اسامى ماهها در کشورهاى عربى و شیوه یکسان سازى آنها (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نوشتار حاضر به بررسى کاربرد اسامى ماههاى متداول در کشورهاى عربى مىپردازد. ماههاى عربى مرتبط با تقویم هجرى قمرى (محرم، صفر...)، ماههاى معرّب از زبان سریانى و مرتبط با تقویم میلادى شمسى (کانون الثانى، شباط...) و ماههاى ترجمه شده از زبان انگلیسى و فرانسه و مرتبط با تقویم میلادى شمسى (ینایر، فبرایر...) هر یک به طور جداگانه و مفصل مورد بررسى معنایى و تاریخى قرار گرفته و تداول آنها در کشورهاى مختلف عربى و اسلامى به طور مجزا بیان شده است. در آخر نیز راهکارى براى یکسانسازى کاربرد این اسامى به دست داده شده است.
در کشورهاى عربى امروزه، سه دسته از اسامى ماهها به کار مىروند: دسته اول شامل اسامى ماههاى عربى مرتبط با تقویم هجرى قمرى است: (محرم، صفر... الخ)؛ دسته دوم شامل اسامى ماههاى معرب از زبان سریانى و مرتبط با تقویم میلادى شمسى است (کانون الثانى، شباط... الخ)؛ و دسته سوم شامل اسامى ماههاى دخیل و ترجمه شده از زبان انگلیسى یا فرانسه است که در اصل از لاتین بوده و در ارتباط با تقویم میلادى شمسى است (ینایر، فبرایر... الخ).
در اصالت عربى مجموعه اول و ضرورت به کارگیرى مستمر آنها اختلاف نظرى نیست، ولى در مورد دو مجموعه دیگر باید گفت، گزینش یکى از آن و ترجیح آن بر دیگرى و تلاش در جهت عمومى سازى کاربرد آن در تمامى کشورهاى عربى بایسته امعان نظر خواهد بود. دلیل این امر دورى جستن از دوگانگى و تلاش در یکسانسازى تمامى امور زبانى و فرهنگى ملل عربى است.
در حال حاضر در کشورهاى عربى به ویژه در ربع قرن گذشته تلاشهایى در راستاى یکسانسازى اصطلاحات علمى و ادبى از طرف آکادمىهاى زبان عربى، دانشگاهها، مؤسسات و محافل ادبى و متفکران و اندیشمندان صورت گرفته و هم اکنون نیز تداوم دارد. براى نیل به این هدف، مؤسسه ویژه عربىاى به نام (موسسهِ هماهنگىِ تعریبِ رباط) زیر نظر سازمان تربیت، فرهنگ و علوم اتحادیه کشورهاى عربى تأسیس گردیده است. لذا یکسانسازى اسامى ماهها در کشورهاى عربى اولى و شایستهتر خواهد بود. اسامىاى که از دوازده واژه تجاوز نمىکند به ویژه اینکه این اسامى صرفا در محافل علمى و تخصصى تداول نداشته بلکه تمامى مردم در جاىجاى سرزمینهاى عربى آنها را به کار مىبرند و بر زبان همگان در تمام زمانها و موقعیتها جارى است.
براى شناخت کامل از این اسامى و معانى آنها، میزان به کارگیرى آنها در کشورهاى عربى، برطرف سازى ابهامات، روشنگرى جوانب موضوع و در آخر، داورى و انتخاب، نگاهى به این مجموعههاى سه گانه با عنایت به منابع متعدد قدیم و جدید مىاندازیم.
مجموعه اول: اسامى ماههاى عربى
الف) عربها در زمان جاهلیت، دوازده ماه قمرى را شناختهاند. اسامى این ماهها بدین قرارند: موتمر، ناجر، خوّان، صُوان، زبّاء، بائد، اصم، واغل، ناطل، عادل، رنه، بُرَک.2 یکى از شاعران این ماهها را به نظم در آورده است:
بمؤتمر و ناجرة بدأنا وبالخوان یتبعه الصوان
وبالزباء بائده تلیه یعود اصم صم به الشنان
و واغله و ناطله جمیعا و عادلة فهم غرر حسان
و رنّة بعدها بُرَک فتمت شهور الحلول یعقدها البنان
شاعرى دیگر یعنى اسماعیل بن عباد آنها را اینگونه به نظم آورده:
اردت شهور العرب فى الجاهلیه فخذها على سردالمحرم تشترک
فمؤتمر یاتى و من بعد ناجر و خوان مع صوان یجمع فى شرک
حنین وزبا و الاصم و عادل و نافق مع و غل ورنه مع بُرک
ملاحظه مىشود که ترتیب این اسامى در یک روایت با روایت دیگر متفاوت است. اسامى یاد شده به قوم عاد منسوب است. اما به ثمود، اسامى دیگرى منسوب شده است: شامل موجِب (محرم)، موجر، مورد، مُلزم، مُصدر، هوبر، هوبل، موهاء، دیمر، دابر، حیقل، مُسبل. بیرونى به این اسامى اشاره کرده است.3 نیز شناخت معانى آنها کار آسانى خواهد بود.4 و اینک معانى ماههاى عاد با استناد به آنچه بیرونى در کتابش (الآثار الباقیه...) آورده، ارائه مىشود.5
خالى از فایده نخواهد بود اسامى روزهایى که در جاهلیت متداول بوده مورد اشاره قرار گیرد.6 آنها یکشنبه را (اوّل) نامیدند زیرا آغاز ایام است. دوشنبه را (اهون) از هون و هوینى و یا (اهود) از وهدة نامیدند، به جهت کاهش تعداد آن از روز یکشنبه و سه شنبه را (جبار)، زیرا عدد بوسیله آن ترمیم مىشود، چهارشنبه را (دبار)؛ زیرا پس از سه شنبه مىآید؛ پنج شنبه را (مونس)؛ زیرا بدلیل برکتش ایجاد الفت مىشود و جمعه را (عروبه) یعنى روز آشکار، این روز در جاهلیت مورد تعظیم بود و دین اسلام بر این تعظیم افزود و شنبه را (شیار) نامیدند به معنى علامت و نشانه. این اسامى بین جرهم اول و عرب عاربه7 از بنى قحطان قدیم رایج بوده است. شاعرى از آنها گفته:
اومل ان اعیش و ان یومى باول او باهون اوجبار
اوالتالى دبارفان أفته فَمؤنس او عروبة او شیار
اما عرب مستعربه در اسلام اسامى دیگرى در مورد روزها به کار مىبرده و مىبردند: احد، اثنین، ثلاثاء، اربعاء، خمیس، جمعه8، سبت.
ب) عرب از زمان جاهلیت در حدود سال 412 میلادى اسامى ماههاى یاد شده قبلى را به کنار گذاشت و نامهایى که تا به امروز متداول بوده را به کار بست. اسلام نیز این اسامى را ثبات و دوام بیشترى داد. در قرآن کریم آمده است «انّ عدة الشهور عنداللّه اثناعشر شهرا فى کتابِ اللّه یوم خَلَق السمواتِ و الارضَ منها اربعةُ حُرم...». [توبه / 38] و این است نامها و معانى این ماهها:
عرب این ماهها را بر فصول چهارگانه تقسیم بندى مىکرد: از پاییز آغاز مىشود و آن را ربیع نیز گفتهاند، زیرا اولین باران در آن فصل مىبارد. سپس زمستان و بهار (که آنرا صیف یا الربیع الثانى نیز نامیدهاند) و آنگاه تابستان است (که قیظ نیز نامیدهاند) و پس از مدتى این تقسیمبندى را رها کردند.
تعداد روزهاى سال قمرى، 354 روز است، یعنى کمتر از تقریبا یازده روز از سال شمسى. حج عربها نیز در زمانهاى چهارگانه: پاییز، زمستان، بهار و تابستان واقع شده است. آنگاه براى اینکه حج آنها در زمان درو و خرمن و آماده شدن کالاها (پوست و چرم و...) واقع شود و این وضعیت در یک حال ثابت و در بهترین و حاصلخیزترین زمان باقى بماند، سال کبیسه را از یهودیان مجاور خود فرا گرفتند. این جریان حدود دویست سال قبل از هجرت [نبوى] رخ داد. یهودیان که سال قمرى آنها هم یازده روز از سال شمسى کم داشت پس از سه سال، یک ماه بر دوازده ماه خود اضافه مىکرده و آن را فیادار یا آذار الثانى مىنامیدند. عربها نیز تفاوت بین سال قمرى و سال شمسى خود را با الحاق یک ماه جبران مىکردند. آنها تفاوت بین دو سال شمسى و قمرى را، ده روز و 21 ساعت و 12 دقیقه، اعتبار مىکرده و لى در کل ده روز و بیست ساعت به حساب مىآوردند. ابوریحان بیرونى گفته:9 «عربها، هر 24 سال قمرى، نه ماه کبیسه مىکردند و ماههاى آنها با زمانها ثابت بود و به یک طریق با زمان جارى و از اوقاتش تقدم و تأخر نمىگرفت.»
متولى انجام کبیسه یا همان نسء یا نسىء (یعنى کبیسه گرفتن سال و تغییر و تأخیر در ماه)، مردمانى از قبیله بنىکنانه بودند که به نسأة خوانده مىشده و به قلامس نیز معروف بودند. مفرد قلامس، قَلمّس به معنى دریاى پرآب است. اولین ناسى (کبیسه گیر) حذیفه بن فقیم10 بن عدى و آخرین آنها ابوثمامه11 جنادة بن عوف بوده است... هنگامى که نسىء انجام مىشد، قلمّس پس از انقضاى حج در عرفات آن را در جَوّى از حرمت و عظمت به مردم اعلام مىنمود و ماههاى حرام را نیز بر مىشمرد.12 عربها پس از بعثت نبوى همچنان به انجام نَسىء پاى بند بودند. نسىءِ اول براى ماه محرّم منظور مىشد و صفر را محرم و ربیع الاول را صفر مىنامیدند. نیز نسىء دوم براى ماه صفر بود و ماهى که پس از آن مىآمد را هم صفر مىنامیدند و این چنین گذشت تا نسىء در ماههاى دوازده گانه متداول شد و به ماه محرم باز گشت کرد و آنگاه به مانند قبل آن را تکرار نمودند... از نتایج این کار تبدیل ماههاى حرام به حلال بود و اینکه جنگ در ماههاى [واقعى] حرام رخ مىداد. و لذا این آیه کریمه نازل شد و نسىء را تحریم کرد: «انما النسىء زیادةٌ فى الکُفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطئواعدة ما حرّم اللهُ فیحلوا ماحرّم اللّه» [سوره توبه / 37]13
شاعر بنى کنانه قبلاً با افتخار سروده بود:
السنا الناسئین على معد شهور الحل نجعلها حراما
و دیگرى گفته بود:
لنا ناسىء تمشون تحت لوائه یحل، اذاشاء، الشهور و یحرم
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله منتظر ماند تا اینکه در حجةالوداع براى مردم خطابه گفت و فرمود: «همانا زمان به هیئتِ روزى که آسمانها و زمین آفریده شد، دور مىزند.» یعنى ماهها به موضع نخستین خود بازگشتند و عربها از تغییر آن دست برداشتند. آنگاه آیه تحریم نسىء را بر آنها تلاوت نمود. ولى آنها آیه را به غفلت نهادند و اسامى ماههاى آنها چنانکه بیرونى گفته به معانى خود دلالت نکردند.14
دکتر انیس فریحه معتقد است15 که عرب جاهلیت، کبیسه را از عبرانىها فرا نگرفتند، بلکه ترجیحا آن را از آرامىها اخذ نمودند چه به نظر او نام (قلمس) ریشه آرامى داشته و از یونانى گرفته شده است یعنى: Kalos (قلس) به معناى موسیقى، رقص و نواختن بر دف!!16
مبناى گاه شمارى عربها در زمان جاهلیت، وقایع و ایام مشهور بوده است مثل بناى کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در حدود سال 1871 ق. م و یاسیل عِرَم به سال 120 ق. م یا عام الفیل17 سال 571 میلادى. برخى قبایل آنها نیز جنگ داحس و غبرا18 و حلف الفضول19 را مبناى گاه شمارى قرار مىدادند.
