آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

ساختار درونی علوم اجتماعی، زمینه ها و لوازم اجتماعی که در آن امکان بروز یافتند، از مسائلی است که در دهه های اخیر توجه بسیاری را متوجه خود کرده است. در این میان، برخی با توجه به تفاوت ها و مشابهت هایی که علوم اجتماعی در سیر تحول خود در داخل و در قیاس با سایر جوامع داشته، به نحوی طرح مسئله کردند که جریان اصلی را متوجه ملزومات شکل گیری و رشد جامعه شناسی در ایران کنند. دو الگویی که در مقاله حاضر مورد توجه قرار گرفته؛ یکی، رویکرد قایل به امتناع نظریه جامعه شناختی است که در برخی محافل علمی مورد توجه قرار گرفته و دیگری، الگوی علوم اجتماعی اسلامی است. به نظر می رسد، این دو الگو نیازمند بحث و بررسی است ، اما تا به حال مواجهه با آنها عمدتا رد یا انکار بوده است. هرگونه بسط یا گشایش تئوریک در حوزه جامعه شناسی نیازمند دقت بخشیدن به دعوی امتناع نظریه جامعه شناسی یا علوم اجتماعی اسلامی است. در این تحقیق با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته و روش اسنادی، ابتدا اصول این نظریه و همچنین دلایل و مستندات ارائه شده برای آن بررسی شده و وضعیت امتناع نظریه جامعه شناسی در مقایسه با علوم اجتماعی اسلامی با توجه به انگیزه ها و دلایل مدافعان و منتقدان واکاوی شده است. نتایج حاکی از آن است که صحبت از وضعیت امتناع به مثابه آسیب علوم اجتماعی در ایران، به معنای حکم قطعی و صادرشده مرگ علوم اجتماعی و یا از بین رفتن هرگونه امکان اندیشه جامعه شناختی نیست، بلکه به معنای مشخصی به کاربرده شده است. همچنین بررسی مباحث مربوط به علوم اجتماعی اسلامی نشان می دهد، علاوه بر عدم ارائه جزئیات لازم، ملزومات و اقتضائات علم مورد توجه قرار نگرفته است.

تبلیغات