصوص دشوار می‌کند. ریشه‌های نارضایتی بربرها از امویان به عصر والیان باز می‌گردد که از همان آغاز نابرابری در تقسیم غنائم و اراضی، شورش‌های متعدد بربرها را باعث گردید.[5]

آشفتگی‌های ناشی از «مفتوح بالصلح» و «مفتوح بالعنوه» در مورد برخی از مناطق، یکی از دلایل اختلاف در مسئله تقسیم اراضی بود که عمر بن عبدالعزیز را بر آن داشت تا یکی از وظایف والی جدید اندلس، «سمح بن مالک خولانی» را بازنگری در تقسیم اراضی قرار دهد.[6] اما اقدامات والی جدید، تنها بر آشفتگی اوضاع افزود تا بدان حد که فقیهان اندلسی نیز از عدم تقسیم درست اراضی اندلس سخن گفتند[7]. مسئله مهم در خصوص تقسیم اراضی، اختصاص زمین‌های مرغوب به اعراب بود که آشکارا نارضایتی بربرها و شورش‌های آنان را در پی داشت.[8] با توجه به تداوم شورش‌ها در اندلس، علی‌رغم عدم اشاره صریح منابع به تغییر یا عدم تغییر در نحوه تقسیم اراضی، می‌توان معتقد بود این مشکلات بدون یافتن راه‌حلی، تداوم یافته است. احتمالاً امویان اندلس، همان شیوه نظام اداری که در مناطق شرقی جهان اسلام در حال اجرا بود، را در مناطق غربی و اندلس اجرا نمودند که به شرایط مشابهی منجر شد. با این وصف، به نظر می‌رسد احتمالاً قیام عمر بن حفصون، همانند بسیاری از قیام‌های دیگر که در اندلس رخ داد، بیشتر ناشی از نظام مالیاتی و زمینداری امویان و تلاش آنان برای در اختیار گرفتن زمین‌های مرغوب کشاورزی و محروم نمودن بربرها و مولدان از دست‌یابی به موقعیت برابر بود که انگیزه‌های معیشتی جدی را برای شورش فراهم کرد.[9]

قیام ابن حفصون به نوشته «رازی»[10] مورخ رسمی دربار امویان، بزرگ‌ترین شورش بر ضد امویان بود. (... فبلغ فی الخلاف منزلة لم یبلغها ثائر بالأندلس...) برخی از سخنان ابن حفصون، نشان دهندة سیاست‌های مالی و قومی و نژادی امویان بود.[11] در نتیجه سختگیری‌ها در گرفتن مالیات‌، یکی از دلایل قیام ابن حفصون بود.[12]
«احمد بن عمر بن انس عذری» (487 ه .) گزارش‌های مهمی درباره مالیات‌های اخذ شده امویان اندلس، در کتاب ترصیع الاخبار و تنویع الآثار و البستان فی غرائب البلدان و المسالک الی جمیع الممالک آورده است.[13] ابن عذری ضمن گزارش‌های مفصلش درباره «مناطق البیره» ـ شورش ابن حفصون به آن جا نیز کشیده شد ـ میزان مالیات گرفته شده از البیره و مقدار مالیات جمع‌آوری شده از «کوره البیره» را ذکر می‌نماید. گزارش ابن عذری[14] مبین سنگینی میزان مالیات‌گیری از این استان است. علاوه بر آن گزارش مهمی درباره درآمدهای البیره در کتاب تعلیق منتفی من فرحة الأنفس فی تاریخ الأندلس از «محمد بن ایوب بن غالب اندلسی»[15] وجود دارد. در این گزارش، ابن غالب اندلسی از اهمیت فراوان البیره و از اقامت سپاهیان دمشق در آن جا سخن می‌گوید.[16] با در کنار هم قرار گرفتن این مطلب مشخص می¬شود که نظام ناعادلانه مالیاتی بیشترین فشار را بر گروه غیر عرب (مولدین و بربرها) وارد آورد و این یکی از دلایل اصلی شورش ابن حفصون به شمار می‌آید. همچنین با در اختیارگیری بهترین اراضی اندلس از سوی اعراب که در نتیجه، درآمدهای مالی هنگفتی نیز نصیب آنان می‌کرد، به افزونی تفاوت میان گروه‌های اجتماعی جامعه که خواستار سهمی برابر بودند، تبدیل شد.[17]
در این میان، بربرها که نقش مهمی نیز در فتح اندلس ایفا کرده بودند، به شدت از برتری طلبی اعراب در مسئله تصاحب اراضی بهتر اندلس و تخصیص سهم بیشتر غنائم به آنان ناراضی بودند[18] و همواره نزاع میان این دو گروه، از مشکلات امویان اندلس به شمار می‌آمد.[19] نظام‌های مالیاتی مختلف که به بهانه‌های گوناگون تنها به افزایش فشار بر دو گروه بربر و مولدان (مسیحیان اندلسی مسلمان شده) منتهی می‌شد، یکی از دلایل اصلی نارضایتی مولدان و بربرها از امویان بود و قیام‌های آنان را در پی داشت. [20]
دولت امویان در اندلس ، علی‌رغم تلاش‌های گسترده عباسیان در ممانعت از تشکیل آن به دست «عبدالرحمان داخل» استقرار یافت[21] و در تثبیتش در اندلس، با مشکلات فراوانی روبرو بود. طی نیمه دوم قرن سوم هجری و در دوران حکومت «محمد بن عبدالرحمن» و فرزندانش «منذر» و «عبدالله»، مشکل اساسی خلافت امویان اندلس؛ قیام‌های متعدد بر ضد حاکمیت مرکزی بود[22]. در این برهه زمانی، پانزده قیام در اندلس رخ داد که عموم آنها به رهبری مولّدان بود. از جمله موفق‌ترین این قیام‌ها، شورش «بنو قَسی» در ثغر اعلی، «ابن مروان جلیقی» در مارِدَه و بعد در بطلیوس[23] و قیام «عمر بن حفصون» در بُبَشتُر[24]، در کوره ریّه نزدیک قرطبه را می‌توان نام برد. برخی از اعراب ساکن در اندلس نیز چون «بنی حجّاج» در اشبیلیه، «بنی تجیب» در سرقسطه و «یحیی بن صُقَاله» و «سَوّار بن حمدون»[25] در غرناطه دست به شورش‌هایی زده بودند. فرونشاندن این قیام‌ها از مشکلات مهم امویان اندلس در تثبیت حکومت خود بوده است. تشکیل دولت فاطمیان در شمال آفریقا و تلاش‌های دو دولت در بهره‌گیری از گروه‌های هوادار در تضعیف یکدیگر، عامل دیگری بود که به طولانی شدن مدت این قیام‌ها می‌افزود[26] ما اهمیت این قیام‌ها را در تک نگاری‌هایی که مورخان اندلسی درباره آنها نگاشته‌اند، نیز می‌توانیم دریابیم. «ابن حزم قرطبی»[27] در بخشی از رساله فضل اهل اندلس، به کتاب‌هایی که درباره این قیام‌ها دیده است اشاره می‌کند.