آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

امروزه آسیاى مرکزى متشکل از پنج جمهورى مستقل قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان مى‏باشد. این منطقه داراى منابع طبیعى و موقعیت تجارى فوق‏العاده‏اى است و در قدیم محل عبور جاده ابریشم بوده است.
مسلمانان در این منطقه تحولات مهمى به وجود آورده و ضمن ایجاد مراکز علمى، مساجد زیادى بنا کرده و به امور مذهبى روى آوردند. اما از اواسط قرن شانزدهم میلادى که روس‏ها بر این منطقه تسلط یافتند، مبارزه با اسلام و مسلمانان را آغاز کردند و این روند پس از حاکمیت کمونیست‏ها، شدت بیشترى یافت و منجر به تخریب مساجد و مراکز مذهبى شد. ولى بعد از به قدرت رسیدن گورباچف، اوضاع دگرگون شد و فعالیت‏هاى مذهبى مسلمانان از نو آغاز گردید و صدها مسجد جدید ساخته شد. این نوشتار به تجدید حیات اسلام در آسیاى مرکزى بعد از طى این دوره مى‏پردازد.
فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى و تشکیل جمهورى‏هاى جدید مستقل در آسیاى مرکزى رویدادى پرمعنا در تاریخ معاصر است. این امر، تغییرات مهمى در محیط اقتصادى و جغرافیاى سیاسى این منطقه به دنبال داشت. این رویداد، در منطقه‏اى که اسلام و مسلمانان در آن، تاریخى طولانى داشتند به وقوع پیوست. در واقع، طى دوره سامانیان، اسلام و مسلمانان موقعیت مسلطى را در آن منطقه به دست آوردند که تا انقلاب اکتبر 1917(م)ادامه داشت.
این منطقه، بخش مهمى از دنیاى اسلام بود که در دوره‏هاى متاخر، ترکان برآن مسلط شدند. اسلام در این ناحیه نه تنها برخى نمادهاى مذهبى، اجتماعى و فرهنگى خود را براى قرن‏ها توسعه داد، بلکه شهرهاى باشکوهى چون بخارا، سمرقند، تاشکند، مرو و [شهرهاى دیگر] خراسان را نیز بنیان گذارد. این شهرهاى قدیمى مراکز بزرگ علمى بودند. دانشمندان و نویسندگانى چون ابن سینا، بیرونى، غزالى عمرخیام و فردوسى که در خلق آثار علمى، تاریخى و ادبى نقش بزرگى داشته‏اند از این منطقه برخاسته‏اند.
امروزه آسیاى مرکزى شامل پنج جمهورى مستقل قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان مى‏باشد. آسیاى مرکزى منطقه وسیعى را در بر مى‏گیرد که حدود چهارمیلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و داراى جمعیتى حدود 60 میلیون نفر است. این منطقه از شمال به فدراسیون روسیه، از شرق به چین، از جنوب به ایران و افغانستان و از غرب به دریاى خزر محدود مى‏باشد و از آب و هوا و اوضاع طبیعى متنوعى برخوردار است. در غرب و شمال، دشت‏هاى وسیع; در شرق، بخش قابل توجهى از کوپت‏داغ; در جنوب غرب، پامیر، و در شرق، کیان شان آسیاى مرکزى را از بقیه قاره جدا مى‏کنند. دو رود بزرگ آسیاى مرکزى «آمودریا» و «سیردریا» مى‏باشند. این منطقه که اعراب، آن را «ماوراءالنهر» نامیده‏اند، قبل از آن، Transoxiana که به معنى «بین دو رود» مى‏باشد، نامیده مى‏شد. (1) در این منطقه چند جزیره، دریا و دریاچه وجود دارد که بزرگ‏ترین آن‏ها
دریاى کاسپین در غرب، دریاچه آرال در نواحى مرکزى و دریاچه بالخاش در شرق مى‏باشند. این ناحیه از نظر منابع طبیعى با ذخایر قابل توجه نفت، گازطبیعى، ذغال‏سنگ، طلا، اورانیوم و دیگر معادن و محصولات کشاورزى، بسیار حاصلخیز مى‏باشد.
