اولین نشانههاى نهاد حسبه در سرزمین هاى اسلامى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شکلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مىداند .
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیکترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رسالههایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کردهاند . (5)
اما درست آن است که شکلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت که اولین نشانههاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىکند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم که منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مىدانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احکام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلفبن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بىتا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالکى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملکبن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شکلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مىداند .
واژههاى کلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منکر
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیکترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رسالههایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کردهاند . (5)
اما درست آن است که شکلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت که اولین نشانههاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىکند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم که منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مىدانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احکام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلفبن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بىتا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالکى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملکبن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شکلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مىداند .
واژههاى کلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منکر
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیکترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رسالههایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کردهاند . (5)
اما درست آن است که شکلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت که اولین نشانههاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىکند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم که منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مىدانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احکام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلفبن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بىتا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالکى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملکبن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
آغاز شکلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شکلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مىداند .
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیکترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رسالههایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کردهاند . (5)
اما درست آن است که شکلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت که اولین نشانههاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىکند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم که منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مىدانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احکام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلفبن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بىتا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالکى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملکبن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شکلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مىداند .
واژههاى کلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منکر
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیکترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رسالههایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کردهاند . (5)
اما درست آن است که شکلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت که اولین نشانههاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىکند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم که منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مىدانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احکام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلفبن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بىتا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالکى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملکبن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است .
آغاز شکلگیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى باز مىگردانند و عدهاى دیگر به دوره اموى و عباسى . در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آنها . ، شکلگیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مىداند .
واژههاى کلیدى: حسبه، محتسب، بازار، امر به معروف و نهى از منکر
حسبه یکى از تشکیلات ادارى، مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است . این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است . سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد، دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیکترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است . این نکته در اولین رسالههایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مىباشد به خوبى نمایان است . کتاب «الاحتساب» حسن اطروش (م 304 ه) حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز «احکام السوق» یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه) بهترین گواه این مدعاست . این دیدگاه در کتاب «احکام السلطانیه» ماوردى (م 450 ه) چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى، یعنى سازمان حسبه، کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
«حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است» (1) گرچه کاربرد اصطلاح «حسبه» مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مىباشد، اما نمونههاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان او مىتوان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکردند . از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداختهاند . اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانههاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است، نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبتشناخته شد .
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود، آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمینهاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است . همچنین، مورخان و نویسندگان علاقهمند به این موضوع در تعیین بنیانگذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند .
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه باز مىگردانند . گزارشهاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود . گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیههاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته، موجب اظهار این راى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومة النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله صلى الله علیه و آله و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است . (2)
با دقت در عبارتپردازى سیره حلبى مىتوان دریافت که گفته کتانى ماخوذ از سیره حلبى است (3) اما نظارت پیامبر صلى الله علیه و آله بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آنها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص) در این مورد خاص پرهیز کرده است . بنابراین، نمىتوان با استناد به گفتههاى کتانى و عنوان بندى او، آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانست .
ب - عدهاى بر این باورند که عمربن خطاب، دومین جانشین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت . گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است (4) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کردهاند . (5)
اما درست آن است که شکلگیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى، با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکلگیرى نهاد حسبه، مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود .
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105- 125 ه) باز مىگردد . وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط، مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند . (6) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مىشود، انتصاب ایاس بن معاویه به ولایتحسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101- 105 ه) مىباشد . (7)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى، به ندرت در منابع آمده است (8) و بیشتر از عبارت «العامل على السوق» و «والى السوق» و «صاحب السوق» و «العریف» به جاى محتسب و نیز «استعمله على السوق» و «ولى على السوق» و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارشهاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد، نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مىزیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند، مىتوان نتیجه گرفت که اولین نشانههاى کاربرد واژه حسبه، در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است . با وجود این، تنها چیزى که این گزارشها به اثبات مىرسانند، اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسؤول بازار، جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکلگیرى نظام حسبه با وظایف گستردهتر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مىداده است . به هر صورت، دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشامبن عبداالملک (105- 125ه) نیز از انتقاد مصون نمانده است . (9)
بیشتر مورخان معاصر و خاورشناسان، پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مىدانند، اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند . (10)
د - باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136- 185ه) بوده است . شواهد تاریخى، وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تایید مىکند . ابوعبدالرحمن عاصمبن سلیمان احول (م 141 یا 142ه) فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانهها و ترازوها در کوفه گمارد . (11) یحیىبن معین از مسؤولیت عاصمبن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانههاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است . (12)
محتسب دیگرى مىشناسیم که منصور پس از ساختبغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد . وى ابوزکریا یحیىبن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیمبن عبدالله (13) و تحریک مردم علیه منصور، به دار آویخته شد . گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر، یعنى در «کرخ» در آن زمان بود . (14)
ه - عدهاى مهدى عباسى (158- 169ه) را اولین کسى مىدانند که منصب محتسبى را پدید آورد; (15) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مىنامید، برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مىتوانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند، حسبه بود . مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به «صاحب الزنادقه» شهرت یافته بودند، ماموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند . (16)
در نقد این نظر باید گفت: ماموریتیافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان، به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او، و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانستهاند تنها به گمانه زنى پرداختهاند . همچنین، لازمه سرکوبى مخالفان، تشکیل سازمان حسبه نبوده است، بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل ماموران ویژه، خواسته خلیفه برآورده مىشد .