[28] اما آثاری که ابن حزم از آنها نام می‌برد به دست ما نرسیده است و تنها اطلاعات ما درباره این قیام‌ها، به اطلاعاتی در منابع موجود مورخان اندلسی خاصه کتاب المقتبس ابن حیان اندلسی و کتاب البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب ابوالعباس احمد ابن عذاری مراکشی منحصر می‌شود[29] ابومروان بن حیان (469 ه .)، از شیفتگان خلافت اموی اندلس بود.[30] او اطلاعاتش را درباره قیام عمر بن حفصون از تاریخ نگاران دربار اموی همچون «احمد بن محمد رازی» و فرزندش «عیسی»،[31] «محمد بن مسعود» (مؤلف کتاب الأنیق)، عریب بن سعد و ابن قوطیه گرفته است، چنان که گزارش‌های دیگر درباره قیام ابن حفصون همچون گزارش «احمد بن یحیی ونَشرَیسی» (914 ه)[32] به نقل عیسی بن احمد رازی است. ابن عذاری نیز به نظر می‌رسد اطلاعاتش را از «ابن حیان» یا منابع او اخذ می‌نماید و قیام ابن حفصون را از همان منابع گزارش می‌کند. از این رو، تعجب‌آور نخواهد بود که در اخبار قیام وی، تنها گزارش‌های یک‌سویه از حرکت او را شاهد باشیم، با این حال، در میان گزارش‌ها گاه مطالبی وجود دارد که جنبه‌های اقتصادی ـ سیاسی قیام ابن حفصون را توضیح می‌دهد.

ابن حیان و ابن عذاری از ابن حفصون، به عنوان بزرگ‌ترین شورش‌گر اندلس یاد کرده‌اند. ابن عذاری نسب او را «عمر بن حفص» مشهور به «حفصون بن عمر بن جعفر» می‌داند که از ذمیان اسلام آور اهل «کوره تاکُرنا» از «رُنده» بوده و بعدها در روستای «طُریتشیلا» سکنی گزیده است. ابن عذاری، اخبار خود را درباره ابن حفصون به نقل از ابن حیان ذکر می‌کند، در اشاره به اجداد ابن حفصون، جعفر را نخستین فرد این خانواده می‌داند که اسلام آورده است چنان که نام او نیز بر این امر دلالت دارد. نام جعفر، پیش از مسلمانی، آلفونسو بود و لقب کُنت داشت که مبین موقعیت اجتماعی وی در مقام یک اشراف زاده اندلسی است. در ادامه گزارش، ابومروان به اختصار از شورش ابن حفصون یاد می‌کند. گزارش ابومروان به روشنی موضع هواخواهانه او در مورد امویان اندلس را نشان می¬دهد[33]. جد ابن حفصون، جعفر به نظر می‌رسد برای حفظ موقعیت خود اسلام آورده باشد. خاندان آنان صاحب املاکی در نزدیکی «مالقه» بوده‌اند. پس از آن که عمر فرزند جعفر، پسر یکی از همسایگان خود را به قتل رساند، از آن جا به همراه خانواده خود گریخت و به کوه‌های رُنده کوچید و در نزدیکی «کوه ببشتر»[34] اقامت گزید.

ابن قوطیه،[35] در اشاره‌ای کوتاه از عمر نقل می‌کند بعد از آن که وی مرتکب خطایی شد، عامل «ریه» او را تنبیه کرد و پس از آن عمر به «تاهرت» ـ در آن هنگام پایتخت بنورستم بود - گریخت. در آن جا او نزد خیاطی از اهل ریه اقامت گزید و چهل روزی، نزدش ماند، اما در پی اندرز یکی از مشتریان خیاط به او، بار دیگر به ببشتر بازگشت. از آنجا که در این گزارش از وی با صفت «غلام» سخن می‌رود، سن او را می¬توان در این هنگام حدود هفده سال دانست. بر این اساس، زمان تولد او را نیز می¬توان در حدود 250 ه . ق حدس زد.
ابن قوطیه، دلیل دیگری را که شاید علت اصلی بازگشت عمر به اندلس باشد، ذکر می‌کند[36] عمر از بیم دستگیری از سوی بنو ابی یقظان که از جمله هواداران امویان اندلس بودند (و ولاؤهم لبنی أمیه)، بار دیگر، به بُبَشتُر بازگشت. در این دوران، روابط گرمی میان امراء اموی اندلس قرطبه و بنورستم برقرار بود آنان شهر کلیدی تاهرت را در اختیار داشتند. دلایل گرمی این روابط در دو جنبه سیاسی و اقتصادی بود. از نظر سیاسی، هر دو دولت، دشمن مشترک عباسیان به شمار می‌آمدند و هوادار جدی آنان اغالبه، را پیش روی خود داشتند و از جنبه اقتصادی، اهمیت شهر تاهرت این بود که در مسیر کاروان‌های بازرگانی قرار داشت. [37] ابن عذاری در کتاب خود،[38] آورده است که «محمد بن افلح» امیر تاهرت، در مشکلات و تصمیمات خود پیرو محمد بن عبدالرحمن بوده است، همان گونه که بنو مدرار در سلجماسه چنین می‌کردند.
