آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکل‏گیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مى‏گردانند و عده‏اى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آن‏ها . ، شکل‏گیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مى‏داند .
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیک‏ترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رساله‏هایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مى‏باشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب‏» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق‏» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه‏» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است‏» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه‏» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مى‏باشد، اما نمونه‏هاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مى‏توان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مى‏کردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداخته‏اند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانه‏هاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبت‏شناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمین‏هاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . هم‏چنین، مورخان و نویسندگان علاقه‏مند به این موضوع در تعیین بنیان‏گذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مى‏گردانند . گزارش‏هاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیه‏هاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارت‏پردازى سیره حلبى مى‏توان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آن‏ها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمى‏توان با استناد به گفته‏هاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عده‏اى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کرده‏اند . (5)
اما درست آن است که شکل‏گیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکل‏گیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مى‏گردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مى‏شود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایت‏حسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مى‏باشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیش‏تر از عبارت «العامل على السوق‏» و «والى السوق‏» و «صاحب السوق‏» و «العریف‏» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق‏» و «ولى على السوق‏» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارش‏هاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامح‏آمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مى‏زیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مى‏توان نتیجه گرفت که اولین نشانه‏هاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارش‏ها به اثبات مى‏رسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمع‏آورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکل‏گیرى نظام حسبه با وظایف گسترده‏تر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مى‏داده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشام‏بن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیش‏تر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مى‏دانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مى‏کند . ابوعبدالرحمن عاصم‏بن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانه‏ها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیى‏بن معین از مسؤولیت عاصم‏بن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانه‏هاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مى‏شناسیم که منصور پس از ساخت‏بغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیى‏بن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیم‏بن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ‏» در آن زمان بود . (14)
ه - عده‏اى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مى‏دانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مى‏نامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مى‏توانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه‏» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریت‏یافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانسته‏اند تنها به گمانه زنى پرداخته‏اند . هم‏چنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مى‏شد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت داده‏اند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب‏» همواره به معنى عهده‏دار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمى‏گرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانه‏هاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مى‏گردد . آن چه این گمان را قوت مى‏بخشد موقعیت‏برتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشه‏اى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمین‏هاى اسلامى جاى داشت‏با راه‏هاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مى‏توانست‏با تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشام‏بن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعمل‏هاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمین‏هاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنون‏بن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشام‏بن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مى‏گردد . وى فطیس‏بن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرست‏بازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرن‏ها از اصطلاحات «خطه السوق‏» ، «ولایه السوق‏» و «احکام السوق‏» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق‏» به جاى محتسب استفاده مى‏شد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مى‏ریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابن‏مشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مى‏گوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق‏» نامیده مى‏شود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیى‏بن عمر اندلسى (م 289ه) مى‏باشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابن‏عبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مى‏آیند .
منابع
- ابن‏ابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابن‏اثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلف‏بن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بى‏نا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بى‏نا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بى‏نا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرة‏الحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بى‏تا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بى‏نا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمن‏بن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بى‏تا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى‏نا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بى‏تا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بى‏نا، 1394ه .)
- مالکى، عبدالله‏بن ابى‏عبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بى‏نا، 1951م .)
- مسعودى، على‏بن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محى‏الدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بى‏نا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پى‏نوشت‏ها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب‏» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرة‏الحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بى‏نا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بى‏نا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیش‏تر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بى‏نا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیش‏تر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بى‏نا، 1973م) ج 7، ص 257، هم‏چنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بى‏نا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بى‏تا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیم‏بن عبدالله‏بن حسن‏بن على‏بن‏ابى‏طالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج‏7، ص‏653 و على‏بن‏محمدبن‏اثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص‏574- 575 و ج‏6، ص‏13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبن‏جریرطبرى، همان، ذیل سنه‏163 و ابوالفرج‏اصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارة‏الثقافة و الارشادالقومى، بى‏تا) ج‏2، ص‏72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و على‏بن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحى‏الدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا) ج 3، ص 223 .
19 . عبدالله‏بن ابى‏عبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بى‏نا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمن‏بن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بى‏تا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبدالله‏بن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلف‏بن عبدالملک‏بن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بى‏نا، 1882- 1883م) ص‏30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934

نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکل‏گیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مى‏گردانند و عده‏اى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آن‏ها . ، شکل‏گیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مى‏داند .