در حیات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله تاریخگذارى مسلمانان سال به سال بوده است. آنها سال اول هجرى را سال إذن و سال دوم را سال قتال مىگفتند.20 این وضعیت تا وفات پیامبر در شب دوشنبه 13 ربیع الاول مطابق با 8 حزیران / ژوئن سال 632 میلادى21 ادامه یافت. مسلمانان در زمان خلیفه ابوبکر به جهت درگیر شدن با جنگهاى رده و کوتاه بودن مدت حاکمیت او، مبنایى براى تاریخگذارى خود قرار ندادند. اما در سال 17 هجرى، خلیفه عمربن خطاب، دیوانها را تأسیس نمود و خراج را پایهگذارى کرد و لذا تعیین مبدأ گاه شمارى (تاریخ گذارى) به عنوان نیاز ضرورى رخ نمود. پس از بررسى و مشورت، هجرت نبوى به جهت عدم اختلاف در زمان وقوع آن، مبدأ تقویم قرار گرفت. وقوع هجرت نبوى [یعنى ورود پیامبر به شهر مدینه] در روز دوشنبه هشتم ربیع الاول مطابق با 13 ایلولِ 622 میلادى بوده است. و لذا براى ضبط حساب، آغاز تاریخ را اول محرم سال اول هجرى قرار دادند. این روز، روز جمعه 16 تموز (ژوئیه) سال 622 میلادى و مطابق است با سال 4382 تاریخ عبرى و سال 933 اسکندر و سال 1375 در تاریخ رومان و سال 338 در تاریخ قبطى.
بنابراین ملاحظه مىکنیم که تاریخ عربى اسلامى پس از اینکه بر مبناى هجرى استوار شد و تمامى اشکال نسىء و کبس را ملغى نمود در حقیقت در امتداد تاریخ عربى جاهلیت قرار گرفت. نیز این دسته ماههاى عربى، تماما عربى خالص و پیوسته و بدون انقطاع مورد استفاده و کاربُرد در سراسر وطن عربى و کشورهاى اسلامى به مدت بیش از چهارده قرن بوده است. این اسامى با دسته دیگرى از اسامى ماههاى مربوط به تقویم شمسى، همراه بوده است.
مجموعه دوم: اسامى ماههاى معرّب و منقول از زبان سریانى
ابوریحان بیرونى در کتابش [الاثار الباقیه...]22 پس از سخن پیرامون تقویم عبرانیان و ماههاى قمرى آنها گفته: «... اما نصاراى شام، عراق و خراسان، ماههاى روم و یهود را ممزوج نمودند: بدین قرار که ماههاى روم را استعمال کنند و مبدأ سال خود را اول ماه طمبریوس، ماه رومى (تشرین الاول) قرار دهند تا به رأس سال یهود نزدیکتر باشد. زیرا تشرىِ یهود کمى بر آن مقدم خواهد بود. آنها ماهها را به نامهاى سریانى نامیدند: برخى از اسامى با [اسامى] یهود موافق و برخى مخالف آنها بودند... اهالى سورستان ـ یعنى بلاد شام ـ که قبل از اسلام، مسیحى بودند این اسامى را وضع نمودند و با این ماهها میان روم و یهود وساطت نمودند.» بیرونى در ادامه مىگوید:23 «... شهرت این ماهها به اندازهاى بود که مسلمانان نیز به این اسامى پناه جسته و در زمانهاى کارى خود، از آنها بهره مىبردند...» و اینک اسامى ماههاى معرب سریانى و عبرى:
در اینجا ملاحظه مىشود که هشت اسم از اسامى ماههاى سریانى معرب و ماههاى عبرانى به جهت نزدیکى دو زبان [سریانى و عبرى] شبیه به هم هستند. همچنین تعداد روزهاى ماه شباط: 28 روز است و هر چهار سال، یک روز به آن اضافه مىشود و تعداد روزها به 29 روز مىرسد و آن را سال کبیسه مىنامند. هر سال بدون اضافه تقسیم بر 4 مىشود. نیز سال شمسى این مجموعه تقریبا 365 روز و یک چهارم روز است و سال کبیسه 366 روز. اما سال عبرى قمرى 354 روز است، این ماهها بر اساس همان ترتیب قدیمى قرار دارند از ماه تشرین الاول آغاز و به ایلول ختم مىشود. گفته مىشود که اسامى این ماهها گرچه سریانىاند اما قدمت آنها بیشتر است، زیرا سریانىها خود از بابلىها اقتباس کردهاند، چنانکه مقیاسها و مکیالها و آئین دینى و کشاورزى خود را از آنها اقتباس نمودهاند. اسامى 9 ماه از این ماهها شبیه به هماند و ماههاى کانون الاول و الثانى و حزیران شبیه اسامى ماههاى عبرى نیستند.
اسامى ماههاى سریانى و معناى آنها
ملاحظه مىکنیم که اسامى ماههاى دوازده گانه یاد شده، سریانى و بیشتر آنها داراى ریشه بابلى است. تعجب ندارد زیرا هر دو زبان جزء دسته زبانهاى حامى ـ سامى هستند که شامل مصرى قدیم، حبشى، قبطى و بربرى و نیز زبانهاى آکادى سریانى یا بابلى ـ آشورى، کنعانى، آرامى یا سریانى، عبرانى و عربى مىشده است. «این زبانها در واژگان و صرف و ریشه، نزدیک هماند».25 زبانهاى آرامى بر مناطق وسیعى از بلاد شام و بین النهرین سیطره یافت. بطریک زکا اول مىگوید: «زبان سریانى یکى از مجموعه زبانهاى شرق قدیم (= زبانهاى سامى) است که [زیر مجموعه] زبانهاى آرامى به شمار مىرود. این زبان در گذشته دور، انتشارى وسیع یافت و حروف الفباى زبانهاى متعدد شرقى قرار گرفت و بلکه به مدت زیادى زبان بینالمللى تمامى شرق (قدیم) گشت. معروف است که سریان در اصل، ساکنان اصیل سوریه بودهاند و از قرن شانزدهم قبل از میلاد در بلاد آرام شام و آرام نهرین سکنى گزیدند و با گروههاى سامى قدیم یعنى سومرىها، بابلىها، آشورىها، کنعانىها و فنیقىها آمیختند و از تمدن، فرهنگ، اعتقادات و زبانهاى آنها تأثیر پذیرفتند» به علاوه بین زبان عربى و همان سریانى در مراحل و مکانهاى متعدد قبل و بعد از اسلام تبادل وسیع زبانى به سبب نزدیکى دو جانبه فرهنگى و زبانى، برقرار بوده است.
این اسامى ماهها از سریانى، معرّب شد و جمهور مردم آن را استعمال کردند و آب و هوا، فصلها، کشاورزى و اعیاد خود را بر اساس آنها تنظیم مىنمودند. ابن ندیم در کتاب الفهرست در قرن چهارم هجرى، به این اسامى تصریح داشته و در بحثها و شروح خود آنها را بکار برده است. کتب میراث ادبیات قدیم عربى تا زمان نهضت جدید بر اساس کاربرد این اسامى تألیف یافته و جمع آورى شدهاند.
شاعر عباسى ابونواس گفته:
مضى ایلول وارتفع الحرور و اخبت نارها الشعرى العبور
محمد بن عبدالملک زیات نیز چنین سروده است:
بردالماء وطال سیل و التذالشراب
و مضى عنک حزیرا ن و تموز و آب
شاعر مصرى جمال الدین نباته در قصیدهاى در رثاى فرزندش که در ماه کانون الثانى وفات یافته چنین آورده:
فى شهر کانون وافاه الحمام، لقد احرقت بالنار یاکانون احشائى
این اسامى دوازدهگانه عربى در بلاد شام و عراق از قدیم تا به حال بدون توقف، کاربرد داشته است. یعنى در کشورهاى سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و اردن.
اما برخى از کشورهاى عربى از سالها قبل و یا نزدیکتر، از کاربرد آن امتناع ورزیدهاند و به جاى آن از نامهاى ترجمه شده از انگلیسى و فرانسه که هر دو از زبان لاتین برآمدهاند استفاده کردهاند.
مجموعه سوم: اسامى ماههایى که از زبانهاى اروپایى ترجمه شدهاند.
سال رومىها از 10 ماه قمرى تشکیل مىیافته است از ماه مارس آغاز و به ماه دسامبر منتهى مىشود. هر ماه شامل 30 روز و هر سال مجموعا 304 روز است که 60 روز دیگر به اسم (مکمل) به آن اضافه مىشود. اسامى 4 ماه رومى، اسامى الاههها و 6 تاى دیگر به شمارهشان شناخته مىشود. آنها مبدأ تاریخ گذارى را تاریخ بناى روم (753 ق. م) نهادند و آنگاه اصلاحاتى در این تقویم داده شد که مهمترین آن سه تا مىشوند:
الف) تقویم نومابومبیلوس:
که دومین اباطره (715 ـ 672 ق.م) است: او دو ماه ژانویه و فوریه را اضافه کرد و ماهها را پشت سر هم 30 و 29 روز تثبیت نمود و هر دو سال، یک ماه 22 یا 23 روزه را به آنها افزود.
ب) تقویم یولیانى (45 ق. م):
یولیوس قیصر در سال 46 ق. م از منجمى مصرى به نام سوسیگنس (Sosigenes) براى تنظیم تقویم، استعانت جست و او این تغییرات را به انجام رساند: 1. او بر سال شمسى تکیه کرد و آن را 365 قرار داد و سال کبیسه را در هر چهار سال 366 روز و برخى ماهها را 30 روز و برخى را 31 روز تعیین کرد. ماه فوریه در سال عادى 28 روز و در سال کبیسه 29 روز شد و مبدأ تاریخ را روز اول ژانویه سال 709 یعنى روز بناى شهر رم قرار داد. در سال 44ق.م نام یولیوس را به ماه هفتم و در سال 31 ق.م نام اگوست را به ماه هشتم اطلاق نمود و هر یک از آنها را به تساوى 31 روز قرار داد تا احساس برترى یکى بر دیگرى نشود. از مهمترین مشکلات این تقویم: عدم انطباق اسامى بر ترتیب ماهها بود؛ سپتامبر یا ماه هفتم، نام ماهِ نهم شد و دسامبر یا ماهِ دهم، نام ماه دوازدهم... دیگر مشکل آن، اختلاف تعداد روزهاى ماه بود. چه تعداد روزهاى برخى ماهها 30 و برخى 31 روز مىشد و این مبدأ خطا به شمار مىرفت.
ج) تقویم یولیانىِ (ژولین) مسیحى:
این تقویم را راهب اکسیگیوس (Exiguus) متوفى به سال 550 میلادى تنظیم نمود. او بر اساس تولد حضرت مسیح در سال 25 دسامبر / کانون الاول سال 754 یعنى بناى شهر رم، آغاز سال را 25 مارس / آذار یعنى روز عید پاک قرار داد. و بعد از آن شروع سال در هفتههایى که پس از عید میلاد مىآمد، در نظر گرفته مىشد. و این همان تقویمى است که به تقویم مسیحى شرقى شناخته مىشود که در سال 1431 میلادى توسط کلیسا به ثبت رسید.
د) تقویم گرگورى:
در سال 1582 میلادى پاپ گرگوریوسِ سیزدهم چنین استنباط نمود که اعتدالِ ربیعى، بر اساس تقویم یولیانى در 11 آذار (مارس) واقع مىشود و نَه در 21 مارس. و لذا گلاویوسِ راهب را براى اصلاح تقویم مأمور کرد. بدین قرار که سال شمسى حقیقى ازسال یولیانى کمتر است یعنى [طول متوسط] سال ژولین 25 / 365 روز بوده و در مقایسه با [طول متوسط [یکسال شمسى معادل 11 دقیقه و 14 ثانیه طولانىتر است. بر این حساب، تفاوت سال شمسى و سال ژولین هر 400 سال، 3 روز مىشود. و لذا او تعیین کرد که 10 روز از سال 1582 میلادى ساقط نمایند یعنى 5 اکتبر، 15 اکتبر به حساب آید.این تقویم از آن پس به تقویمگرگورى نامیده شد و دولتها و کلیساهاى غربى آن را اجراء نموده و در محاسبات، اعیاد و امور خود آن را ملاک قرار دادند. اما پارهاى از گروههاى مسیحى شرقى، اعیاد خود را به جهت دلایل دینى و سیاسى، همچنان بر اساس تقویم یولیانى (ژولین) شرقى تنظیم مىکنند.
تفاوت کنونى تقویم یولیانى و گرگورى به 13 روز و 3 روز رسیده است. زیرا 400 سال از تصحیح اول (در سال 1582م) مىگذرد. به علاوه نجومیان بر این هستند که تفاوتهاى کوچکى بین این دو تقویم، در حال ایجادند و احتمالاً در هر چهار هزار سال، یک روز کامل را تشکیل دهند. به هر روى این همان حساب شرقى اصلاح شده مطابق با تقویم گرگورى است و مورد کاربرد برخى از کلیساهاى ارتودوکسى در دنیاى کنونى نیز است.