موقعیت جغرافیایى آسیاى مرکزى از نظر تجارى اهمیت فوق‏العاده‏اى به این ناحیه داده است. قبل از کشف راه‏هاى دریایى، تمام راه‏هاى اصلى تجارت میان آسیاى مرکزى و شرقى با اروپاى شرقى و کشورهاى خاور نزدیک، بر این ناحیه متکى بود. (2)
از دیدگاه تاریخى، مردمان آسیاى مرکزى به دو دسته تقسیم مى‏شوند: دسته اول صحراگرد و دسته دوم شهرنشین مى‏باشند. نخستین مراکز شهرى در حدود 1500 سال قبل از میلاد در ترکمنستان و احتمالا به وسیله مردمى با خاستگاه ایرانى ایجاد شده پس از انقراض هخامنشیان توسط اسکندر، جانشینان او هلنیسم را در نواحى جنوبى آسیاى مرکزى مطرح کردند. (4) از اواسط قرن سوم قبل از میلاد، در ناحیه شرقى آسیاى مرکزى (ازبکستان امروزى) دولت‏یونانى - بلخى (باکترى) شکل گرفت، درحالى‏که ناحیه غربى آسیاى مرکزى (ترکمنستان امروزى) با امپراتورى پارت متحد گشت و بدین طریق داراى فرهنگى متفاوت گردید. اما تمامى منطقه، به وسیله جاده‏اى موسوم به «جاده ابریشم‏» به هم متصل مى‏شد. جاده‏اى تجارى که از سراسر قاره آسیا شامل چین، هندوستان، خاورمیانه و حوزه دریاى سیاه عبور مى‏کرد. (5)
در قرن سوم بعد از میلاد که ایران تحت‏سلطه ساسانیان بود، دوباره استیلاى خود را بر نواحى جنوبى، آسیاى مرکزى به دست آورد. در طى این دوره، نظام سیاسى، فعالیت فرهنگى و موقعیت اقتصادى تا چند قرن در منطقه در وضعیتى بسیار مناسب بود. (6) اما این وضعیت‏با حمله اعراب در قرن هفتم میلادى دگرگون گردید. (7) اسلام نه تنها سازمان جدید عقیدتى، بلکه یک نظم اجتماعى و معرفت‏شناسى تازه‏اى ارائه کرد. (8)
در سال 740 میلادى، یعنى در دوره خلافت ولیدبن عبدالملک، عرب‏ها به وسیله قتیبه‏بن‏مسلم‏بن عمر و الباهلى بر آسیاى مرکزى حکومت مى‏کردند. (9) فرمانده عرب در مرو، نزدیک شهر «مارى‏» در ترکمنستان امروز، بود. حدود پنجاه‏هزار عرب از بصره و کوفه مهاجرت کرده و در خراسان، بخارا و دیگر نواحى مستقر شدند. (10) قتیبه اصلاحاتى در سپاهش انجام داد و توانست وفادارى و اطمینان ساکنان بومى را جلب کند. او دو مسجد در بخارا ساخت که یکى از آن‏ها امروزه «مسجد قتیبه‏» نامیده مى‏شود. در دوره حکومت کمونیست‏ها، این مسجد به انبار گمرک تبدیل شد، اما پس از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، این مسجد دوباره به مسلمانان برگردانده شد.
عرب زادگان که جدا از بومیان زندگى مى‏کردند، زبان خود را حفظ کردند; اما بومیان در دوره نخستین، قرآن را به زبان فارسى از برمى‏خواندند. (11) آن‏ها یک بار در زبان عربى مهارت پیدا کردند، اما این عمل تکرار نشد، شهرهاى آسیاى مرکزى به قلمرو فرهنگى خلافت [اسلامى] در آمدند و در حدود یک قرن مراکز مهم علمى اسلامى [در این منطقه]، تحت نظر اعراب و بعدها سلجوقیان و ترکان بود تا این‏که به وسیله مغولان ویران گردیدند. (12)
پس از حمله اعراب در ناحیه آمودریا و سیردریا با شیوه جدید ایمان و راه جدید زندگى، نوع تازه‏اى از زندگى اجتماعى در آسیاى مرکزى شکل‏گرفت. ساکنان آسیاى مرکزى فلسفه‏هاى اعراب را پذیرفتند و زبان آنان را براى فرهنگ و علوم اسلامى اقتباس کردند. شهرهاى اصلى همچون سمرقند، بخارا، ترمذ، خوارزم، مرو، خجند، اورگند و نسا از جهت تفکرات اسلامى ساکنانشان مشهور بودند. این شهرها با دیگر سرزمین‏هاى اسلامى داراى روابط تجارى، فکرى و مذهبى بودند. برخى از دانشمندان این نواحى عبارتنداز: امام محمدبن اسماعیل البخارى (194-256ه)، محدث بزرگ حافظ ابوعیسى ابن عیسى الترمذى (متوفى 340ه)، امام احمد بن محمد الخوارزمى (393-484ه)، متفکر بزرگ اسلامى ابونصر طرحان حکیم الفارابى (متوفى 339ه) عالم برجسته ابوریحان محمدبن‏احمد بیرونى (262-348ه) و دانشمند معروف ابوعلى سینا.