و گروهى دیگر از نویسندگان، آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169- 170ه) نسبت دادهاند . استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در «المختصر فى اخبار البشر» است که وى در شرح حال نافع مدنى از قراء سبعه، او را محتسب خوانده است; (17) در حالى که کلمه «محتسب» همواره به معنى عهدهدار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمىگرفت . بنا به گفته تیان، احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد .
به هر روى، گر چه نشانههاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد، اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا، به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مىگردد . آن چه این گمان را قوت مىبخشد موقعیتبرتر پایتخت تازه تاسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشهاى ماهرانه بنیان نهاده شد . بغداد که در قلب سرزمینهاى اسلامى جاى داشتبا راههاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین، در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مىتوانستبا تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها، خاصه زمان هشامبن عبدالملک، (18) و نیز دستورالعملهاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام، این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان، در حوزه دینى و اخلاقى، بر عهده گیرد .
سازمان حسبه در سرزمینهاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان، بر اساس الگوهاى شرقى، کار خود را آغاز کرد . ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى، قاضیان عهده دار این منصب شدند . در افریقیه اولین محتسب، سحنونبن سعید (م 240ه) بود . وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226- 243ه) به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت . او اولین قاضیى بود که مسؤول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود . (19) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشامبن عبدالرحمن (72- 180ه) باز مىگردد . وى فطیسبن سلیمان (م حدود 205ه) را سرپرستبازار کرد . (20) در غرب اسلامى تا قرنها از اصطلاحات «خطه السوق» ، «ولایه السوق» و «احکام السوق» به جاى حسبه و نیز از واژه «صاحب السوق» به جاى محتسب استفاده مىشد . ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مىریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابنمشاط رعینى قرطبى (م 397ه) مىگوید: «او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما «ولایة السوق» نامیده مىشود» . (21) اولین تالیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیىبن عمر اندلسى (م 289ه) مىباشد . (22) وجود تالیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد . کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه) و رساله ابنعبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه) که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى (23) به چاپ رسیده است از این دست تالیفات به شمار مىآیند .
منابع
- ابنابار محمدبن عبدالله: الحلة السیراء، به کوشش دزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م .)
- ابناثیر، على بن محمد: الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه .)
- ابن بشکوال، خلفبن عبداالملک: الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م .)
- ابن سعد، محمد: الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م .)
- ابوالفداء، عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م .)
- ابوزید، سهام مصطفى: الحسبة فى مصر الاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى (قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1986م .)
- اصفهانى، ابوالفرج: الاغانى (بیروت، دارالفکر 1390ه و قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- بلاذرى، احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417ه .)
- حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام (مصر، مکتبة النهضة المصریة، 1964م .)
- - ، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939م .)
- حلبى، على بن برهان الدین، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- خطیب بغدادى، احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا .)
- خوئى، ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه .)
- دباغ، عبدالرحمنبن محمد: معالم الایمان فى معرفة اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقة، بىتا .)
- سمعانى، عبدالکریم: الانساب، به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه .)
- طبرى، محمدبن جریر: تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بىنا، 1387ه .)
- قلقشندى، احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا .)
- کتانى، عبدالحى: نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت دارلکتاب العربى، بىتا .)
کحاله، عمررضا، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394ه .)
- مالکى، عبداللهبن ابىعبدالله: ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م .)