ابوریحان بیرونى در کتاب الآثار الباقیه27 گفته است که عباس آملى در کتابش (دلائل القبله) آورده که مغربىها ماههایى را به کار مىبردهاند که اوایل آن با ماههاى قبطى یکسان است. این اسامى بدین قرارند: ینیر، فبریر، مرسه، ابریر، مایه، یونیه، یولیه، اغست، ستنبر، اکتوبر، نوفمبر، دخیمر.
این اسامى، اسامى تحریف شده و مورد کاربرد رمىها بوده است. یعنى: ینواریوس، فبراریوس، مرطیوس، افریلیوس، مایوس، یونیوس، یولیوس، اغسطس، سطریوس، طمبریوس، نوامبریوس، دمبریوس، و لذا بعید نیست که ساکنان بلاد مغرب مستقیما از طریق اندلس، اسامى ماهها را از زبان رم یا رمیان نزدیک به آنها در زمان حکمرانى آنها بر سرزمینهاى مغرب، اقتباس کردهاند.
بعد از این گزارش تاریخى و زبانى ماهها، کیفیت کاربرد کنونى اسامى ماهها را در کشورهاى عربى بیان مىداریم:
کشورهاى: امارات متحده عربى، بحرین، قطر، عمان، کویت، یمن، سعودى، سودان و مصر:
(ینایر، فبرایر، مارس، افریل، ابریل، مایو، یونیو، اغسطس، سبتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر)؛
کشورهاى: تونس، الجزایر:
(جانفى، فیفرى، مارس، ماى، جوان، جویلیه، اوت، سبتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر).
کشور مغرب:
(ینایر، فبرایر یا یبرایر، مارس، افریل، ماى یا مایو، ینویو یا یونیه، یولیوز، غشت، شتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر یا دجنبر).
کشور موریتانى اسلامى:
(ینایر، فبرایر یا یبرایل، مارس، افریل، مایه، یونیو یا یونیه، یولیه، اغسطس یا اغشت، شتمبر، اوکتوبر، نوفمبر، دیسمبر یا دجنبر).
دو نکته:
1. در برخى از کشورهاى عربى، اسامى ماههاى یاد شده (معرب)، بین دو پرانتز و پس از اسامى لاتین آن مىآید مانند دولت کویت؛
2. در اندلس قدیم و اکنون در مغرب عربى، ماههایى تحت عنوان ماههاى کشاورزى مستعمل است که واژگان آن از لاتینى اخذ شده مانند، جانفى، فیفرى، مارس... این ماهها با تفاوت 13 روز با سال تقویم یولیانى توافق دارند.
اسامى دیگر ماهها:
در کنار اسامى ماههاى ذکر شده که در کشورهاى عربى و در بیشتر دولتهاى دیگر، متداول و شایع است، اسامى دیگرى نیز در برههاى از زمان و در کشورى معین یافت شده است.
اتحادیه ملى فرانسه در تاریخ 24 تشرین الثانى / نوامبر 1793 میلادى در ایام انقلاب فرانسه، تقویم جدیدى به نام تقویم جمهورى وضع کرد. سال در این تقویم با اعتدال پائیزى یعنى در 22 ایلول / سپتامبر آغاز مىشد. هر سال به دوازده ماه و هر ماه به 30 روز تقسیم مىشد. به اضافه 5 روز تکمیلى براى برگزارى جشنهاى جمهورى. اسامى این ماهها بدین قرار است.
الف) ماههاى پائیزى:
1. (Vendange) Vendemiaire = ماه برداشت؛ 2. (Brume) Brumaire = ماه مه / مه آلود؛ 3. (Frimas) Frimaire = ماه سرد.
ب) ماههاى زمستان:
1. (Nege) Nivose = ماه برف؛ 2. (Pluie) Pluviose = ماه باران؛ 3. (Vent) Ventose= ماه باد؛
ج) ماههاى بهار:
1. (Germination) Germinal = ماه بذرافشانى؛ 2. (Fleur) Floreal = ماه شکوفه و گل؛ 3. (Prairie) Prairial = ماه چرا.
د) ماههاى تابستان:
1. (Moisson) Messidor = ماه درو؛ 2. (Chaleur) Thrmidor = ماه حرارت؛ 3. (Fruit) Fructidor = ماه محصول.
به علاوه هر ماه به جاى 4 هفته به سه دهه تقسیمبندى مىشد و هر دهه: Decadeنامیده مىشد. اسامى روزها نیز بر اساس روش شماره گذارى عادى نامگذارى شد:
روز اول: Primidi؛ روز دوم: Duodi؛ روز سوم Tridi؛ روز چهارم: Quartidi؛ روز پنجم: Quintdi؛ روز ششم: Sextidi؛ روز هفتم: Septidi؛ روز هشتم: Octidi؛ روز نهم: Nonidi؛ روز دهم: Decadi.
این تقویم از ایام انقلاب فرانسه به مدت 13 سال (از سال 1793 تا 1806 م) متداول و سپس باطل شد.
در جمهورى عربى لیبى نیز اسامى جدیدى براى ماهها بر اساس شروع تاریخ از وفات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به جاى هجرت نبوى وضع شده است. بدین قرار:
نار (ژانویه)؛ نوار (فوریه)؛ ربیع (مارس)؛ طیر (آوریل)؛ ماء (مه)؛ صیف (ژوئن)؛ ناصر (ژوئیه)؛ هانیبال (اوت)؛ فاتح (سپتامبر)؛ تمور (اکتبر)؛ حرث (نوامبر)؛ کانون (دسامبر)
این اسامى و مبداء وفات [نبوى] مورد کاربرد کنونى جمهورى عربى لیبى است.
شیوه یکسانسازى اسامى ماهها:
پس از این گزارش مختصر درباره اسامى و معانى ماهها و اماکن به کارگیرى آنها در کشورهاى عربى؛ مىتوان در مورد کاربست شیوه بایسته براى یکسانسازى این اسامى در جاى جاى کشورهاى عربى سخن گوییم:
1. در مورد اسامى عربى ماههاى مربوط به تقویم هجرى قمرى (محرم، صفر و...) باید گفت که کاربرد آنها در کنار تقویم شمسى به دلایل ذیل بدیهى و اجنتابناپذیر است:
الف) اصالت عربى این اسامى و ارتباط محکم آنها با اعتقادات اسلامى؛
ب) در آمیختگى آنها با تمدن دینى، ادبى و علمى اسلامى؛
ج) کاربرد پیوسته و هزار و چهار ساله آن در کشورهاى عربى و اسلامى
2. اسامى ماههاى منقول از زبان سریانى [کانون الثانى، شباط و...] داراى این ویژگى هستند:
الف) این اسامى از زبانهاى سامى و نزدیک به زبان عربى، معرب (عربى شده) هستند. الفاظ دو ماه کانون الاول و کانون الثانى، الفاظ عربى و یا مشترک با سریانى هستند؛ الفاظ دوازدهگانه این دسته، از ریشه زبان آرامى سریانىاند. این زبان نزدیکترین زبان سامى به عربى است. اسامى نه ماه از این دسته نیز داراى ریشه بابلى است و زبان بابلى هم از زبانهاى سامى به شمار مىرود.
وامگیرى یک زبان سامى از زبان سامى دیگر، طبیعى است به ویژه اینکه بین سخنگویان هر دو زبان، زندگانى مشترک و همزمان وجود داشته باشد و آیندگان از زبان، فرهنگ، هنر، علم و تمدن گذشتگان بهره ببرند.
ب) این الفاظ در منطقه جغرافیایى و تمدنى واحد، متولد و متداول شد. ما آثار طبیعت و ویژگىهاى جو و آب و هوا را در آنها احساس مىکنیم: بارانهاى (آذار) و رعد و برق مهیب آن، گیاه و سرسبزى (نیسان)؛ شکوفهها و گلهاى (ایار) و درخشش آنها؛ خوشههاى (حزیران) و دروى آن؛ و دروى (آب) و محصولات آن. کشاورز را مىبینیم که در (تشرین) در بیابانِ شنعار یا غوطهِ دمشق، زمین را شخم مىزند تا اینکه (کانون) مىآید و بادها شروع به وزیدن مىکنند و باران مىبارد و هوا به سردى مىرود و او به خانهاش پناه مىبرد و در کنار آتش خود را گرم مىکند.
ج) اسامى یاد شده با وزنهاى صرفى عربى مطابقت دارد: شباط بر وزن فُعال، آذار بر وزن افعال، ایار بر وزن فَعال. این الفاظ، معرب (عربى شده) هستند و نه دخیل. واژه معرب حکم واژه عربى را دارد. افزون بر این الفاظ مذکور داراى طنین صوتى ملایم و روان و موسیقیایى است و گوش و بیان از آنها لذت مىبرند.
د) این الفاظ از قدیم با تمدن عربى امتزاج یافته و در آثار ادبى و علمى انتشار یافته است. همچنین شاعران در شعر خود و ادبا در نثر خود، آنها را به کار بردهاند که نمونههاى آن را قبلاً ارائه دادیم. و هیچ فرد عربى در اصالت آن شک نخواهد کرد.
جز اینکه برخى از کسانى که این اسامى را به کار نمىبرند در مورد تعمیم کاربرد آنها اشکالاتى را به این شرح وارد کردهاند:
1. اگر این اسامى از سریانى معرب هستند، دیگر اسامى ماهها[ى اروپایى] یعنى: ینایر (ژانویه)، فبرایر (فوریه)... نیز از زبان انگلیسى و فرانسوى و در اصل از ریشه لاتینى، معرب شدهاند. در این صورت هر دو دسته اسامى در معرب بودن، مشابه هستند.
بى اساسى این اشکال، واضح است. چه عربى کردن از زبان سامى با عربى کردن از زبان هندى ـ اروپایى قابل مقایسه نیست، زیرا اسامى دسته اول معرب هستند و اسامى دسته دوم نه معرّب بلکه اسامى دخیل هستند و اوزان آنها با اوزان عربى مشابهت و تناسب ندارند. و این باعث گردیده که اسامى دسته دوم با ذوق و سلیقه عربى همسان در نیامده و برگوش و نطق سنگینى کند. علاوه بر این دو اسم از این دسته، اسامى دو پادشاه رومى است و چهار تاى آن، ارقامى است که مفهوم آن تغییر یافته و مابقى به اساطیر بت پرستى مربوط مىشود.
همچنین اسامى گروه اول از قدیم تا به حال، به یک صورت نوشته و با یک آوا تولید مىشوند. حال آنکه اسامى دسته دوم به جهت اخذ آنها از زبان انگلیسى و فرانسه، به گونههاى مختلف گفته و نوشته مىشوند. مثلاً ماه آب را در مصر و سودان؛ اغسطس؛ و در تونس و الجزایر: اوت و در مغرب غشت؛ و در موریتانى أغشت مىگویند و همچنین ماه ایلول را در مصر و سودان: سبتمر؛ در مغرب شُتَمْبَر و در مورینانى: شُتَمْبِر گویند و مانند آن.
2. چهار اسم از اسامى این دسته هر یک شامل دو لفظ به جاى یک لفظ واحد هستند: کانون الاول، کانون الثانى، تشرین الاول، تشرین الثانى. و این موجب بروز مشکلاتى در نوشتن و قرائت و انتساب آنها مىشود.
این اعتراض نیز ضعیف است زیرا چه ضررى دارد که تعداد کلمات این اسامى، شانزده لفظ به جاى دوازده لفظ باشد. آنگاه برخى از اسامىِ عربىِ ماههاى مربوط به تاریخ هجرى نیز دو کلمهاى هستند: ربیع الاول، ربیع الثانى، جمادى الاولى، جمادى الثانى. و این موجب نشده است که از اهمیت و صلاحیت و پذیرش ماههاى یاد شده چیزى کاسته شود. این در حالى است که انتساب در ماههاى دیگر مشکلتر است.
3. اسامى این دسته، جز در پنج کشور از جمله بلاد شام و عراق کاربرد ندارند حال آنکه اسامى دیگر یعنى ینایر، فبرایر و... در دیگر کشورهاى عربى متداول است. این کشورها پرجمعیتتر و وسیعتر از کشورهاى قبلى هستند و به علاوه در بلاد مغرب نیز خیلى زود نفوذ یافتند.