بیم برخورد والی اموی با عمر بن حفص، باعث شد که او با یاری عم خود گروهی را گرد آورد و بر قلعه بُبَشتُر میان رنده و مالقه چیره گردد. قلعه ببشتر که دژی کهن و قدیمی به شمار می‌آمد، مطابق گزارش ابومروان یکی از مهم‌ترین مراکز نظامی و مستحکم‌ترین قلعه‌های اندلس بود. ابوعبدالله محمد بن عبدالله حمیری (866 ه .) گزارش مهمی درباره اهمیت قلعه ببشتر و ساکنان آن نواحی می‌آورد، که علت موفقیت ابن حفصون و دلایل انتخاب آن جا را به خوبی نشان می‌دهد. [39]
سخنان حمیری در توصیف دژ ببشتر و ساکنان آن منطقه، به خوبی دلایل انتخاب ببشتر را نشان می‌دهد. وجود آب فراوان قابل شرب، اهمیت این منطقه را از حیث کشاورزی یادآور می‌شود. تعداد زیادی از بربرها (قاعدة العجم) و مسیحیان ساکنان اصلی آن منطقه بودند. با توجه به وضعیت جغرافیایی و حاصل‌خیزی مزارع استان «البیره» و پرداخت مالیات‌های سنگین، انگیزه‌های لازم را برای پیوستن این گروه‌ها به قیام ابن حفصون فراهم می‌کرد. ابن عذاری، در کتاب خود،[40] در سخنی کوتاه در مورد ابن حفصون، بخشی از خطبه او را پس از مرگ امیر محمد (273 ه) ذکر می‌کند که اشاره‌های مهمی به دلایل قیام ابن حفصون دارد. ابن عذاری ـ احتمالاً گزارش خود را از ابومروان نقل می‌کند ـ درباره فعالیت‌های ابن حفصون در این دوران به صراحت در خطبه‌ای به نقل از ابن حفصون به فشارهای مالیاتی بر مولدان سخن می‌گوید.[41]
قیام ابن حفصون
با بهره‌گیری از مسائل مذکور، ابن حفصون در سال 267 ه ق. قیام خود را آغاز کرد و راه‌های تجاری به قرطبه را با توجه به موقعیتش در ببشتر، ناامن نمود. او توانست عامل امیر محمد بر کوره «ریه» را شکست دهد. تلاش‌های جدی برای سرکوبی قیام او آغاز شد و بعد از سه سال، هاشم بن عبدالعزیز توانست او را با دادن امان نامه از ادامه شورش باز دارد. وی ابن حفصون را با خود به قرطبه برد که در آن جا مورد اکرام و احترام قرار گرفت. این عکس العمل دربار اموی در مورد یک یاغی، حکایت از جایگاه و موقعیت وی در آن روزگار دارد.
ابن حفصون، در این برهه زمانی در فرونشاندن برخی قیام‌های شورشیان دیگر بر ضد امویان اندلسی نقش داشت. وی به همراه «هاشم بن عبدالعزیز» در سرکوبی قیام «محمد ابن لُب قَسوی» و «آلفونس سوم»، پادشاه اشطوریش، شرکت جست. بعد از بازگشت از این نبرد به قرطبه، «محمد بن غانم» که از دشمنان هاشم بن عبدالعزیز بود، بر ابن حفصون سخت گرفت که باعث فرار از قرطبه و بازگشت دوباره‌اش به ببُشتر شد که به سرعت توانست مناطق مهمی را تحت سیطره‌اش در آورد.
ساکنان مناطق ببُشتر که در گزارش حمیری نیز به آن اشاره شد، بیشتر از بربرها (قاعدة العجم)، مولدین و مسیحیان اندلسی بودند که از امتیارات اعراب محروم می‌ماندند. افزون بر آن، فشار شدید مالیاتی آنان را به قیام علیه دولت اموی ترغیب می‌کرد.[42] همچنین در نواحی مرزی تلاش دولت‌های مسیحی برای بازپس‌گیری اراضی اندلس، عامل مهم دیگری بود که باعث تشویق جدی مولدان ناراضی به شورش می‌شد. [43] ابن حفصون با بهره‌گیری از این عوامل توانست، به سرعت نفوذ خود را گسترش دهد. گزارش ابن عذاری، درباره ایجاد امنیت از سوی ابن حفصون در مناطق تحت سیطره او، برخلاف گزارش مورخان اندلسی که پیروان حفصون را دزدان و فرومایگان می‌دانند؛ (وکان اتباعه شطار الناس و شرارهم)، نشان از حاکمیت عادلانه او دارد.[44]

در نخستین سال حکومت منذر (276 ق)، ابن حفصون بر دامنه فعالیت‌هایش افزود و به «قَبره»هجوم برد و قلعه‌هایی از استان‌های البیره و جیان را مورد تعرض قرار داد و عامل اموی شهر «باغُه» را نیز به قتل رساند. [45] قتل هاشم بن عبدالعزیز، وزیر امیر محمد، که نقش مهمی در فرونشاندن قیام ابن حفصون ایفا کرده بود، امید را برای مهار صلح آمیز شورش ابن حفصون از میان برد. هاشم بن عبدالعزیز که خود گرفتار منازعات جایگزینی قدرت در قرطبه شده بود، اندکی بعد از درگذشت امیر محمد و بر تخت نشستن منذر، کشته شد.[46]
جایگاه قیام ابن حفصون و تأثیر آن
تأثیر جدی قیام ابن حفصون، در تغییر اوضاع معیشتی قرطبه و تسلط او بر را‌ه‌های کلیدی منتهی به قرطبه، باعث شد تا امیر جدید اموی، منذر (حکومت 273 ـ 275 ه ق) به نبرد با ابن-حفصون بشتابد. منذر قلعه او در رُیّه و قلعه‌های دیگر تحت اختیار ابن حفصون در حدود قبره را از تسلطش خارج و سپس به محاصره او در بُبَشتر شتافت. دشواری اوضاع باعث شد تا سرانجام ابن حفصون، که اینک در قامره پناه جسته بود، تسلیم وی شود و طی پیمانی دست از شورش بردارد. [47] اما ابن حفصون، عهد خود را شکست و شبانه از قامره به ببشتر گریخت. منذر بار دیگر ابن حفصون را در ببشتر محاصره کرد و پس از چهل و سه روز محاصره ببشتر در گذشت[48] (صفر 275، ه . ق). منذر در پی توطئه برادرش عبدالله به قتل رسید و به این سبب شیرازه سپاه از هم پاشید و عبدالله ناتوان از ضبط سپاه، مورد حملات ابن حفصون قرار گرفت. با این حال او توانست از معرکه بگریزد و به قرطبه باز گردد.[49]
آنچه بر موفقیت قیام ابن حفصون و ناتوانی امویان در سرکوب قیام او می‌افزود، دشواری‌های ناشی از مشکلات معیشتی بود. در سال 274 ه. قحطی شدید بر اثر خشکسالی در اندلس رخ داد که آسیب‌های فراوانی به کشاورزی آنها وارد کرد.[50] ضرورت پایان بخشیدن به قیام ابن حفصون باعث شد تا عبدالله بن محمد، «ابراهیم بن خُمَیر» را برای گرفتن بیعت از ابن حفصون روانه کند که این امر نشان از امید به پایان دادن مسالمت‌آمیز بحران ابن حفصون را به همراه داشت[51]. همچنین برای جلب رضایت ابن حفصون، امارت ریه مشترکا به او و «عبدالوهاب بن عبدالروؤف» واگذار شد. ابن حفصون تن به سازش داد و به همراه فرزندان و گروهی از هوادارانش به قرطبه رفت و با امیر جدید اموی بیعت کرد، اما پس از مدتی بار دیگر سر به شورش نهاد. دامنه شورش‌های او اطراف قرطبه را نیز در بر گرفت و این امر به آشفتگی اوضاع معیشتی قرطبه به دلیل قطع راه‌های ارتباطی آن جا با دیگر شهرهای قرطبه انجامید.[52]
شورش‌های پی در پی اندلس در این هنگام (276 ه .) فرصت مجددی برای توسعه دامنه فعالیت‌های ابن حفصون در اختیار او قرار داد. امیر اموی بار دیگر از در آشتی با ابن حفصون در آمد و توانست او را به اطاعت خود در آورد، اما این صلح مدت چندانی به طول نینجامید و بار دیگر او سر به شورش نهاد.