- مسعودى، علىبن حسین: مروج الذهب، به کوشش محمد محىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
- معتوق، رشادعباس: نظام الحسبة فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه .)
- نجاشى، احمدبن على: رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه .)
- Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934
پىنوشتها:
×) استادیار دانشگاه امام صادق علیه السلام
1 . على بن محمد ماوردى، الاحکام السلطانیه، به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت، دارالکتاب العربى، 1410 ه) . ص 39 .
2 . عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (التراتیب الاداریة)، (بیروت، دارالکتاب العربى، بى تا) ج 1 ص 5- 284 .
3 . عبارت سیره حلبى چنین است: «باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه صلى الله علیه و آله و تصدق هذه الولایة الان بالحسبة و متولیها بالمحتسب» ; على بن برهان الدین حلبى، السیرةالحلبیة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا .)
4 . احمد بن على قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشا (قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومى، بىتا) ج 5، ص 452 .
5 . ر . ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، (مکتبة النهضة المصریة، 1964 م) ج 1، ص 489; همو، النظم الاسلامیه (قاهره، بىنا، 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله، مباحث اجتماعیة (دمشق، بىنا، 1394 ه) ص 253 .
6 . سهام مصطفى ابوزید، الحسبة فى مصرالاسلامیة من الفتح العربى الى نهایة العصر المملوکى، (قاهره، الهیئه المصریة العامة الکتاب، 1986) ص 63 .
7 . احمدبن یحیى بلاذرى، کتاب جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت، دارالفکر، 1417 ه) ج 11، ص 388 .
8 . همان .
9 . براى توضیح بیشتر ر . ک: رشاد عباسى معتوق، نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المامون (جده، بىنا، 1402ه) ص 53- 54 .
10 . براى اطلاع بیشتر ر . ک: همان، مقدمه، تیان 623 .
11 . محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، به کوشش احسان عباس (بیروت، بىنا، 1973م) ج 7، ص 257، همچنین ر . ک: احمدبن على نجاشى، رجال، به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416ه) ص 301 و ابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث (بیروت، بىنا، 1403ه) ج 9، ص 184، 185 و 187 .
12 . ر . ک: عبدالکریم سمعانى، الانساب، به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت، دارالجنان، 1408ه) ج 1، ص 92- 93 و احمدبن على خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (بیروت، دارالکتب العربى، بىتا) ج 12، ص 244 .
13 . ابراهیمبن عبداللهبن حسنبن علىبنابىطالب علیه السلام که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه در باخمرا کشته شد .
14 . ر . ک: محمدبن جریر طبرى، تاریخ، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره، بى نا، 1387ه) ج7، ص653 و علىبنمحمدبناثیر، الکامل فى التاریخ، به کوشش تورنبرگ (بیروت، دارصادر، 1402ه) ج 5، ص574- 575 و ج6، ص13 .
15 . حسن ابراهیم، حسن، همان .
16 . محمدبنجریرطبرى، همان، ذیل سنه163 و ابوالفرجاصفهانى، الاغانى (بیروت، دارالفکر، 1390ه و قاهره، وزارةالثقافة و الارشادالقومى، بىتا) ج2، ص72- 73 .
17 . عبارت او چنین است: «و کان نافع امام اهل المدینة فى القراءة و یرجعون الى قراءته و کان محتسبا، فیه دعابة و کان اسود شدید السواد» ; عمادالدین ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر (بیروت، دارالبحار، 1959م) ج 3، ص 17 .
18 . ر . ک: محمدبن جریرطبرى، همان، ص 203 و علىبن حسین مسعودى، مروج الذهب، به کوشش محمدمحىالدین عبدالحمید (بیروت، دارالمعرفة، بىتا) ج 3، ص 223 .
19 . عبداللهبن ابىعبدالله مالکى، ریاض النفوس، به کوشش حسین مؤنس (قاهره، بىنا، 1951م) ج 1، ص 276 و عبدالرحمنبن محمد دباغ، معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان، به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس، مکتبة الخانجى و المکتبة العتیقه ، بىتا) ج 2، ص 87 .
20 . محمدبن عبداللهبن ابار، الحلة السیراء، به کوشش دوزى (لیدن، بریل، 1847- 1851م) ص 60 .
21 . خلفبن عبدالملکبن بشکوال، الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید، بىنا، 1882- 1883م) ص30 .
22 . این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفة المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است .
23. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934