این اشکال و اعتراض نیز سست است به ویژه اینکه همه مىدانیم که گسترش کاربرد ماههاى منقول از انگلیسى و فرانسه به سبب تأثیر حکمرانى خارجیان انگلیسى و فرانسوى بر پارهاى از کشورهاى عربى از اوایل قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم (میلادى) بوده است. این استعمار گران سعى داشتند تا زبان و فرهنگ خود را بر ابناء این کشورها مسلط و بلکه آن را تحمیل نمایند. برخى از سران و با نفوذها و ذى نفعهاى عرب در این کشورها از این رویه پیروى نمودند.
اما در مورد کاربرد قدیمى این اسامى در بلدان مغرب [اسلامى] باید گفت که تقلید ضعفا از قدرتمندان نیز امرى است که در هر زمان و مکان شایع و مشهور بوده است و دلیل آوردن به آن صحیح نخواهد بود.
بنابر مطالب یاد شده اعتقاد داریم که تعمیم و گسترش کاربرد اسامى عربى یا معرب ماهها، کارى مفید و مطلوب خواهد بود و گامى مهم در راه یکسانسازى لغوى و فرهنگىاى است که همگان در تحقق آن اهتمام دارند. و آنگاه پس از هموارسازى موضوع، تمامى فرهنگیان و دانشآموزان در تمامى کشورهاى عربى، نسبت به اسامى دیگر ماههاى عربى که از انگلیسى و فرانسوى گرفته شدهاند، ناآگاه نخواهند بود. آموزش این دو زبان در مدارس عربى، بطور مستمر برپاست و دانش آموزى که در آنجا درس مىخواند از سالهاى آغازین آموزش، به فراگیرى اسامى ماههاى خارجى مىپردازد... و ما بدینوسیله خطا و لغزشى را که شرایط تاریخى و جغرافیایى و سیاسى موجب آن بودهاند، اصلاح مىکنیم و پذیرش آن را نخواهیم داشت.
اما راه دستیابى به یکسانسازى یا غلبه دادن کاربرد ماههاى عربى در تمامى کشورهاى عربى چیست؟
اتحادیه کشورهاى عربى و سازمانهاى آن و به ویژه سازمان عربى تربیت، فرهنگ و علوم با این موضوع اختلافى دربین کشورهاى عربى، مواجه شد و در مقابل آن شیوهاى موفقیتآمیز را در پیش گرفت. این سازمان در اسناد و انتشارات خود، تاریخ هجرى و ماههاى معروف آن را به کار برده و تاریخ میلادى را به آن الحاق نموده است. چنانکه مجله (شؤون عربیه) که دبیرخانه کل اتحادیه آن را انتشار مىدهد و نیز مجله (العربیه للثقافه) که آن را سازمان مذکور انتشار مىدهد و نیز کشور کویت، هر یک به همین شیوه عمل نمودهاند.
این شیوه، شیوهاى است موقت و گذرا و تکیه بر آن در مدت طولانى، به صلاح نخواهد بود و این کار ما را از تعیین اسم واحد براى هر ماه بى نیاز نمىکند.
حکایت یکسانسازى اسامى دوازده ماه، همان حکایت یکسانسازى تمامى امور زبانى و فرهنگى و اصطلاحات علمى و ادبى را دارد که مورد پذیرش و خواست همگان است موضوعى که شایسته است با زحمت و برنامه، مورد بررسى قرار گیرد به نحوى که شرایط التزام به کاربست تصمیمات اتخاذ شده فراهم و رضایت کامل به دست آید. در این راستا برداشتن گامهاى ذیل مطلوب خواهد بود:
1. مؤسسه نظامدهى تعریب در رباط که زیر مجموعه سازمان عربى تربیت، فرهنگ و علوم است، وظیفه تحقق این موضوع و پیشنهادات و تصمیمات مربوط به یکسانسازى را عهدهدار شود تا این کار را در موضوعات نظاممندى و یکسانسازى خود قرار دهد.
2. موسسه یاد شده، موضوع را بر مجامع و آکادمىهاى زبان عربى عرضه بدارد تا تحقیق و بررسى و تصمیمات نهایى با هماهنگى و اتحاد این مجامع و دانشگاههاى عربى و محافل عربى و محافل علمى، به انجام رسد.
3. ارائه نتایج این بررسىها و آرا به کنفرانس تعریب ـ که هر دو سال یکبار برگزار مىشود و در آن نمایندگان دولتهاى عربى و مجامع و اتحادیه مجامع و دانشگاهها و اتحادیه علمى عربى و کارشناسان حضور دارند ـ تا در مورد کاربرد ماههاى عربى یا معرب (یعنى کانون الثانى، شباط و...) قطعنامه متناسب صادر نمایند.
به نظر من پیروى تمامى کشورهاى عربى از روش موقتى که اتحادیه کشورهاى عربى و سازمانهاى مربوطه و نیز کشور کویت برگزیده، تا زمان اتخاذ تصمیم همگانى در برآورده کردن خواسته، امرى شایسته خواهد بود... .
پىنوشتها:
1. این نوشتار ترجمهاى است از مقاله: اسماء الاشهر فى البلاد العربیة و طریقة توحیدها که در مجلهى مجمع اللغة العربیة بدمشق، مُجلد 70 شماره سوم (صفر 1416 ق / تموز 1995 م) به چاپ رسیده است. م
2. ابوریحان محمد بن احمد بیرونى خوارزمى، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 60 و61.
3. همان، ص 63.
4. دکتر انیس فریحه، اسماء الاشهر و العدد و الایام و تفسیر معانیها، جروس برس بطرابلس لبنان، ص 107.
5. ابوریحان بیرونى، همان، ص 61.
6. همان، ص 64.
7. عرب عاربه، دومین طبقه از عربهاى بائدهاند که در اصطلاح نسب شناسان، فرزندان و زادگان قحطانند و اینان با عدنانیان که مستعرب انگاشته مىشوند، رقابت مىداشتهاند. اما به عرب مستعربه، عدنانیان، معدیان و نیز اریان گفته مىشود و اینها از پشت اسماعیل بن ابراهیم و زنش رعله دختر مضاض بن عمرو جرهمى هستند. براى تفصیل بیشتر ر.ک: تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، دکتر جواد على، ترجمه دکتر محمد حسن روحانى، ج 1، ص 319 به بعد. (مترجم)
8. جُمْعه و جُمُعه و جُمَعَه نیز گفته مىشود: جمع آن جُمَع است.
9. ابوریحان بیرونى، همان، ص 11 ـ 12.
10. فقیم: مصغر فقم است یعنى فک.
11. ثمامه: سبزى و چیز کم است.
12. براى تفصیل مطلب از جمله بنگرید به فردینالد و وستنفلد و ادوارد ماهلر، تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى، مقدمه و تجدید نظر از دکتر حکیم الدین قریشى، ص 16 به بعد؛ دکتر رضا عبدالهى، تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، ص 15 به بعد. (مترجم)
13. امام فخر رازى براى نسىء دو معناى متفاوت قائل است: الف) تاخیر (که کلمه نسیه هم از همین است) ب) افزایش و نسىء را به معناى کبیسه گرفتن سال و تغییر ماه حج و تعویض و جابه جایى ماههاى حرام چهارگانه مىداند و علت آن را دو چیز مىداند: الف) قوم عرب حساب زندگى و کارهایشان را باسال قمرى تنظیم کرده بودند و لذا گاه در تابستان حج مىگذاردند. گاه در زمستان و در ایام سفر براى آنان دشوار مىشد و کسب و کار و تجارتشان هم مختل مىگردید. زیرا مردم از سایر سرزمینها فقط در ایام مناسب به مکه مىرفتند. و چون پى بردند که رعایت سال قمرى مصالح دنیوى شان را دچار اختلال مىکند، لذا آنرا رها کردند و سال شمسى را در پیش گرفتند... (بر گرفته از قرآن کریم با ترجمه و توضیحات استاد خرمشاهى، ص 193). (مترجم)
14. مورخین برقرارى کبیسه یک ماهه را در سالهاى نخستین هجرت در قلمرو پیغمبر صلىاللهعلیهوآله در ابهام باقى گذاشتهاند. اما شواهدى در دست است که عدم اجراى کبیسه را در قلمرو پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله اثبات مىنماید: الف) هیچ یک از وقایع سالهاى نخستین هجرى در ماههاى کبیسه تاریخ گذارى نشده است؛ ب) شیوه ماه شمارى سالهاى نخستین هجرى به خوبى نشان مىدهد که تا چهل و نهمین ماه از هجرت على رغم اینکه براى تثبیت ماههاى قمرى در فصول سال حداقل، کبیسه یک ماه ضرورى بوده، چنین اقدامى نشده است... برگرفته از تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، همان، ص 30. (مترجم)
15. دکتر انیس فریحه، همان، ص 56.
16. مرحوم دهخدا در لغت نامه، ذیل قلمس به نقل از منتهى الارب آورده: «نام مردى کنانى از ناسئان مشهور (که ماههاى حرام را تغییر مىداد) که نزد حمزه عقبه مىایستاد و مىگفت: (اللهم انى ناسى الشهور و واضعها موضعها و لااعاب و لااجاب اللهم انى قد احللت احد الصفرین و حرمت صفر المؤخر و کذلک فى الرجبین یعنى رجب و شعبان، انفروا على اسم اللّه...). (مترجم)
17. عام الفیل، همان سالى است که ابرهه حبشى قبل از اسلام به مکه هجوم برد و لشکرش به هلاکت رسید.
18. داحس و غبراء، اسامى دو اسب بودند که به خاطر آنها بین دو قبیله عبس و ذبیان جنگى به مدت چهل سال در گرفت.
19. حلف الفضول، پیمانى بود بین قبائلى از قریش که بر اساس آن طرفین متعهد مىشدند که هر مظلومى را ولو اینکه اهل مکه نباشد، مورد حمایت قرار دهند تا به داد او رسیدگى شود.
20. نام سالهاى بین هجرت و وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآله (اولین تا دهمین سال هجرى) به این ترتیب نقل شده است: سنه یا عام الاذن، الامر بالقتال، المتحص، الترفئه، الزلزال، الاستئناس، الاستغلاب، الاستواء، البرائه، الوداع)، از کتاب تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله... همان، ص 23. (مترجم)
21. در مورد تاریخ وفات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و کتابشناسى آن از جمله ر.ک: مقاله محققانه، «تاملى در تاریخ وفات پیامبر صلىاللهعلیهوآله » توسط جلیل تارى در مجله تاریخ اسلام ش 5، ص 3 به بعد. (مترجم)
22. ابوریحان بیرونى، همان، ص 59.
23. همان، ص 60.
24. انیس فریحه، همان، 35.
25. مصطفى شهابى، المصطلاحات العلمیه فى اللغه العربیه فى القدیم و الحدیث، ص 8 و9.
53. Octavius Augustus ceaser.
54. ابوریحان بیرونى، همان، ص 50.
منابع:
ـ قرآن کریم با ترجمه و توضیحات استاد خرمشاهى، چاپ سوم (تهران، انتشارت نیلوفر ـ جامى، 1376)
ـ ابن الندیم، کتاب الفهرست (طبعة المکتبة التجاریة الکبرى بمصر، بى تا).
ـ باشا، عمر موسى، مجلة اللسان العربى الصادره عن مکتب تنسیق التعریب بالرباط، العدد 20 لعام، 1984.
ـ البیرونى الخوارزمى، محمد بن احمد، کتاب الآثار الباقیه عن القرون الخالیه (دار صادر فى بیروت، بى تا).
ـ تارى، جلیل، «تأملى در تاریخ وفات پیامبر صلىاللهعلیهوآله »، مجله تاریخ اسلام، ش 5، بهار 1380.
ـ دهخدا، على اکبر، لغتنامه.
ـ الشهابى، الامیر مصطفى، المصطلحات العلمیه فى اللغة العربیة فى القدیم و الحدیث، ط 2، مطبوعات المجمع العلمى العربى بدمشق، (1965).
ـ عبدالهى، رضا، تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، چاپ دوم (تهران امیر کبیر)
ـ العلبى، اکرم حسن، التقویم (طبعة دار المصادر فى بیروت، 1991).
ـ على، جواد، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، ترجمه دکتر محمد حسن روحانى، (بابل، کتابسراى بابل، 1367) ج 1.
ـ عیواص، البطریک، زکاالاول، المجلة البطریرکیة، العددان 114 و 115، السنة، 1992.
ـ فریحه، انیس، کتاب اسماء الاشهر و العدد و الایام و تفسیر معانیها، جروّس برس، طرابلس، (لبنان، 1988).