اقتدار ابن حفصون با تسلط او بر شهرهای جنوبی نهر وادی کبیر به اوج خود رسید. در این هنگام، او برای بهره‌گیری از حمایت عباسیان نامه‌ای به امیر اغلبی، ابراهیم بن احمد اغلبی (ابراهیم دوم)، فرستاد و از او خواست تا یاریش دهد[53]. این اقدام ابن حفصون، گامی برای دست‌یابی وی به امارت قرطبه بود. او سعی داشت با بهره‌گیری از حمایت عباسیان به هدف خود دست یابد.
خطر جدی تلاش‌های ابن حفصون، باعث شد تا امیر عبدالله (حکومت 275 ـ 300 ق) برای نبرد با او اقدام کند، از این رو، به همراه سپاهی متشکل از چهارده هزار نفر به سمت ببشتر حرکت کرد. با وجود آن که سپاه ابن حفصون از نظر تعداد برتر از سپاه امیر عبدالله بود، اما امیر عبدالله توانست در این نبرد - که به «نبرد بُلای» (غره ربیع الاول 278) شهرت یافت - ابن حفصون را شکست دهد و بخش‌های وسیعی از مناطق تحت تسلط او را از دست وی خارج کند. ابن حفصون ناگزیر به ببشتر پناه برد، اما در آن جا محاصره شد.[54]

شخصیتی که این تغییرات به درایت او انجام گرفت، یکی از سرداران اموی به نام «ابوالعباس احمد بن محمد بن ابی عبده» بود که در تقدیر از او، امیر اموی وزارت را به وی واگذار نمود. ابوالعباس نقش مهمی در سرکوبی دیگر شورش‌ها ایفا کرده بود[55]. با این حال بعد از مدتی ابن حفصون توانست بخشی از متصرفات سابقش را باز پس گیرد. دربار اموی، تلاش‌هایی برای محدود کردن فعالیت‌های ابن حفصون انجام داد. [56] کوشش‌های ابن حفصون برای متحد شدن با دیگر شورش‌ها اهمیت بسیاری برای تثبیت جایگاه او داشت؛ از این رو، با یکی دیگر از شورشیان اندلسی، یعنی «محمد بن لُب قَسوی» - طغیان‌گر در ثغر اعلی - هم پیمان شد (سال 285 ه). علاوه بر آن با «عبدالله بن امیه بن شالیه منتزی» - شورش‌گر کوه‌های شمنتان - پیمان بست.[57]
واقعه شگفتی که در سال 286 ه رخ داد، نصرانی شدن ابن حفصون بود که این امر سبب شد تا گروهی از هوادارانش از وی جدا شوند. سخت‌گیری بر مسلمانان و کم توجهی به بربرها و تلاش برای عمران کلیسا‌ها و تاکید بیشتر بر احوال مسیحیان به جای مسلمانان، سیاست جدیدی بود که ابن حفصون پیش گرفت[58] با این حال تردید‌هایی درباره خبر نصرانی شدن ابن حفصون وجود دارد[59] و احتمالاً دربار اموی برای کاستن از شأن او، به رواج این اتهام اقدام نموده است. طیبی دلایل دیگری در تردید صحت خبر نصرانی شدن ابن حفصون ارایه می‌نماید.

مرگ امیر عبدالله، در سال 300 ه . و به قدرت رسیدن عبدالرحمان بن محمد بن حکم، در آغاز، با موجی از قیام‌های مجدد بر ضد امویان در اندلس همراه بود، اما وی توانست به سرعت بر این قیام‌ها چیره گردد. موقعیت سیاسی و نظامی ابن حفصون باعث می‌شد تا قیام او هنوز به عنوان خطر‌ناک‌ترین تهدید برای امویان مطرح باشد. ابن ابار در اشاره به اهمیت قیام ابن حفصون می‌نویسد:
«رأس الفتنة بالأندلس، و مضرم نارها و رکن العصبیة للعجم و المولدین»؛[60] اساس فتنه-انگیزی در اندلس و برافروزنده آتش فتنه¬ها و تعصب بربرها و مولدان بوده است.
دشواری‌های معیشتی فراوان ناشی از قیام‌های پی‌در پی، به کاهش شدید مالیات‌ها و درآمدهای آن و بازرگانی انجامید و حکومت امویان اندلس را با بحران‌های جدی مالی روبرو کرد. عبدالرحمن با در پیش گرفتن سیاست نرمش و مدارا توانست شورش‌ها را یکی بعد از دیگری فرونشاند. [61] وقوع وبا و ناکامی ابن حفصون در جلب حمایت فاطمیان[62] و تثبیت وضعیت عبدالرحمن، باعث چرخش اوضاع به نفع امویان شد.[63]
در ظاهر، با توجه به همین دشواری‌ها بود که ابن حفصون در سال 303 ه. پیشنهاد صلح امیر اموی را پذیرفت.[64] احتمالاً دشواری‌های فراوان معیشتی امکان فعالیت‌های ابن حفصون را مشکل نمود چرا که او خود نافرمانی فرزندش، «سلیمان»، را بر ضد امیر اموی فرونشاند. مدتی بعد که فرزندش برای بار دوم سر بر شورش نهاد، ابن حفصون برای فرو نشاندن آن به «اُبَّذه» رفت، اما در آن جا بیمار شد و به ببشتر بازگشت. ابن حفصون سرانجام در 16 شعبان 305 در ببشتر درگذشت. اندکی بعد از مرگ او، امیر اموی توانست بر قلعه ببشتر تسلط یابد و فتنه ابن حفصون را - که اینک فرزندش پیگیر آن بود - فرونشاند[65].