واژه‏هاى کلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منکر
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیک‏ترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رساله‏هایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مى‏باشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب‏» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق‏» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه‏» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است‏» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه‏» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مى‏باشد، اما نمونه‏هاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مى‏توان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مى‏کردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداخته‏اند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانه‏هاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبت‏شناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمین‏هاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . هم‏چنین، مورخان و نویسندگان علاقه‏مند به این موضوع در تعیین بنیان‏گذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مى‏گردانند . گزارش‏هاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیه‏هاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارت‏پردازى سیره حلبى مى‏توان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آن‏ها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمى‏توان با استناد به گفته‏هاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عده‏اى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کرده‏اند . (5)
اما درست آن است که شکل‏گیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکل‏گیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مى‏گردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مى‏شود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایت‏حسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مى‏باشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیش‏تر از عبارت «العامل على السوق‏» و «والى السوق‏» و «صاحب السوق‏» و «العریف‏» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق‏» و «ولى على السوق‏» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارش‏هاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامح‏آمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مى‏زیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مى‏توان نتیجه گرفت که اولین نشانه‏هاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارش‏ها به اثبات مى‏رسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمع‏آورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکل‏گیرى نظام حسبه با وظایف گسترده‏تر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مى‏داده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشام‏بن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیش‏تر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مى‏دانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مى‏کند . ابوعبدالرحمن عاصم‏بن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانه‏ها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیى‏بن معین از مسؤولیت عاصم‏بن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانه‏هاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مى‏شناسیم که منصور پس از ساخت‏بغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیى‏بن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیم‏بن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ‏» در آن زمان بود . (14)
ه - عده‏اى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مى‏دانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مى‏نامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مى‏توانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه‏» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریت‏یافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانسته‏اند تنها به گمانه زنى پرداخته‏اند . هم‏چنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مى‏شد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت داده‏اند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب‏» همواره به معنى عهده‏دار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمى‏گرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانه‏هاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مى‏گردد . آن چه این گمان را قوت مى‏بخشد موقعیت‏برتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشه‏اى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمین‏هاى اسلامى جاى داشت‏با راه‏هاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مى‏توانست‏با تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشام‏بن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعمل‏هاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمین‏هاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنون‏بن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشام‏بن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مى‏گردد . وى فطیس‏بن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرست‏بازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرن‏ها از اصطلاحات «خطه السوق‏» ، «ولایه السوق‏» و «احکام السوق‏» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق‏» به جاى محتسب استفاده مى‏شد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مى‏ریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابن‏مشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مى‏گوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق‏» نامیده مى‏شود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیى‏بن عمر اندلسى (م 289ه) مى‏باشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابن‏عبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مى‏آیند .
منابع
- ابن‏ابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابن‏اثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلف‏بن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بى‏نا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بى‏نا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بى‏نا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرة‏الحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بى‏تا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بى‏نا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمن‏بن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بى‏تا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى‏نا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بى‏تا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بى‏نا، 1394ه .)
- مالکى، عبدالله‏بن ابى‏عبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بى‏نا، 1951م .)
- مسعودى، على‏بن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محى‏الدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بى‏نا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پى‏نوشت‏ها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب‏» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرة‏الحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بى‏نا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بى‏نا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیش‏تر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بى‏نا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیش‏تر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بى‏نا، 1973م) ج 7، ص 257، هم‏چنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بى‏نا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بى‏تا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیم‏بن عبدالله‏بن حسن‏بن على‏بن‏ابى‏طالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج‏7، ص‏653 و على‏بن‏محمدبن‏اثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص‏574- 575 و ج‏6، ص‏13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبن‏جریرطبرى، همان، ذیل سنه‏163 و ابوالفرج‏اصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارة‏الثقافة و الارشادالقومى، بى‏تا) ج‏2، ص‏72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و على‏بن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحى‏الدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا) ج 3، ص 223 .
19 . عبدالله‏بن ابى‏عبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بى‏نا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمن‏بن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بى‏تا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبدالله‏بن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلف‏بن عبدالملک‏بن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بى‏نا، 1882- 1883م) ص‏30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934

نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکل‏گیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مى‏گردانند و عده‏اى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آن‏ها . ، شکل‏گیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مى‏داند .