ـ معجم الوسیط، وضع مجمع اللغة العربیة بالقاهره، الطبعة الثانیه، 1972.
ـ معجم لاروس الفرنسى.
ـ وستنفلد، فردیناند و ادوارد ماهلر، تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى، مقدمه و تجدید نظر از دکتر حکیم الدین قریشى (تهران، 1360 ه / 1982م).
در کشورهاى عربى امروزه، سه دسته از اسامى ماهها به کار مىروند: دسته اول شامل اسامى ماههاى عربى مرتبط با تقویم هجرى قمرى است: (محرم، صفر... الخ)؛ دسته دوم شامل اسامى ماههاى معرب از زبان سریانى و مرتبط با تقویم میلادى شمسى است (کانون الثانى، شباط... الخ)؛ و دسته سوم شامل اسامى ماههاى دخیل و ترجمه شده از زبان انگلیسى یا فرانسه است که در اصل از لاتین بوده و در ارتباط با تقویم میلادى شمسى است (ینایر، فبرایر... الخ).
در اصالت عربى مجموعه اول و ضرورت به کارگیرى مستمر آنها اختلاف نظرى نیست، ولى در مورد دو مجموعه دیگر باید گفت، گزینش یکى از آن و ترجیح آن بر دیگرى و تلاش در جهت عمومى سازى کاربرد آن در تمامى کشورهاى عربى بایسته امعان نظر خواهد بود. دلیل این امر دورى جستن از دوگانگى و تلاش در یکسانسازى تمامى امور زبانى و فرهنگى ملل عربى است.
در حال حاضر در کشورهاى عربى به ویژه در ربع قرن گذشته تلاشهایى در راستاى یکسانسازى اصطلاحات علمى و ادبى از طرف آکادمىهاى زبان عربى، دانشگاهها، مؤسسات و محافل ادبى و متفکران و اندیشمندان صورت گرفته و هم اکنون نیز تداوم دارد. براى نیل به این هدف، مؤسسه ویژه عربىاى به نام (موسسهِ هماهنگىِ تعریبِ رباط) زیر نظر سازمان تربیت، فرهنگ و علوم اتحادیه کشورهاى عربى تأسیس گردیده است. لذا یکسانسازى اسامى ماهها در کشورهاى عربى اولى و شایستهتر خواهد بود. اسامىاى که از دوازده واژه تجاوز نمىکند به ویژه اینکه این اسامى صرفا در محافل علمى و تخصصى تداول نداشته بلکه تمامى مردم در جاىجاى سرزمینهاى عربى آنها را به کار مىبرند و بر زبان همگان در تمام زمانها و موقعیتها جارى است.
براى شناخت کامل از این اسامى و معانى آنها، میزان به کارگیرى آنها در کشورهاى عربى، برطرف سازى ابهامات، روشنگرى جوانب موضوع و در آخر، داورى و انتخاب، نگاهى به این مجموعههاى سه گانه با عنایت به منابع متعدد قدیم و جدید مىاندازیم.
مجموعه اول: اسامى ماههاى عربى
الف) عربها در زمان جاهلیت، دوازده ماه قمرى را شناختهاند. اسامى این ماهها بدین قرارند: موتمر، ناجر، خوّان، صُوان، زبّاء، بائد، اصم، واغل، ناطل، عادل، رنه، بُرَک.2 یکى از شاعران این ماهها را به نظم در آورده است:
بمؤتمر و ناجرة بدأنا وبالخوان یتبعه الصوان
وبالزباء بائده تلیه یعود اصم صم به الشنان
و واغله و ناطله جمیعا و عادلة فهم غرر حسان
و رنّة بعدها بُرَک فتمت شهور الحلول یعقدها البنان
شاعرى دیگر یعنى اسماعیل بن عباد آنها را اینگونه به نظم آورده:
اردت شهور العرب فى الجاهلیه فخذها على سردالمحرم تشترک
فمؤتمر یاتى و من بعد ناجر و خوان مع صوان یجمع فى شرک
حنین وزبا و الاصم و عادل و نافق مع و غل ورنه مع بُرک
ملاحظه مىشود که ترتیب این اسامى در یک روایت با روایت دیگر متفاوت است. اسامى یاد شده به قوم عاد منسوب است. اما به ثمود، اسامى دیگرى منسوب شده است: شامل موجِب (محرم)، موجر، مورد، مُلزم، مُصدر، هوبر، هوبل، موهاء، دیمر، دابر، حیقل، مُسبل. بیرونى به این اسامى اشاره کرده است.3 نیز شناخت معانى آنها کار آسانى خواهد بود.4 و اینک معانى ماههاى عاد با استناد به آنچه بیرونى در کتابش (الآثار الباقیه...) آورده، ارائه مىشود.5
خالى از فایده نخواهد بود اسامى روزهایى که در جاهلیت متداول بوده مورد اشاره قرار گیرد.6 آنها یکشنبه را (اوّل) نامیدند زیرا آغاز ایام است. دوشنبه را (اهون) از هون و هوینى و یا (اهود) از وهدة نامیدند، به جهت کاهش تعداد آن از روز یکشنبه و سه شنبه را (جبار)، زیرا عدد بوسیله آن ترمیم مىشود، چهارشنبه را (دبار)؛ زیرا پس از سه شنبه مىآید؛ پنج شنبه را (مونس)؛ زیرا بدلیل برکتش ایجاد الفت مىشود و جمعه را (عروبه) یعنى روز آشکار، این روز در جاهلیت مورد تعظیم بود و دین اسلام بر این تعظیم افزود و شنبه را (شیار) نامیدند به معنى علامت و نشانه. این اسامى بین جرهم اول و عرب عاربه7 از بنى قحطان قدیم رایج بوده است. شاعرى از آنها گفته:
اومل ان اعیش و ان یومى باول او باهون اوجبار
اوالتالى دبارفان أفته فَمؤنس او عروبة او شیار
اما عرب مستعربه در اسلام اسامى دیگرى در مورد روزها به کار مىبرده و مىبردند: احد، اثنین، ثلاثاء، اربعاء، خمیس، جمعه8، سبت.
ب) عرب از زمان جاهلیت در حدود سال 412 میلادى اسامى ماههاى یاد شده قبلى را به کنار گذاشت و نامهایى که تا به امروز متداول بوده را به کار بست. اسلام نیز این اسامى را ثبات و دوام بیشترى داد. در قرآن کریم آمده است «انّ عدة الشهور عنداللّه اثناعشر شهرا فى کتابِ اللّه یوم خَلَق السمواتِ و الارضَ منها اربعةُ حُرم...». [توبه / 38] و این است نامها و معانى این ماهها:
عرب این ماهها را بر فصول چهارگانه تقسیم بندى مىکرد: از پاییز آغاز مىشود و آن را ربیع نیز گفتهاند، زیرا اولین باران در آن فصل مىبارد. سپس زمستان و بهار (که آنرا صیف یا الربیع الثانى نیز نامیدهاند) و آنگاه تابستان است (که قیظ نیز نامیدهاند) و پس از مدتى این تقسیمبندى را رها کردند.
تعداد روزهاى سال قمرى، 354 روز است، یعنى کمتر از تقریبا یازده روز از سال شمسى. حج عربها نیز در زمانهاى چهارگانه: پاییز، زمستان، بهار و تابستان واقع شده است. آنگاه براى اینکه حج آنها در زمان درو و خرمن و آماده شدن کالاها (پوست و چرم و...) واقع شود و این وضعیت در یک حال ثابت و در بهترین و حاصلخیزترین زمان باقى بماند، سال کبیسه را از یهودیان مجاور خود فرا گرفتند. این جریان حدود دویست سال قبل از هجرت [نبوى] رخ داد. یهودیان که سال قمرى آنها هم یازده روز از سال شمسى کم داشت پس از سه سال، یک ماه بر دوازده ماه خود اضافه مىکرده و آن را فیادار یا آذار الثانى مىنامیدند. عربها نیز تفاوت بین سال قمرى و سال شمسى خود را با الحاق یک ماه جبران مىکردند. آنها تفاوت بین دو سال شمسى و قمرى را، ده روز و 21 ساعت و 12 دقیقه، اعتبار مىکرده و لى در کل ده روز و بیست ساعت به حساب مىآوردند. ابوریحان بیرونى گفته:9 «عربها، هر 24 سال قمرى، نه ماه کبیسه مىکردند و ماههاى آنها با زمانها ثابت بود و به یک طریق با زمان جارى و از اوقاتش تقدم و تأخر نمىگرفت.»
متولى انجام کبیسه یا همان نسء یا نسىء (یعنى کبیسه گرفتن سال و تغییر و تأخیر در ماه)، مردمانى از قبیله بنىکنانه بودند که به نسأة خوانده مىشده و به قلامس نیز معروف بودند. مفرد قلامس، قَلمّس به معنى دریاى پرآب است. اولین ناسى (کبیسه گیر) حذیفه بن فقیم10 بن عدى و آخرین آنها ابوثمامه11 جنادة بن عوف بوده است... هنگامى که نسىء انجام مىشد، قلمّس پس از انقضاى حج در عرفات آن را در جَوّى از حرمت و عظمت به مردم اعلام مىنمود و ماههاى حرام را نیز بر مىشمرد.12 عربها پس از بعثت نبوى همچنان به انجام نَسىء پاى بند بودند. نسىءِ اول براى ماه محرّم منظور مىشد و صفر را محرم و ربیع الاول را صفر مىنامیدند. نیز نسىء دوم براى ماه صفر بود و ماهى که پس از آن مىآمد را هم صفر مىنامیدند و این چنین گذشت تا نسىء در ماههاى دوازده گانه متداول شد و به ماه محرم باز گشت کرد و آنگاه به مانند قبل آن را تکرار نمودند... از نتایج این کار تبدیل ماههاى حرام به حلال بود و اینکه جنگ در ماههاى [واقعى] حرام رخ مىداد. و لذا این آیه کریمه نازل شد و نسىء را تحریم کرد: «انما النسىء زیادةٌ فى الکُفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطئواعدة ما حرّم اللهُ فیحلوا ماحرّم اللّه» [سوره توبه / 37]13
شاعر بنى کنانه قبلاً با افتخار سروده بود:
السنا الناسئین على معد شهور الحل نجعلها حراما
و دیگرى گفته بود:
لنا ناسىء تمشون تحت لوائه یحل، اذاشاء، الشهور و یحرم
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله منتظر ماند تا اینکه در حجةالوداع براى مردم خطابه گفت و فرمود: «همانا زمان به هیئتِ روزى که آسمانها و زمین آفریده شد، دور مىزند.» یعنى ماهها به موضع نخستین خود بازگشتند و عربها از تغییر آن دست برداشتند. آنگاه آیه تحریم نسىء را بر آنها تلاوت نمود. ولى آنها آیه را به غفلت نهادند و اسامى ماههاى آنها چنانکه بیرونى گفته به معانى خود دلالت نکردند.14
دکتر انیس فریحه معتقد است15 که عرب جاهلیت، کبیسه را از عبرانىها فرا نگرفتند، بلکه ترجیحا آن را از آرامىها اخذ نمودند چه به نظر او نام (قلمس) ریشه آرامى داشته و از یونانى گرفته شده است یعنى: Kalos (قلس) به معناى موسیقى، رقص و نواختن بر دف!!16
مبناى گاه شمارى عربها در زمان جاهلیت، وقایع و ایام مشهور بوده است مثل بناى کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در حدود سال 1871 ق. م و یاسیل عِرَم به سال 120 ق. م یا عام الفیل17 سال 571 میلادى. برخى قبایل آنها نیز جنگ داحس و غبرا18 و حلف الفضول19 را مبناى گاه شمارى قرار مىدادند.
در حیات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله تاریخگذارى مسلمانان سال به سال بوده است. آنها سال اول هجرى را سال إذن و سال دوم را سال قتال مىگفتند.20 این وضعیت تا وفات پیامبر در شب دوشنبه 13 ربیع الاول مطابق با 8 حزیران / ژوئن سال 632 میلادى21 ادامه یافت. مسلمانان در زمان خلیفه ابوبکر به جهت درگیر شدن با جنگهاى رده و کوتاه بودن مدت حاکمیت او، مبنایى براى تاریخگذارى خود قرار ندادند. اما در سال 17 هجرى، خلیفه عمربن خطاب، دیوانها را تأسیس نمود و خراج را پایهگذارى کرد و لذا تعیین مبدأ گاه شمارى (تاریخ گذارى) به عنوان نیاز ضرورى رخ نمود. پس از بررسى و مشورت، هجرت نبوى به جهت عدم اختلاف در زمان وقوع آن، مبدأ تقویم قرار گرفت. وقوع هجرت نبوى [یعنى ورود پیامبر به شهر مدینه] در روز دوشنبه هشتم ربیع الاول مطابق با 13 ایلولِ 622 میلادى بوده است. و لذا براى ضبط حساب، آغاز تاریخ را اول محرم سال اول هجرى قرار دادند. این روز، روز جمعه 16 تموز (ژوئیه) سال 622 میلادى و مطابق است با سال 4382 تاریخ عبرى و سال 933 اسکندر و سال 1375 در تاریخ رومان و سال 338 در تاریخ قبطى.