نتیجه‌گیری
تعامل میان فاتحان اموی با اشرافیت اندلسی پس از فتح آن منطقه و ارتباط آن با مسئله گسترش اسلام دراندلس و سکونت اعراب در آن جا، از مهم‌ترین مسائلی است که برای تحلیل ناآرامی‌های اندلس در قرون دوم و سوم، سودمند است. هر چند گزارش‌های موجود در این خصوص اندک هستند، اما با کنار هم قرار دادن این اطلاعات پراکنده می‌توان به این نتیجه رسید که بی‌توجهی امویان در برقراری نظامی عادلانه و عدم توزیع برابر غنائم و اختصاص دادن اراضی مرغوب به خود، نخست باعث نارضایتی بربرها گردید و بعدها محروم شدن اندلسیان مسلمان شده (مولدان یعنی فرزندان زنان اندلسی از همسران مسلمان) از شرایط برابر با اعراب و فشارهای فراوان مالیاتی بر آنان بر دامنه نارضایتی‌ها افزود. در این میان، اشراف زمیندار اندلسی که اسلام آوردند، بیشتر از چنین دشواری‌هایی آسیب دیده بودند. تعامل این سه جریان و تا حدی تحریکات همسایگان مسیحی اندلس به بروز شورش‌های فراوانی در اندلس انجامیده بود. قیام ابن حفصون، نمونه‌ای است که به وضوح نادرستی سیاست‌های زمینداری‌ امویان را براساس آن می‌توان تبیین کرد. اشارة مورخان اندلسی به ریشه‌های اصلی این شورش‌ها اندک است، اما با کنار هم قرار دادن اطلاعات پراکنده درباره سکونت اعراب در اندلس،‌ میزان مالیات‌های گرفته شده و تطبیق این دو مسئله با محل رخداد شورش‌ها به خوبی مبین ارتباط این مسائل با یکدیگر است. در حقیقت امویان اندلس، همانند اسلاف خود در اداره نواحی شرقی جهان اسلام، خاصه خراسان، سیاست‌های مشابهی را در پیش گرفتند؛ آنان نتوانسته بودند نظام اداری فراتر از نظام قبیله‌ای را در اداره اوضاع بنا کنند که در نهایت به سقوط ایشان انجامید.
پی¬نوشت¬ها
* دانشجوی دکتری تاریخ اسلام تربیت مدرس
1. نگارنده وظیفه خود می‌داند تا مراتب سپاس خود را از استاد محترم آقای دکتر هادی عالم‌زاده که رنج و زحمت خواندن مقاله را بر خود هموار کرده و با تذکر نکاتی سودمند به نگارنده یاری رساندند، بیان کند. بی¬نیاز از گفتن است که خطاهای احتمالی از بنده است.
2. به عنوان مثال در شرح حال شورشی مورد بحث در مقاله حاضر، ابن حفصون، غالباً رازی که مورخ رسمی دربار امویان اندلس است از او به لعین یاد کرده است. برای مورد مشابه دیگر، ابویزید نکاری را می‌توان نام برد که مهم‌ترین حرکت شورشی بر ضد فاطمیان در شمال افریقیه را برای مدت طولانی رهبری کرده و در منابع رسمی تاریخ نگاری فاطمی از او به دجال یاد شده است. برای قیام ابویزید نکاری بنگرید به: احسان عباس، بحوث و دراسات فی الادب و التاریخ، (بیروت، دارالغرب الاسلامی، 2000 م)، ج 2، ص 611 ـ 630.
3. Marible fierre, four Questions in connection with I b n I?fo?n, (Aldershot, Ashgate, 1998), 292 - 294.
4. ابن الابار، الحلة السیراء، تحقیق حسین مونس، (قاهره، الشرکة العربیه لطباعه و للنشر، 1963) ج 1، ص 63.
5. نک، ابن قوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، تحقیق و تعلیق اسماعیل العربی، (الجزائر، المؤسسة الوطینة للکتاب، 1995)، ص 32 ـ 33؛ طیبی، دراسات و بحوث فی تاریخ المغرب و الاندلس، (طرابلس، تونس، الدارالعربیه للکتاب، 1984 م)، ص 121.
6. ابن قوطیه، پیشین، ص 25 ـ 26؛ احمد بدر، دراسات فی تاریخ الأندلس و حضارتها من الفتح حتی الخلافه، (دمشق، بی¬نا، 1392 ه / 1972 م)، ص 42 ـ 43.
7. احمد بدر، پیشین، ص 43.
8. همان، ص 44 ـ 48 ـ 51؛ جرجی الطوینوس طریبه، التعصب العنصری و الدینی فی الأندلس و انعکاساتة علی الأدب و الأساطیر، (بیروت، مطبعه فؤاد بیان و شرکاء، 1986 م) ص 20 ـ 21.
9. تأکید بر مسائل معیشتی به معنی دخیل نبودن دلایل دیگر چون تعصبات قبیله¬ای و یا گرایش¬های دینی در بروز شورش¬ها نیست بلکه توجه دادن به جنبه¬های معیشتی و اجتماعی در کنار عوامل دیگر در بروز ناآرامی¬هاست برای موردی از شورش¬ها به دلیل تعصبات قبیله¬¬ی بنگرید به: ابن الأبار، پیشین، ج 1، ص 86 - 87.
10. والنشریسی، احمد بن یحیی، المعیار و المغرب و الجامع المغرب عن فتاوی علماء افریقیه و الاندلس و المغرب، جماعتی از فقها باشراف محمد حجی، (بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1990) ج 10، ص 110.