واژه‏هاى کلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منکر
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیک‏ترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رساله‏هایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مى‏باشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب‏» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق‏» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه‏» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است‏» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه‏» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مى‏باشد، اما نمونه‏هاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مى‏توان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مى‏کردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداخته‏اند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانه‏هاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبت‏شناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمین‏هاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . هم‏چنین، مورخان و نویسندگان علاقه‏مند به این موضوع در تعیین بنیان‏گذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مى‏گردانند . گزارش‏هاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیه‏هاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارت‏پردازى سیره حلبى مى‏توان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آن‏ها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمى‏توان با استناد به گفته‏هاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عده‏اى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کرده‏اند . (5)
اما درست آن است که شکل‏گیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکل‏گیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مى‏گردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مى‏شود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایت‏حسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مى‏باشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیش‏تر از عبارت «العامل على السوق‏» و «والى السوق‏» و «صاحب السوق‏» و «العریف‏» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق‏» و «ولى على السوق‏» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارش‏هاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامح‏آمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مى‏زیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مى‏توان نتیجه گرفت که اولین نشانه‏هاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارش‏ها به اثبات مى‏رسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمع‏آورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکل‏گیرى نظام حسبه با وظایف گسترده‏تر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مى‏داده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشام‏بن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیش‏تر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مى‏دانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مى‏کند . ابوعبدالرحمن عاصم‏بن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانه‏ها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیى‏بن معین از مسؤولیت عاصم‏بن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانه‏هاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مى‏شناسیم که منصور پس از ساخت‏بغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیى‏بن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیم‏بن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ‏» در آن زمان بود . (14)
ه - عده‏اى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مى‏دانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مى‏نامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مى‏توانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه‏» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریت‏یافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانسته‏اند تنها به گمانه زنى پرداخته‏اند . هم‏چنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مى‏شد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت داده‏اند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب‏» همواره به معنى عهده‏دار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمى‏گرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانه‏هاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مى‏گردد . آن چه این گمان را قوت مى‏بخشد موقعیت‏برتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشه‏اى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمین‏هاى اسلامى جاى داشت‏با راه‏هاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مى‏توانست‏با تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشام‏بن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعمل‏هاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمین‏هاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنون‏بن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشام‏بن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مى‏گردد . وى فطیس‏بن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرست‏بازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرن‏ها از اصطلاحات «خطه السوق‏» ، «ولایه السوق‏» و «احکام السوق‏» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق‏» به جاى محتسب استفاده مى‏شد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مى‏ریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابن‏مشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مى‏گوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق‏» نامیده مى‏شود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیى‏بن عمر اندلسى (م 289ه) مى‏باشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابن‏عبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مى‏آیند .
منابع
- ابن‏ابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابن‏اثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلف‏بن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بى‏نا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بى‏نا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بى‏نا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرة‏الحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بى‏تا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بى‏نا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمن‏بن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بى‏تا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى‏نا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بى‏تا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بى‏نا، 1394ه .)
- مالکى، عبدالله‏بن ابى‏عبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بى‏نا، 1951م .)
- مسعودى، على‏بن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محى‏الدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بى‏نا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پى‏نوشت‏ها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب‏» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرة‏الحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بى‏تا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بى‏نا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بى‏نا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیش‏تر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بى‏نا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیش‏تر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بى‏نا، 1973م) ج 7، ص 257، هم‏چنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بى‏نا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بى‏تا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیم‏بن عبدالله‏بن حسن‏بن على‏بن‏ابى‏طالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج‏7، ص‏653 و على‏بن‏محمدبن‏اثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص‏574- 575 و ج‏6، ص‏13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبن‏جریرطبرى، همان، ذیل سنه‏163 و ابوالفرج‏اصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارة‏الثقافة و الارشادالقومى، بى‏تا) ج‏2، ص‏72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و على‏بن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحى‏الدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بى‏تا) ج 3، ص 223 .
19 . عبدالله‏بن ابى‏عبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بى‏نا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمن‏بن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بى‏تا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبدالله‏بن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلف‏بن عبدالملک‏بن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بى‏نا، 1882- 1883م) ص‏30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934

تبلیغات