بنابراین ملاحظه مىکنیم که تاریخ عربى اسلامى پس از اینکه بر مبناى هجرى استوار شد و تمامى اشکال نسىء و کبس را ملغى نمود در حقیقت در امتداد تاریخ عربى جاهلیت قرار گرفت. نیز این دسته ماههاى عربى، تماما عربى خالص و پیوسته و بدون انقطاع مورد استفاده و کاربُرد در سراسر وطن عربى و کشورهاى اسلامى به مدت بیش از چهارده قرن بوده است. این اسامى با دسته دیگرى از اسامى ماههاى مربوط به تقویم شمسى، همراه بوده است.
مجموعه دوم: اسامى ماههاى معرّب و منقول از زبان سریانى
ابوریحان بیرونى در کتابش [الاثار الباقیه...]22 پس از سخن پیرامون تقویم عبرانیان و ماههاى قمرى آنها گفته: «... اما نصاراى شام، عراق و خراسان، ماههاى روم و یهود را ممزوج نمودند: بدین قرار که ماههاى روم را استعمال کنند و مبدأ سال خود را اول ماه طمبریوس، ماه رومى (تشرین الاول) قرار دهند تا به رأس سال یهود نزدیکتر باشد. زیرا تشرىِ یهود کمى بر آن مقدم خواهد بود. آنها ماهها را به نامهاى سریانى نامیدند: برخى از اسامى با [اسامى] یهود موافق و برخى مخالف آنها بودند... اهالى سورستان ـ یعنى بلاد شام ـ که قبل از اسلام، مسیحى بودند این اسامى را وضع نمودند و با این ماهها میان روم و یهود وساطت نمودند.» بیرونى در ادامه مىگوید:23 «... شهرت این ماهها به اندازهاى بود که مسلمانان نیز به این اسامى پناه جسته و در زمانهاى کارى خود، از آنها بهره مىبردند...» و اینک اسامى ماههاى معرب سریانى و عبرى:
در اینجا ملاحظه مىشود که هشت اسم از اسامى ماههاى سریانى معرب و ماههاى عبرانى به جهت نزدیکى دو زبان [سریانى و عبرى] شبیه به هم هستند. همچنین تعداد روزهاى ماه شباط: 28 روز است و هر چهار سال، یک روز به آن اضافه مىشود و تعداد روزها به 29 روز مىرسد و آن را سال کبیسه مىنامند. هر سال بدون اضافه تقسیم بر 4 مىشود. نیز سال شمسى این مجموعه تقریبا 365 روز و یک چهارم روز است و سال کبیسه 366 روز. اما سال عبرى قمرى 354 روز است، این ماهها بر اساس همان ترتیب قدیمى قرار دارند از ماه تشرین الاول آغاز و به ایلول ختم مىشود. گفته مىشود که اسامى این ماهها گرچه سریانىاند اما قدمت آنها بیشتر است، زیرا سریانىها خود از بابلىها اقتباس کردهاند، چنانکه مقیاسها و مکیالها و آئین دینى و کشاورزى خود را از آنها اقتباس نمودهاند. اسامى 9 ماه از این ماهها شبیه به هماند و ماههاى کانون الاول و الثانى و حزیران شبیه اسامى ماههاى عبرى نیستند.
اسامى ماههاى سریانى و معناى آنها
ملاحظه مىکنیم که اسامى ماههاى دوازده گانه یاد شده، سریانى و بیشتر آنها داراى ریشه بابلى است. تعجب ندارد زیرا هر دو زبان جزء دسته زبانهاى حامى ـ سامى هستند که شامل مصرى قدیم، حبشى، قبطى و بربرى و نیز زبانهاى آکادى سریانى یا بابلى ـ آشورى، کنعانى، آرامى یا سریانى، عبرانى و عربى مىشده است. «این زبانها در واژگان و صرف و ریشه، نزدیک هماند».25 زبانهاى آرامى بر مناطق وسیعى از بلاد شام و بین النهرین سیطره یافت. بطریک زکا اول مىگوید: «زبان سریانى یکى از مجموعه زبانهاى شرق قدیم (= زبانهاى سامى) است که [زیر مجموعه] زبانهاى آرامى به شمار مىرود. این زبان در گذشته دور، انتشارى وسیع یافت و حروف الفباى زبانهاى متعدد شرقى قرار گرفت و بلکه به مدت زیادى زبان بینالمللى تمامى شرق (قدیم) گشت. معروف است که سریان در اصل، ساکنان اصیل سوریه بودهاند و از قرن شانزدهم قبل از میلاد در بلاد آرام شام و آرام نهرین سکنى گزیدند و با گروههاى سامى قدیم یعنى سومرىها، بابلىها، آشورىها، کنعانىها و فنیقىها آمیختند و از تمدن، فرهنگ، اعتقادات و زبانهاى آنها تأثیر پذیرفتند» به علاوه بین زبان عربى و همان سریانى در مراحل و مکانهاى متعدد قبل و بعد از اسلام تبادل وسیع زبانى به سبب نزدیکى دو جانبه فرهنگى و زبانى، برقرار بوده است.
این اسامى ماهها از سریانى، معرّب شد و جمهور مردم آن را استعمال کردند و آب و هوا، فصلها، کشاورزى و اعیاد خود را بر اساس آنها تنظیم مىنمودند. ابن ندیم در کتاب الفهرست در قرن چهارم هجرى، به این اسامى تصریح داشته و در بحثها و شروح خود آنها را بکار برده است. کتب میراث ادبیات قدیم عربى تا زمان نهضت جدید بر اساس کاربرد این اسامى تألیف یافته و جمع آورى شدهاند.
شاعر عباسى ابونواس گفته:
مضى ایلول وارتفع الحرور و اخبت نارها الشعرى العبور
محمد بن عبدالملک زیات نیز چنین سروده است:
بردالماء وطال سیل و التذالشراب
و مضى عنک حزیرا ن و تموز و آب
شاعر مصرى جمال الدین نباته در قصیدهاى در رثاى فرزندش که در ماه کانون الثانى وفات یافته چنین آورده:
فى شهر کانون وافاه الحمام، لقد احرقت بالنار یاکانون احشائى
این اسامى دوازدهگانه عربى در بلاد شام و عراق از قدیم تا به حال بدون توقف، کاربرد داشته است. یعنى در کشورهاى سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و اردن.
اما برخى از کشورهاى عربى از سالها قبل و یا نزدیکتر، از کاربرد آن امتناع ورزیدهاند و به جاى آن از نامهاى ترجمه شده از انگلیسى و فرانسه که هر دو از زبان لاتین برآمدهاند استفاده کردهاند.
مجموعه سوم: اسامى ماههایى که از زبانهاى اروپایى ترجمه شدهاند.
سال رومىها از 10 ماه قمرى تشکیل مىیافته است از ماه مارس آغاز و به ماه دسامبر منتهى مىشود. هر ماه شامل 30 روز و هر سال مجموعا 304 روز است که 60 روز دیگر به اسم (مکمل) به آن اضافه مىشود. اسامى 4 ماه رومى، اسامى الاههها و 6 تاى دیگر به شمارهشان شناخته مىشود. آنها مبدأ تاریخ گذارى را تاریخ بناى روم (753 ق. م) نهادند و آنگاه اصلاحاتى در این تقویم داده شد که مهمترین آن سه تا مىشوند:
الف) تقویم نومابومبیلوس:
که دومین اباطره (715 ـ 672 ق.م) است: او دو ماه ژانویه و فوریه را اضافه کرد و ماهها را پشت سر هم 30 و 29 روز تثبیت نمود و هر دو سال، یک ماه 22 یا 23 روزه را به آنها افزود.
ب) تقویم یولیانى (45 ق. م):
یولیوس قیصر در سال 46 ق. م از منجمى مصرى به نام سوسیگنس (Sosigenes) براى تنظیم تقویم، استعانت جست و او این تغییرات را به انجام رساند: 1. او بر سال شمسى تکیه کرد و آن را 365 قرار داد و سال کبیسه را در هر چهار سال 366 روز و برخى ماهها را 30 روز و برخى را 31 روز تعیین کرد. ماه فوریه در سال عادى 28 روز و در سال کبیسه 29 روز شد و مبدأ تاریخ را روز اول ژانویه سال 709 یعنى روز بناى شهر رم قرار داد. در سال 44ق.م نام یولیوس را به ماه هفتم و در سال 31 ق.م نام اگوست را به ماه هشتم اطلاق نمود و هر یک از آنها را به تساوى 31 روز قرار داد تا احساس برترى یکى بر دیگرى نشود. از مهمترین مشکلات این تقویم: عدم انطباق اسامى بر ترتیب ماهها بود؛ سپتامبر یا ماه هفتم، نام ماهِ نهم شد و دسامبر یا ماهِ دهم، نام ماه دوازدهم... دیگر مشکل آن، اختلاف تعداد روزهاى ماه بود. چه تعداد روزهاى برخى ماهها 30 و برخى 31 روز مىشد و این مبدأ خطا به شمار مىرفت.
ج) تقویم یولیانىِ (ژولین) مسیحى:
این تقویم را راهب اکسیگیوس (Exiguus) متوفى به سال 550 میلادى تنظیم نمود. او بر اساس تولد حضرت مسیح در سال 25 دسامبر / کانون الاول سال 754 یعنى بناى شهر رم، آغاز سال را 25 مارس / آذار یعنى روز عید پاک قرار داد. و بعد از آن شروع سال در هفتههایى که پس از عید میلاد مىآمد، در نظر گرفته مىشد. و این همان تقویمى است که به تقویم مسیحى شرقى شناخته مىشود که در سال 1431 میلادى توسط کلیسا به ثبت رسید.
د) تقویم گرگورى:
در سال 1582 میلادى پاپ گرگوریوسِ سیزدهم چنین استنباط نمود که اعتدالِ ربیعى، بر اساس تقویم یولیانى در 11 آذار (مارس) واقع مىشود و نَه در 21 مارس. و لذا گلاویوسِ راهب را براى اصلاح تقویم مأمور کرد. بدین قرار که سال شمسى حقیقى ازسال یولیانى کمتر است یعنى [طول متوسط] سال ژولین 25 / 365 روز بوده و در مقایسه با [طول متوسط [یکسال شمسى معادل 11 دقیقه و 14 ثانیه طولانىتر است. بر این حساب، تفاوت سال شمسى و سال ژولین هر 400 سال، 3 روز مىشود. و لذا او تعیین کرد که 10 روز از سال 1582 میلادى ساقط نمایند یعنى 5 اکتبر، 15 اکتبر به حساب آید.این تقویم از آن پس به تقویمگرگورى نامیده شد و دولتها و کلیساهاى غربى آن را اجراء نموده و در محاسبات، اعیاد و امور خود آن را ملاک قرار دادند. اما پارهاى از گروههاى مسیحى شرقى، اعیاد خود را به جهت دلایل دینى و سیاسى، همچنان بر اساس تقویم یولیانى (ژولین) شرقى تنظیم مىکنند.
تفاوت کنونى تقویم یولیانى و گرگورى به 13 روز و 3 روز رسیده است. زیرا 400 سال از تصحیح اول (در سال 1582م) مىگذرد. به علاوه نجومیان بر این هستند که تفاوتهاى کوچکى بین این دو تقویم، در حال ایجادند و احتمالاً در هر چهار هزار سال، یک روز کامل را تشکیل دهند. به هر روى این همان حساب شرقى اصلاح شده مطابق با تقویم گرگورى است و مورد کاربرد برخى از کلیساهاى ارتودوکسى در دنیاى کنونى نیز است.
ابوریحان بیرونى در کتاب الآثار الباقیه27 گفته است که عباس آملى در کتابش (دلائل القبله) آورده که مغربىها ماههایى را به کار مىبردهاند که اوایل آن با ماههاى قبطى یکسان است. این اسامى بدین قرارند: ینیر، فبریر، مرسه، ابریر، مایه، یونیه، یولیه، اغست، ستنبر، اکتوبر، نوفمبر، دخیمر.