11. Marin-Guzman, Arabica. pp. 186-213.
عبدالحمید نعنمی، تاریخ الدولة الامویة فی الاندلس التاریخ السیاسی، (بیروت، 1986 م) ص 273 – 280، 284 – 286، 294 – 299) در بحث مفصل خود از قیام ابن حفصون تنها به شرح رخدادها از جنبه سیاسی پرداخته و توجهی به دلایل معیشتی و اجتماعی قیام ابن حفصون نکرده است. همین¬گونه شیوه بدر (ص 240 – 260) در بحث از قیام ابن حفصون است که تنها به شرح وقایع نگارانه این قیام توجه نشان داده است.
12. نک ابن حیان، المقتبس فی تاریخ الاندلس (المقتبس من انباء اهل الاندلس، القسم الثالث، تحقیق الأب ملشوم، إنطونیه، پاریس، 1937) ص 393. دانسته¬های ما درباره نظام مالیاتی براساس برداشت از گزارش¬های منابع جغرافیایی نگاشته شده در اندلس است که تنها میزان مبالغ مالیات¬های اخذ شده را بیان کرده¬اند بحث از اهمیت و جایگاه قیام ابن حفصون، موضوع نگارش تک¬نگاری از مانوئل آسین المانساس (Mamuel Acièn Almansas) بوده که نگارنده به آن دسترسی نداشته است.
13. برای بحثی از اهمیت عذری و جایگاه وی در میان مورخان و جغرافی دان‌های اندلسی بنگرید به: مؤنس، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیین فی الاندلس، (قاهره، مکتبه مدبولی، 1406 / 1986) ص 81 ـ 98؛ ذنون طه، نشأة تدوین التاریخ العربی فی الاندلس، (بیروت، دارالمدار الاسلامی، 2004 م)، ص 69 ـ 78.
14. همان، ص 93.
15. همان، ص 283 - 284.
16. ابن الأبار، الحلة السیراء، تحقیق حسین مؤنس، (قاهره، الشرکة العربیة لطباعة و النشر، 1963 م) ج 1، ص 61 – 63؛ نیز گزارشی از سکونت جندهای مختلف عربی در دوران حسان بن ضرار کلبی که در 125 به والی¬گری اندلس منصوب شده بود، آورده است. اهمیت این گزارش¬ها در تحلیل علت قیام بربرها و مولدان بسیار است، چرا که از طریق اطلاع از سکونت اعراب می-توان مسئله زمین¬داری و اقطاعات در اندلس را بررسی کرد. برای اطلاع از حس برتری¬جویی اعراب نسبت به بربرها و مولدان نک: ابن قوطیه، پیشین، ص 44 - 45 و ابن الأبار، پیشین، ج 1، ص 68، 123 – 124 در برخورد با یکی از سران بربرها گزارشی¬های جالبی ارایه کرده¬اند.
- ابن عذاری المراکشی، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، تحقیق و مراجعه ج. س کولان و ا. لوی پرونسال، (بیروت، بی¬نا، 1983 م) ص 81 – 93.
17. ابوضیف احمد، القبائل العربیه فی الاندلس حتی سقوط الخلافة الامویه، (دارالبیضاء، 1983) ص 63 – 68، 168 – 172، 181 – 190.
18. نک ابن الابار، پیشین، ج 1، ص 63.
19. نعنعی، پیشین، ص 107 – 115.
20. همان، ص 510.
21. عباسیان با تحریک برخی گروه‌های هوادار خود در اندلس، سعی در ناکام کردن تلاش‌های عبدالرحمان در تشکیل حکومت در اندلس داشتند، اما این تلاش‌ها به شکست انجامید. برای گزارشی از تلاش‌های منصور در تحریک قبایل هوادار عباسیان بنگرید. به: ابن قوطیه، پیشین، ص 40؛ ابن الأبار، پیشین، ج 1، ص 35 ـ 342.
22. برای فهرست این قیام¬ها نک ابن حیان، پیشین، ج 3، ص 20 – 33، ابن عذری، نصوص عن الاندلس من کتاب ترفیع الاخبار و تنویع الاثار والبستان فی غرائب البلدان و المسالک إلی جمیع الممالک، تحقیق عبدالعزیز الاهوانی، (مدرید، مطبعه معهدالدراسات الاسلامیه، 1965) ج 2، ص 122 – 133، 123 – 138.
23. ابومروان، پیشین، ج 5، ص 116 – 120.
24. Bobastro.
25. ابومروان، پیشین، ص 112 – 116.
26. همان، ج 1، ص 193 – 194، ج 2، ص 390، بدر، پیشین، ص 214 – 216. فاطمیان که از دو سو با عباسیان و امویان اندلس درگیر بودند، در این دوران خود درگیر فرونشاندن قیام ابویزید نکاری مشهور به دجال بودند و توان حمایت جدی از قیام ابن حفصون را نداشتند. نک: ابن أبار، پیشین، ج 1، ص 290 ـ 291، ج 2، ص 387 ـ 391 گزارش مهمی درباره نظر رسمی دربار اموی به قلم تاریخ نگاران رسمی دربار اموی، یعنی یکی از افراد خاندان رازی درباب فاطمیان مصر و طعن در نسب آنها آورده است. اهمیت دیگر این نقل قول‌ها، گفته‌ای از عالم نامدار زیدی ابوالقاسم احمد بن اسماعیل رسی حسنی در نفی نسب فاطمیان مصر است که برادرزادگان او در یمن حکومت مستقلی تشکیل داده بودند.
27. احمدبن محمد مقری، نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب، حققه احسان عباس، (بیروت، دارصادر، 1968) ج 3، ص 173 – 174.
28. ابوعبدالله محمد بن فتوح الحمیدی، جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الاندلس، (قاهره، الدارالمصریه، 1966)، ص 301. در شرح حال ابن حفصون، بدون اشاره به قیام‌های دیگر همزمان با قیام وی، از نگارش آثار متعددی در شرح قیام ابن حفصون سخن گفته است (و قد ألفت بالأندلس فی أخباره و حروبه تواریخ مختلفة).
29. مؤلف نامعلوم، اخبار المجموعة فی فتح الاندلس و ذکر أمواتها رحمهم¬الله و الحروب الواقعه بها بینهم، تحقیق ابراهیم الأبیاری، (بیروت، قاهره، دارالکتب الاسلامیه، 1989 م) ص 133.
