تعمیم مفاهیم قرآنی و انطباق آنها درطول زمان بر شرایط و مصادیق جدید یکی از قواعد مهم تفسیری است که به جری و تطبیق شهرت دارد. اختصاص بخش مهمی از روایات تفسیری شیعه به این موضوع از یک طرف و نقدها و طعن های برخی مخالفان بر این گونه روایات از طرف دیگر و نیز ارتباط وثیق این مسئله با خاتمیت و جاودانگی قرآن، مبناشناسی و تحلیل درست این قاعده ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، مبانی و دلایل این قاعده تفسیری از جنبه ادبی و زبان شناسی استخراج و بررسی شده اند. مهم ترین این مبانی عبارت اند از: پایان ناپذیری معانی نص، استعمال لفظ در بیش از یک معنا، العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب، وضع لفظ برای روح معنا. تحلیل صحیح مبانی این قاعده نشان می دهد که معصومین (ع) که مبتکران این سنت تفسیری هستند، راهی را برای جاودانگی مفاهیم قرآنی و نو بودن آن در هر عصری به ما معرفی کرده اند و این قاعده تفسیری با اصول ادبی و زبان شناسی کاملاً منطبق است؛ لذا با اجرای آن، مفاهیم قرآنی از حصار زمان و مکان خارج می شوند و همیشه می توان از آنها استفاده کرد.