این اسامى، اسامى تحریف شده و مورد کاربرد رمىها بوده است. یعنى: ینواریوس، فبراریوس، مرطیوس، افریلیوس، مایوس، یونیوس، یولیوس، اغسطس، سطریوس، طمبریوس، نوامبریوس، دمبریوس، و لذا بعید نیست که ساکنان بلاد مغرب مستقیما از طریق اندلس، اسامى ماهها را از زبان رم یا رمیان نزدیک به آنها در زمان حکمرانى آنها بر سرزمینهاى مغرب، اقتباس کردهاند.
بعد از این گزارش تاریخى و زبانى ماهها، کیفیت کاربرد کنونى اسامى ماهها را در کشورهاى عربى بیان مىداریم:
کشورهاى: امارات متحده عربى، بحرین، قطر، عمان، کویت، یمن، سعودى، سودان و مصر:
(ینایر، فبرایر، مارس، افریل، ابریل، مایو، یونیو، اغسطس، سبتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر)؛
کشورهاى: تونس، الجزایر:
(جانفى، فیفرى، مارس، ماى، جوان، جویلیه، اوت، سبتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر).
کشور مغرب:
(ینایر، فبرایر یا یبرایر، مارس، افریل، ماى یا مایو، ینویو یا یونیه، یولیوز، غشت، شتمبر، اکتوبر، نوفمبر، دیسمبر یا دجنبر).
کشور موریتانى اسلامى:
(ینایر، فبرایر یا یبرایل، مارس، افریل، مایه، یونیو یا یونیه، یولیه، اغسطس یا اغشت، شتمبر، اوکتوبر، نوفمبر، دیسمبر یا دجنبر).
دو نکته:
1. در برخى از کشورهاى عربى، اسامى ماههاى یاد شده (معرب)، بین دو پرانتز و پس از اسامى لاتین آن مىآید مانند دولت کویت؛
2. در اندلس قدیم و اکنون در مغرب عربى، ماههایى تحت عنوان ماههاى کشاورزى مستعمل است که واژگان آن از لاتینى اخذ شده مانند، جانفى، فیفرى، مارس... این ماهها با تفاوت 13 روز با سال تقویم یولیانى توافق دارند.
اسامى دیگر ماهها:
در کنار اسامى ماههاى ذکر شده که در کشورهاى عربى و در بیشتر دولتهاى دیگر، متداول و شایع است، اسامى دیگرى نیز در برههاى از زمان و در کشورى معین یافت شده است.
اتحادیه ملى فرانسه در تاریخ 24 تشرین الثانى / نوامبر 1793 میلادى در ایام انقلاب فرانسه، تقویم جدیدى به نام تقویم جمهورى وضع کرد. سال در این تقویم با اعتدال پائیزى یعنى در 22 ایلول / سپتامبر آغاز مىشد. هر سال به دوازده ماه و هر ماه به 30 روز تقسیم مىشد. به اضافه 5 روز تکمیلى براى برگزارى جشنهاى جمهورى. اسامى این ماهها بدین قرار است.
الف) ماههاى پائیزى:
1. (Vendange) Vendemiaire = ماه برداشت؛ 2. (Brume) Brumaire = ماه مه / مه آلود؛ 3. (Frimas) Frimaire = ماه سرد.
ب) ماههاى زمستان:
1. (Nege) Nivose = ماه برف؛ 2. (Pluie) Pluviose = ماه باران؛ 3. (Vent) Ventose= ماه باد؛
ج) ماههاى بهار:
1. (Germination) Germinal = ماه بذرافشانى؛ 2. (Fleur) Floreal = ماه شکوفه و گل؛ 3. (Prairie) Prairial = ماه چرا.
د) ماههاى تابستان:
1. (Moisson) Messidor = ماه درو؛ 2. (Chaleur) Thrmidor = ماه حرارت؛ 3. (Fruit) Fructidor = ماه محصول.
به علاوه هر ماه به جاى 4 هفته به سه دهه تقسیمبندى مىشد و هر دهه: Decadeنامیده مىشد. اسامى روزها نیز بر اساس روش شماره گذارى عادى نامگذارى شد:
روز اول: Primidi؛ روز دوم: Duodi؛ روز سوم Tridi؛ روز چهارم: Quartidi؛ روز پنجم: Quintdi؛ روز ششم: Sextidi؛ روز هفتم: Septidi؛ روز هشتم: Octidi؛ روز نهم: Nonidi؛ روز دهم: Decadi.
این تقویم از ایام انقلاب فرانسه به مدت 13 سال (از سال 1793 تا 1806 م) متداول و سپس باطل شد.
در جمهورى عربى لیبى نیز اسامى جدیدى براى ماهها بر اساس شروع تاریخ از وفات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به جاى هجرت نبوى وضع شده است. بدین قرار:
نار (ژانویه)؛ نوار (فوریه)؛ ربیع (مارس)؛ طیر (آوریل)؛ ماء (مه)؛ صیف (ژوئن)؛ ناصر (ژوئیه)؛ هانیبال (اوت)؛ فاتح (سپتامبر)؛ تمور (اکتبر)؛ حرث (نوامبر)؛ کانون (دسامبر)
این اسامى و مبداء وفات [نبوى] مورد کاربرد کنونى جمهورى عربى لیبى است.
شیوه یکسانسازى اسامى ماهها:
پس از این گزارش مختصر درباره اسامى و معانى ماهها و اماکن به کارگیرى آنها در کشورهاى عربى؛ مىتوان در مورد کاربست شیوه بایسته براى یکسانسازى این اسامى در جاى جاى کشورهاى عربى سخن گوییم:
1. در مورد اسامى عربى ماههاى مربوط به تقویم هجرى قمرى (محرم، صفر و...) باید گفت که کاربرد آنها در کنار تقویم شمسى به دلایل ذیل بدیهى و اجنتابناپذیر است:
الف) اصالت عربى این اسامى و ارتباط محکم آنها با اعتقادات اسلامى؛
ب) در آمیختگى آنها با تمدن دینى، ادبى و علمى اسلامى؛
ج) کاربرد پیوسته و هزار و چهار ساله آن در کشورهاى عربى و اسلامى
2. اسامى ماههاى منقول از زبان سریانى [کانون الثانى، شباط و...] داراى این ویژگى هستند:
الف) این اسامى از زبانهاى سامى و نزدیک به زبان عربى، معرب (عربى شده) هستند. الفاظ دو ماه کانون الاول و کانون الثانى، الفاظ عربى و یا مشترک با سریانى هستند؛ الفاظ دوازدهگانه این دسته، از ریشه زبان آرامى سریانىاند. این زبان نزدیکترین زبان سامى به عربى است. اسامى نه ماه از این دسته نیز داراى ریشه بابلى است و زبان بابلى هم از زبانهاى سامى به شمار مىرود.
وامگیرى یک زبان سامى از زبان سامى دیگر، طبیعى است به ویژه اینکه بین سخنگویان هر دو زبان، زندگانى مشترک و همزمان وجود داشته باشد و آیندگان از زبان، فرهنگ، هنر، علم و تمدن گذشتگان بهره ببرند.
ب) این الفاظ در منطقه جغرافیایى و تمدنى واحد، متولد و متداول شد. ما آثار طبیعت و ویژگىهاى جو و آب و هوا را در آنها احساس مىکنیم: بارانهاى (آذار) و رعد و برق مهیب آن، گیاه و سرسبزى (نیسان)؛ شکوفهها و گلهاى (ایار) و درخشش آنها؛ خوشههاى (حزیران) و دروى آن؛ و دروى (آب) و محصولات آن. کشاورز را مىبینیم که در (تشرین) در بیابانِ شنعار یا غوطهِ دمشق، زمین را شخم مىزند تا اینکه (کانون) مىآید و بادها شروع به وزیدن مىکنند و باران مىبارد و هوا به سردى مىرود و او به خانهاش پناه مىبرد و در کنار آتش خود را گرم مىکند.
ج) اسامى یاد شده با وزنهاى صرفى عربى مطابقت دارد: شباط بر وزن فُعال، آذار بر وزن افعال، ایار بر وزن فَعال. این الفاظ، معرب (عربى شده) هستند و نه دخیل. واژه معرب حکم واژه عربى را دارد. افزون بر این الفاظ مذکور داراى طنین صوتى ملایم و روان و موسیقیایى است و گوش و بیان از آنها لذت مىبرند.
د) این الفاظ از قدیم با تمدن عربى امتزاج یافته و در آثار ادبى و علمى انتشار یافته است. همچنین شاعران در شعر خود و ادبا در نثر خود، آنها را به کار بردهاند که نمونههاى آن را قبلاً ارائه دادیم. و هیچ فرد عربى در اصالت آن شک نخواهد کرد.
جز اینکه برخى از کسانى که این اسامى را به کار نمىبرند در مورد تعمیم کاربرد آنها اشکالاتى را به این شرح وارد کردهاند:
1. اگر این اسامى از سریانى معرب هستند، دیگر اسامى ماهها[ى اروپایى] یعنى: ینایر (ژانویه)، فبرایر (فوریه)... نیز از زبان انگلیسى و فرانسوى و در اصل از ریشه لاتینى، معرب شدهاند. در این صورت هر دو دسته اسامى در معرب بودن، مشابه هستند.
بى اساسى این اشکال، واضح است. چه عربى کردن از زبان سامى با عربى کردن از زبان هندى ـ اروپایى قابل مقایسه نیست، زیرا اسامى دسته اول معرب هستند و اسامى دسته دوم نه معرّب بلکه اسامى دخیل هستند و اوزان آنها با اوزان عربى مشابهت و تناسب ندارند. و این باعث گردیده که اسامى دسته دوم با ذوق و سلیقه عربى همسان در نیامده و برگوش و نطق سنگینى کند. علاوه بر این دو اسم از این دسته، اسامى دو پادشاه رومى است و چهار تاى آن، ارقامى است که مفهوم آن تغییر یافته و مابقى به اساطیر بت پرستى مربوط مىشود.
همچنین اسامى گروه اول از قدیم تا به حال، به یک صورت نوشته و با یک آوا تولید مىشوند. حال آنکه اسامى دسته دوم به جهت اخذ آنها از زبان انگلیسى و فرانسه، به گونههاى مختلف گفته و نوشته مىشوند. مثلاً ماه آب را در مصر و سودان؛ اغسطس؛ و در تونس و الجزایر: اوت و در مغرب غشت؛ و در موریتانى أغشت مىگویند و همچنین ماه ایلول را در مصر و سودان: سبتمر؛ در مغرب شُتَمْبَر و در مورینانى: شُتَمْبِر گویند و مانند آن.
2. چهار اسم از اسامى این دسته هر یک شامل دو لفظ به جاى یک لفظ واحد هستند: کانون الاول، کانون الثانى، تشرین الاول، تشرین الثانى. و این موجب بروز مشکلاتى در نوشتن و قرائت و انتساب آنها مىشود.
این اعتراض نیز ضعیف است زیرا چه ضررى دارد که تعداد کلمات این اسامى، شانزده لفظ به جاى دوازده لفظ باشد. آنگاه برخى از اسامىِ عربىِ ماههاى مربوط به تاریخ هجرى نیز دو کلمهاى هستند: ربیع الاول، ربیع الثانى، جمادى الاولى، جمادى الثانى. و این موجب نشده است که از اهمیت و صلاحیت و پذیرش ماههاى یاد شده چیزى کاسته شود. این در حالى است که انتساب در ماههاى دیگر مشکلتر است.
3. اسامى این دسته، جز در پنج کشور از جمله بلاد شام و عراق کاربرد ندارند حال آنکه اسامى دیگر یعنى ینایر، فبرایر و... در دیگر کشورهاى عربى متداول است. این کشورها پرجمعیتتر و وسیعتر از کشورهاى قبلى هستند و به علاوه در بلاد مغرب نیز خیلى زود نفوذ یافتند.
این اشکال و اعتراض نیز سست است به ویژه اینکه همه مىدانیم که گسترش کاربرد ماههاى منقول از انگلیسى و فرانسه به سبب تأثیر حکمرانى خارجیان انگلیسى و فرانسوى بر پارهاى از کشورهاى عربى از اوایل قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم (میلادى) بوده است. این استعمار گران سعى داشتند تا زبان و فرهنگ خود را بر ابناء این کشورها مسلط و بلکه آن را تحمیل نمایند. برخى از سران و با نفوذها و ذى نفعهاى عرب در این کشورها از این رویه پیروى نمودند.