30. ابومروان حیان بن خلف بن حسین بن حیان (377 ـ 469) دو کتاب به نام‌های المتین و المقتبس در تاریخ اندلس نگاشته، دلیل تفاوت گزارش ابن عذاری در نقل قول‌هایی که درباره قیام ابن حفصون به نقل از ابومروان نقل کرده، در بهره‌گیری او از کتاب المتین است که تحریر مفصل‌تری بوده است. آثار ابومروان در اختیار ابوالحسن علی بن بسام شنترینی (متوفی 542) بوده و همو در آغاز کتاب خود الذخیرة فی محاسن أهل الجزیره (ج 1، القسم الاول، ص 17 ـ 18) به استفاده از آثار ابومروان در تألیف کتاب خود تصریح کرده است. برای گزارشی از اهمیت ابومروان در تاریخ‌نگاری اندلس بنگرید به: آنجیل جثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الأندلسی، نقله عن السپانیة حسین مونس، (قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، 1955 م) ص 208 ـ 211؛ بشری، الحیاة العلمیة فی عصر الخلافة فی الأندلس، (مکه، معهد البحوث العلمیه و احیاء التراث الاسلامی، 1417 ه / 1997 م)، ص 277 ـ 280.
31. در مورد جایگاه و اهمیت خاندان رازی در تاریخ نگاری اندلس بنگرید به: پالنثیا، پیشین، ص 196 ـ 198؛ ذنون طه، پیشین، ص 56؛ بشری، پیشین، ص 266 ـ‌268.
32. احمد بن یحیی، ونشریسی، پیشین، ج 10، ص 109 – 112.
33. ابن حیان، پیشین، ج 3، ص 9، و ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 106.
34. ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 106.
35. حمیدی، (همانجا) نیز به اهمیت قلعه ببشتر(Bobastro) اشاره کرده و یکی از دلایل طولانی شدن قیام ابن حفصون را در اختیار داشتن قلعه ببشتر ذکر کرده است (و طال أمره لأنه کان تحصن عند الضرورة بقلعة هنالک تعرف بقلعة ببشتر موصوفة بالامتناع).
36. ابن قوطیه، پیشین، ص 77.
37. لسان الدین محمد بن ابن خطیب، اعمال الاعلام، تحقیق، لوی پرونسال، (بیروت، بی¬نا، 1965 م) ص 22.
38. ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 161.
39. حمیری، پیشین، ص 137.
40. ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 114.
41. برای بحث مفصلی از اهمیت مولدان در مناطق مرزی اندلس و نقش سیاسی آنها در دوران امارت اموی اندلس بنگرید به: ابومصطفی، المولدون فی منطقه الثغز الأعلی الأندلسی و دورهم السیاسی فی عصر الإمارة الامویة، (اسکندریه، مؤسسة شباب الجامعیة، 1993 م). ص 45 ـ 116.
42. اشارات ابن غالب در فرحة الانفس، تحقیق لطفی عبدالبدیع، «قطعة من کتاب فرحة الأنفس لابن غالب عن کورالاندلس و مدنها بعد الأربعمائه» مجله معهد المغطوطات العربیه، المجلد الأول، الجزء الثانی، ربیع الاول 1375 ه. / 1955 م) ص 283، به معادن متعدد جواهرات و سنگ‌های قیمتی در البیره و وجود شهر مریه که از آن به کلید تجارت و رزق یاد شده، نشان از اهمیت اقتصادی البیره دارد. بر این اساس باید مالیات‌های اخذ شده از مردمان این مناطق سنگین بوده باشد.
43. بدر، پیشین، ص 143 – 147، سامرائی، الثغر الاعلی الاندلسی، (بغداد، مطبعه أسعد، 1976م)، ص 381 – 451.
44. ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 114 – 115.
45. پیشین، ج 2، ص 115.
46. اخبار المجموعه، همان، ص 132، ابن الأبار، پیشین، ج 1، ص 138 ـ 142؛ گزارش‌هایی درباره هاشم بن عبدالعزیز به نقل از کتاب الحجاب للخفاء بالأندلس نوشته عیسی بن احمد بن محمد رازی نقل کرده اما اشاره‌ای به واقعه قتل وی در پی منازعات قدرت نکرده است.
47. ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 117 – 118.
48. حمیدی، پیشین، ص 11 – 12؛ ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 118 – 119.
49. اخبار مجموعه، ص 133.
50. ابن عذاری، پیشین، ج 2، ص 116.
51. همان، ص 121.
52. اخبار مجموعه، ص 133. همچنین برای توصیفی مشابه درباره اوضاع سیاسی اندلس در ایام حکومت عبدالله بن محمد بنگرید به حمیدی، پیشین، ص 12.
53. ابن حیان، پیشین، ص 93.
54. همان، ج 3، ص 93 – 105؛ ج 5، ص 199 – 200.
55. اخبار مجموعه، ص 134.
56. طیبی، پیشین، ص 130.
57. همان، ص 131.
58. ابن حیان، پیشین، ص 128.
59. تردید درباب نصرانی شدن ابن حفصون، همانگونه که شالمتا بیان کرده براساس این واقعیت است که منابع معاصر به قیام ابن حفصون درباره این مسئله صراحت کامل ندارند و گاه با تردید از این مسئله سخن گفته‌اند. همچنین در این دوران به دلیل آزادی در ازدواج میان مسلمانان و مسیحیان، فرزندان حاصل از چنین ازدواج‌های نوعی آزادی در انتخاب دین یا تساهل در آن داشته‌اند. نک: 75 ـ 163.Chalmeta, pp.
60. طیبی، پیشین، ص 132 ـ 133.
61. ابن ابار، پیشین، ج 1، ص 159.
62. طیبی، پیشین، ص 136 – 135.
63. همان، ص 134 – 135.
64. همان، ص 138.
65. ابومروان، پیشین، ج 5، ص 138 – 140، 168 – 169، 204 – 207، 209 – 219، 220 – 237؛ طیبی، پیشین، ص 139 – 142؛
Marin-Guzman, 1995, pp. 153-205.
منابع
ـ ابن عذاری المراکشی، البیان المغرب فی أخبار الأندلس و المغرب، تحقیق و مراجعة ج. س. کولان و إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی¬نا، 1983 م.
ـ أبو عبدالله محمد بن عبدالله بن أبی بکر القضاعی المعروف ابن الأبار، الحلة السیراء، تحقیق حسین مؤنس، قاهره، الشرکة العربیة للطباعة و النشر، 1963 م.
ـ أبو عبدالله محمد بن عبدالله بن عبدالمنعم الحمیری، صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار، عنی بنشرها و تصحیحها و تعلیق حواشیها إ. لاوی پرونسال، بیروت: دار جلیل، 1988م.
