خلق «شخصیت نافرمان» خصیصه ای است که در اکثر فراداستان های ایرانی به وضوح دیده می شود و از ویژگی های غالب فراداستان فارسی است. موضوع این پژوهش بررسی ارتباط میان غلبه این ویژگی در فراداستان فارسی با توجه به پراکندگی ویژگی های فراداستان در آثار خارجی با گفتمان و نوع ساختار قدرت در جامعه ایران است. در ایران حدود سال های پیش از انقلاب 1357، چند گروه و اندیشه سیاسی وجود داشت؛ اما پس از انقلاب و بعد از غیریت سازی برای هویت یابی، فضای استعاری گفتمان انقلاب اسلامی به تدریج محدود شد و از میان گروه های سیاسی مختلف فقط گفتمان بنیاد گرای اسلامی هژمونیک شد. این گفتمان دال هایی همچون قداست سنت ها، مالکیت، خانواده و نگرش های پدرسالارانه دارد. تأثیر این وضعیت در فراداستان فارسی دیده می شود که در این مقاله با استفاده از آرای بوردیو به بررسی آن خواهیم پرداخت. با نظر به آرای بوردیو می توان وضعیت سیاسی کشور را «موقعیت» درنظر گرفت و شخصیت نافرمان را «کنش». طی بررسی کنش، ویژگی هایی رخ نمود که بوردیو آن ها را «منش» می نامد و بر این باور است که منش ها با موقعیت ها ارتباط دارند. در این مقاله، چند منش را در شخصیت نافرمان به مثابه کنش یافته ایم که با موقعیت در ارتباط اند. این منش ها عبارت اند از: تأکید بر فردگرایی و اعلام حضور، مطالبه کردن صدا و اعتراض به راوی به عنوان قدرت تام .