اما در مورد کاربرد قدیمى این اسامى در بلدان مغرب [اسلامى] باید گفت که تقلید ضعفا از قدرتمندان نیز امرى است که در هر زمان و مکان شایع و مشهور بوده است و دلیل آوردن به آن صحیح نخواهد بود.
بنابر مطالب یاد شده اعتقاد داریم که تعمیم و گسترش کاربرد اسامى عربى یا معرب ماهها، کارى مفید و مطلوب خواهد بود و گامى مهم در راه یکسانسازى لغوى و فرهنگىاى است که همگان در تحقق آن اهتمام دارند. و آنگاه پس از هموارسازى موضوع، تمامى فرهنگیان و دانشآموزان در تمامى کشورهاى عربى، نسبت به اسامى دیگر ماههاى عربى که از انگلیسى و فرانسوى گرفته شدهاند، ناآگاه نخواهند بود. آموزش این دو زبان در مدارس عربى، بطور مستمر برپاست و دانش آموزى که در آنجا درس مىخواند از سالهاى آغازین آموزش، به فراگیرى اسامى ماههاى خارجى مىپردازد... و ما بدینوسیله خطا و لغزشى را که شرایط تاریخى و جغرافیایى و سیاسى موجب آن بودهاند، اصلاح مىکنیم و پذیرش آن را نخواهیم داشت.
اما راه دستیابى به یکسانسازى یا غلبه دادن کاربرد ماههاى عربى در تمامى کشورهاى عربى چیست؟
اتحادیه کشورهاى عربى و سازمانهاى آن و به ویژه سازمان عربى تربیت، فرهنگ و علوم با این موضوع اختلافى دربین کشورهاى عربى، مواجه شد و در مقابل آن شیوهاى موفقیتآمیز را در پیش گرفت. این سازمان در اسناد و انتشارات خود، تاریخ هجرى و ماههاى معروف آن را به کار برده و تاریخ میلادى را به آن الحاق نموده است. چنانکه مجله (شؤون عربیه) که دبیرخانه کل اتحادیه آن را انتشار مىدهد و نیز مجله (العربیه للثقافه) که آن را سازمان مذکور انتشار مىدهد و نیز کشور کویت، هر یک به همین شیوه عمل نمودهاند.
این شیوه، شیوهاى است موقت و گذرا و تکیه بر آن در مدت طولانى، به صلاح نخواهد بود و این کار ما را از تعیین اسم واحد براى هر ماه بى نیاز نمىکند.
حکایت یکسانسازى اسامى دوازده ماه، همان حکایت یکسانسازى تمامى امور زبانى و فرهنگى و اصطلاحات علمى و ادبى را دارد که مورد پذیرش و خواست همگان است موضوعى که شایسته است با زحمت و برنامه، مورد بررسى قرار گیرد به نحوى که شرایط التزام به کاربست تصمیمات اتخاذ شده فراهم و رضایت کامل به دست آید. در این راستا برداشتن گامهاى ذیل مطلوب خواهد بود:
1. مؤسسه نظامدهى تعریب در رباط که زیر مجموعه سازمان عربى تربیت، فرهنگ و علوم است، وظیفه تحقق این موضوع و پیشنهادات و تصمیمات مربوط به یکسانسازى را عهدهدار شود تا این کار را در موضوعات نظاممندى و یکسانسازى خود قرار دهد.
2. موسسه یاد شده، موضوع را بر مجامع و آکادمىهاى زبان عربى عرضه بدارد تا تحقیق و بررسى و تصمیمات نهایى با هماهنگى و اتحاد این مجامع و دانشگاههاى عربى و محافل عربى و محافل علمى، به انجام رسد.
3. ارائه نتایج این بررسىها و آرا به کنفرانس تعریب ـ که هر دو سال یکبار برگزار مىشود و در آن نمایندگان دولتهاى عربى و مجامع و اتحادیه مجامع و دانشگاهها و اتحادیه علمى عربى و کارشناسان حضور دارند ـ تا در مورد کاربرد ماههاى عربى یا معرب (یعنى کانون الثانى، شباط و...) قطعنامه متناسب صادر نمایند.
به نظر من پیروى تمامى کشورهاى عربى از روش موقتى که اتحادیه کشورهاى عربى و سازمانهاى مربوطه و نیز کشور کویت برگزیده، تا زمان اتخاذ تصمیم همگانى در برآورده کردن خواسته، امرى شایسته خواهد بود... .
پىنوشتها:
1. این نوشتار ترجمهاى است از مقاله: اسماء الاشهر فى البلاد العربیة و طریقة توحیدها که در مجلهى مجمع اللغة العربیة بدمشق، مُجلد 70 شماره سوم (صفر 1416 ق / تموز 1995 م) به چاپ رسیده است. م
2. ابوریحان محمد بن احمد بیرونى خوارزمى، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 60 و61.
3. همان، ص 63.
4. دکتر انیس فریحه، اسماء الاشهر و العدد و الایام و تفسیر معانیها، جروس برس بطرابلس لبنان، ص 107.
5. ابوریحان بیرونى، همان، ص 61.
6. همان، ص 64.
7. عرب عاربه، دومین طبقه از عربهاى بائدهاند که در اصطلاح نسب شناسان، فرزندان و زادگان قحطانند و اینان با عدنانیان که مستعرب انگاشته مىشوند، رقابت مىداشتهاند. اما به عرب مستعربه، عدنانیان، معدیان و نیز اریان گفته مىشود و اینها از پشت اسماعیل بن ابراهیم و زنش رعله دختر مضاض بن عمرو جرهمى هستند. براى تفصیل بیشتر ر.ک: تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، دکتر جواد على، ترجمه دکتر محمد حسن روحانى، ج 1، ص 319 به بعد. (مترجم)
8. جُمْعه و جُمُعه و جُمَعَه نیز گفته مىشود: جمع آن جُمَع است.
9. ابوریحان بیرونى، همان، ص 11 ـ 12.
10. فقیم: مصغر فقم است یعنى فک.
11. ثمامه: سبزى و چیز کم است.
12. براى تفصیل مطلب از جمله بنگرید به فردینالد و وستنفلد و ادوارد ماهلر، تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى، مقدمه و تجدید نظر از دکتر حکیم الدین قریشى، ص 16 به بعد؛ دکتر رضا عبدالهى، تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، ص 15 به بعد. (مترجم)
13. امام فخر رازى براى نسىء دو معناى متفاوت قائل است: الف) تاخیر (که کلمه نسیه هم از همین است) ب) افزایش و نسىء را به معناى کبیسه گرفتن سال و تغییر ماه حج و تعویض و جابه جایى ماههاى حرام چهارگانه مىداند و علت آن را دو چیز مىداند: الف) قوم عرب حساب زندگى و کارهایشان را باسال قمرى تنظیم کرده بودند و لذا گاه در تابستان حج مىگذاردند. گاه در زمستان و در ایام سفر براى آنان دشوار مىشد و کسب و کار و تجارتشان هم مختل مىگردید. زیرا مردم از سایر سرزمینها فقط در ایام مناسب به مکه مىرفتند. و چون پى بردند که رعایت سال قمرى مصالح دنیوى شان را دچار اختلال مىکند، لذا آنرا رها کردند و سال شمسى را در پیش گرفتند... (بر گرفته از قرآن کریم با ترجمه و توضیحات استاد خرمشاهى، ص 193). (مترجم)
14. مورخین برقرارى کبیسه یک ماهه را در سالهاى نخستین هجرت در قلمرو پیغمبر صلىاللهعلیهوآله در ابهام باقى گذاشتهاند. اما شواهدى در دست است که عدم اجراى کبیسه را در قلمرو پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله اثبات مىنماید: الف) هیچ یک از وقایع سالهاى نخستین هجرى در ماههاى کبیسه تاریخ گذارى نشده است؛ ب) شیوه ماه شمارى سالهاى نخستین هجرى به خوبى نشان مىدهد که تا چهل و نهمین ماه از هجرت على رغم اینکه براى تثبیت ماههاى قمرى در فصول سال حداقل، کبیسه یک ماه ضرورى بوده، چنین اقدامى نشده است... برگرفته از تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، همان، ص 30. (مترجم)
15. دکتر انیس فریحه، همان، ص 56.
16. مرحوم دهخدا در لغت نامه، ذیل قلمس به نقل از منتهى الارب آورده: «نام مردى کنانى از ناسئان مشهور (که ماههاى حرام را تغییر مىداد) که نزد حمزه عقبه مىایستاد و مىگفت: (اللهم انى ناسى الشهور و واضعها موضعها و لااعاب و لااجاب اللهم انى قد احللت احد الصفرین و حرمت صفر المؤخر و کذلک فى الرجبین یعنى رجب و شعبان، انفروا على اسم اللّه...). (مترجم)
17. عام الفیل، همان سالى است که ابرهه حبشى قبل از اسلام به مکه هجوم برد و لشکرش به هلاکت رسید.
18. داحس و غبراء، اسامى دو اسب بودند که به خاطر آنها بین دو قبیله عبس و ذبیان جنگى به مدت چهل سال در گرفت.
19. حلف الفضول، پیمانى بود بین قبائلى از قریش که بر اساس آن طرفین متعهد مىشدند که هر مظلومى را ولو اینکه اهل مکه نباشد، مورد حمایت قرار دهند تا به داد او رسیدگى شود.
20. نام سالهاى بین هجرت و وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآله (اولین تا دهمین سال هجرى) به این ترتیب نقل شده است: سنه یا عام الاذن، الامر بالقتال، المتحص، الترفئه، الزلزال، الاستئناس، الاستغلاب، الاستواء، البرائه، الوداع)، از کتاب تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله... همان، ص 23. (مترجم)
21. در مورد تاریخ وفات پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و کتابشناسى آن از جمله ر.ک: مقاله محققانه، «تاملى در تاریخ وفات پیامبر صلىاللهعلیهوآله » توسط جلیل تارى در مجله تاریخ اسلام ش 5، ص 3 به بعد. (مترجم)
22. ابوریحان بیرونى، همان، ص 59.
23. همان، ص 60.
24. انیس فریحه، همان، 35.
25. مصطفى شهابى، المصطلاحات العلمیه فى اللغه العربیه فى القدیم و الحدیث، ص 8 و9.
53. Octavius Augustus ceaser.
54. ابوریحان بیرونى، همان، ص 50.
منابع:
ـ قرآن کریم با ترجمه و توضیحات استاد خرمشاهى، چاپ سوم (تهران، انتشارت نیلوفر ـ جامى، 1376)
ـ ابن الندیم، کتاب الفهرست (طبعة المکتبة التجاریة الکبرى بمصر، بى تا).
ـ باشا، عمر موسى، مجلة اللسان العربى الصادره عن مکتب تنسیق التعریب بالرباط، العدد 20 لعام، 1984.
ـ البیرونى الخوارزمى، محمد بن احمد، کتاب الآثار الباقیه عن القرون الخالیه (دار صادر فى بیروت، بى تا).
ـ تارى، جلیل، «تأملى در تاریخ وفات پیامبر صلىاللهعلیهوآله »، مجله تاریخ اسلام، ش 5، بهار 1380.
ـ دهخدا، على اکبر، لغتنامه.
ـ الشهابى، الامیر مصطفى، المصطلحات العلمیه فى اللغة العربیة فى القدیم و الحدیث، ط 2، مطبوعات المجمع العلمى العربى بدمشق، (1965).
ـ عبدالهى، رضا، تحقیقى در زمینه گاه شمارى هجرى قمرى و میلادى، چاپ دوم (تهران امیر کبیر)
ـ العلبى، اکرم حسن، التقویم (طبعة دار المصادر فى بیروت، 1991).
ـ على، جواد، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، ترجمه دکتر محمد حسن روحانى، (بابل، کتابسراى بابل، 1367) ج 1.
ـ عیواص، البطریک، زکاالاول، المجلة البطریرکیة، العددان 114 و 115، السنة، 1992.
ـ فریحه، انیس، کتاب اسماء الاشهر و العدد و الایام و تفسیر معانیها، جروّس برس، طرابلس، (لبنان، 1988).
ـ معجم الوسیط، وضع مجمع اللغة العربیة بالقاهره، الطبعة الثانیه، 1972.
ـ معجم لاروس الفرنسى.
ـ وستنفلد، فردیناند و ادوارد ماهلر، تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و میلادى، مقدمه و تجدید نظر از دکتر حکیم الدین قریشى (تهران، 1360 ه / 1982م).