ـ أبو عبدالله محمد بن فتوح الحمیدی، جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الأندلس، قاهره، الدار المصریة للتألیف و الترجمة، 1966 م.
ـ أبومحمد علی ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره، دار المعارف، 1962 م.
ـ أبومروان حیان بن خلف قرطبی، المقتبس فی تاریخ الأندلس / المقتبس من أنباء أهل الأندلس، القسم الثالث، تحقیق الأب ملشوم، أنطونیة؛ پاریس، بولس کتنر الکتبی، 1937 م؛ الجزء الخامس، تحقیق ب. شالمیتا، مدرید، المعهد الاسبانی العربی للثقافة مدرید، 1979 م، الجزء الخامس، حققه و قدم له و علق علیه محمود علی مکی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1393 م / 1973 م.
ـ أبی الحسن علی بن بسام الشنترینی، الذخیرة فی محاسن أهل الجزیرة، تحقیق إحسان عباس، بیروت، دارالثقافة، 1975م.
ـ أبی بکر بن القوطیة، تاریخ افتتاح الأندلس، تحقیق و تعلیق اسماعیل العربی، الجزایر، المؤسسه الوطنیة للکتاب،‌ 1995 م.
ـ إحسان عباس، «مصادر ثورة أبی یزید مخلد بن کیداد»، بحوث و دراسات فی الأدب و التاریخ، بیروت، دارالغرب الإسلامی، 2000 م.
ـ أحمد بدر، دراسات فی تاریخ الأندلس و حضارتها من الفتح حتی الخلافة، دمشق، بی نا، 1392 ه / 1972 م.
ـ أحمد بن عمر بن أنس العذری المعروف بابن الدلائی، نصوص عن الأندلس من کتاب ترصیع الأخبار و تنویع الآثار و البستان فی غرائب البلدان و المسالک إلی جمیع الممالک،‌ تحقیق عبدالعزیز الأهوانی، مدرید، مطبعة معهد الدراسات الاسلامیة، 1965 م.
ـ أحمد بن محمد المقری التلمسانی، نفح الطیب من غصن الأندلس الرطیب، حققه إحسان عباس، بیروت، دارصادر، 1388 ه / 1968 م.
ـ أحمد بن یحیی الونشریسی، المعیار المغرب و الجامع المغرب عن فتاوی علماء إفریقیة و الأندلس و المغرب، خرجه جماعة من الفقهاء بإشراف محمد حجی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1990 م.
ـ أمین توفیق الطیبی، «قیام عمر بن حفصون و بنیه فی حصن ببشتر علی الامارة الامویة بقرطبه»، دراسات و بحوث فی تاریخ المغرب و الاندلس، طرابلس، تونس، الدار العربیة للکتاب، 1984 م.
ـ آنجیل جنثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الأندلسی، نقله عن الإسپانیة حسین مؤنس، مکتبة الثقافة الدینیة، قاهره، 1955 م.
ـ جرجی أنطونیوس طریبه، التعصب العنصری و الدینی فی الأندلس وانعکاساته علی الأدب و الأساطیر، بیروت، مطبعة فواد بیان و شرکاء، 1986 م.
- حسین مؤنس، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیین فی الأندلس، قاهره، مکتبة مدبولی، 1406ه/1986.
ـ خلیل ابراهیم صالح السامرائی، الثغر الأعلی الأندلسی؛ دراسة فی احواله السیاسیة، بغداد، مطبعة أسعد، 1976 م.
ـ سعد عبدالله صالح البشری، الحیاة العلمیة فی عصر الخلافة فی الأندلس، مکه، معهد البحوث العلمیة و إحیاء التراث الإسلامی، 1417 ه / 1997 م.
ـ‌ عبدالمجید نعنعی، تاریخ الدولة الأمویة فی الأندلس التاریخ السیاسی، بیروت، در النهضة العربیة، 1986 م.
- عبدالواحد ذنون طه، نشأة تدوین التاریخ العربی فی الأندلس، بیروت، دار المدار الاسلامی، 2004 م.
ـ کمال السید ابو مصطفی، «المولدون فی منطقة الثغر الأعلی الأندلسی و دورهم السیاسی فی عصر الإمارة الأمویة»، بحوث فی تاریخ و حضارة الأندلس فی العصر الاسلامی، اسکندریه، مؤسسة شباب الجامعیة، 1993 م.
ـ لسان الدین محمد ابن الخطیب، أعمال الأعلام، تحقیق إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی¬نا، 1956 م.
ـ مجهول المؤلف، أخبار المجموعة فی فتح الأندلس و ذکر أمرائها رحمهم الله و الحروب الواقعة بها بینهم، تحقیق ابراهیم الأبیاری، بیروت؛ قاهره، دار الکتب الاسلامیة، 1410 ه / 1989 م.
ـ محمد بن أیوب بن غالب الأندلسی، «تعلیق منتفی من فرحة الأنفس فی تاریخ الأندلس»، تحقیق لطفی عبدالبدیع در پیوست مقاله او با عنوان: «نص أندلسی جدید: قطعة من کتاب فرحة الأنفس لابن غالب عن کور الأندلس و مدنها بعد الأربعمائة»، مجلة معهد المخطوطات العربیة، المجلد الأول، الجزء الثانی، ربیع الأول 1375 ه / نوامبر 1955 م.
ـ مصطفی أبوضیف أحمد، القبائل العربیة فی الأندلس حتی سقوط الخلافة الأمویة، (بی¬جا، الدار البیضاء، دارالنشر الغربیة، 1983 م).
P. Gendron. Chalmeta," Precisiones acerca de 'Umar b.Hafsun," Actas de las II Jornadas de Cultura Arabe e Islamica,1980 )Madrid: Instituto Hispano-Arabe de Cultura, 1985), pp.163-175.
Roberto Marin-Guzman, The causes of the revolt of 'Umar ibn Hafsun in al-Andalus (880-929): a study in medieval Islamic social history, Arabica 42/ii (1995), pp.180-221.
Idem, The end of the revolt of 'Umar ibn Hafsun in al-Andalus: the period of 'Abd al-Rahman III (912-28(, Islamic Studies, 34/ii (1995), pp.153-205.
Maribel Fierro, "Four Questions in Connection With Ibn ?af??n," in: The Formation of al-Andalus: Part 1: History and Society, ed., Manuela Mar?n (Aldershot, Ashgate, 1998).

تبلیغات