ابوعلى سینا کتاب‏هایى در زمینه پزشکى و فلسفه نوشت. (13) در میان آثار او در زمینه پزشکى، «قانون علم پزشکى‏» که در قرن دوازدهم میلادى به لاتین ترجمه شده و به وسیله فیزیکدانان در شرق و غرب مورد استفاده قرار گرفته، معروف‏تر است. (14)
محمدبن موسى‏خوارزمى همان طور که از عنوان اثرش «الجبر» برمى‏آید، بنیان‏گذار ریاضیات عرب است. او نه تنها یک ریاضى‏دان، بلکه منجم، جغرافى‏دان و مورخ نیز بود. آثار او نمایان‏گر تلفیقى از جبر هندسى و هندسه یونانى است که اساس علم ریاضى امروزى را تشکیل مى‏دهد. محمدبن‏موسى‏خوارزمى قرن‏ها سنت کهن خوارزمیان از ریاضیات را براى نیازهاى اساسى چون آبیارى، سیاحت، تجارت و معمارى که بیشتر متاثر از فرهنگ یونانى و هند بود به کاربرد. (15)
در دوره عباسیان خیلى سریع به حضور عرب پایان داده شد، اما اداره این منطقه تحت قلمرو قدرت خراسان باقى ماند. بنابراین، هنوز حوزه نفوذ ایرانیان در این ناحیه زیاد بود. نخستین دولت مسلمان مستقل در آسیاى مرکزى سامانیان بودند که در سال 875م. خراسان به وسیله یک دودمان ایرانى تاسیس شد که مرکز قدرت خود را در بخارا قرار داد. امپراطورى سامانیان در اوج عظمتش سیطره خود را بر ماوراءالنهر، خوارزم و منطقه وسیعى از ایران و افغانستان اعمال مى‏کرد. (16) بنیان‏گذار سلسله سامانیان، اسماعیل‏بن احمد بود که از سال 875 تا 999م حکومت کرد. سامانیان ارتباط تجارى با اروپا و چین را تا حدود زیادى توسعه دادند. بنابراین، جاده ابریشم در این دوره شکل گرفت. دولت‏سامانى نقش بزرگى در تاریخ این منطقه (ماوراءالنهر، خوارزم، منطقه سیردریا، ایران و افغانستان) ایفا کرد. در این دوره، زبان فارسى - تاجیک در منطقه گسترش یافت و به همین جهت‏شعراى بزرگى چون رودکى و فردوسى آثار تاریخى خود را به رشته تحریر درآوردند. اما زبان عربى به عنوان یک زبان علمى به حیات خود ادامه داد. (17)
با آغاز قرن شانزدهم، خان‏نشین‏هاى بخارا و خیوه به عنوان دو مرکز رهبرى نیروهاى منطقه‏اى ظاهر شدند. قلمرو خان‏نشین بخارا تقریبا شامل ازبکستان امروزى بود; (18) البته بخشى از ترکمنستان، تاجیکستان و افغانستان را نیز شامل مى‏شد. خیوه کمى کوچک‏تر بود و در جنوب دریاچه آرال واقع شده بود و قلمرو آن شامل سرزمین‏هاى ترکمن‏ها، قزاق‏ها و قاراقالپاق‏ها بود. در قرن هجدهم میلادى، روستاهاى واقع در این منطقه به عنوان قدرت سوم سربرآوردند. بقایاى نظام کلان قبیله‏اى قدرتمند، در میان ترکمن‏ها، قزاق‏ها و قرقیزها که صحراگرد بودند، موجود بود. (19)
تسلط روس‏ها بر آسیاى مرکزى
نخستین برخورد بین روس‏ها و مسلمانان در منطقه «ولگا» روى داد. تجزیه اردوى زرین به خان‏نشین‏هاى رقیب، شامل آستراخان، کازان، کریمه و اردو و خان‏نشین تاتارهاى سیبرى، فرصتى طلایى را براى روس‏هاى تزارى فراهم کرد تا شکست‏هاى گذشته‏شان را تلافى کنند و مغول - تاتارهاى فاتح را به اختیار خود در آوردند. در اوایل، روس‏ها به این ترتیب در منطقه ولگا پیش رفتند. حمله روس‏ها با ضمیمه‏سازى قازان، در سال 1552م، و آستراخان، در سال 1556م، به روسیه شروع شد. خان‏نشین کریمه در سال 1771م فتح و در سال 1783م ضمیمه روسیه شد. پس از الحاق قازان به روسیه، ایوان مخوف کلیساى بزرگ «باسیل‏» را در میدان سرخ مسکو براى برگزارى جشن پیروزى‏اش بنا نمود و گنبدهاى آن را پیازى شکل درست کرد تا شبیه عمامه سران تاتار خدمتگزارش باشد. (20)
مقامات روس در سال 1740م تصمیم گرفتند آشکارا مساجد را ویران کنند. در طى سه سال بعد، از 536 مسجد در منطقه ولگا، 418 مسجد ویران شد. (21) این امر به شورشى سریع در سال 1744م منتهى گردید. و در نتیجه، اجازه داده شد که دو مسجد جدید در قازان ساخته شود. هنگامى که کوشش‏هاى مضاعف براى تغییر کیش، ویرانى مساجد و مدارس و از بین بردن رهبران مذهبى، روس‏ها را به اهدافشان نرساند، تصمیم گرفتند استراتژى‏ها و تاکتیک‏هایشان را تغییر دهند. از این پس، اعمال مذهبى از امور سیاسى جدا شد. نخستین هیات تبلیغى ارتدوکس به دستور ملکه آنا لوانوا (1740-1730م) به ناحیه قازان اعزام گردید. «دفتر جدید امور مسیحیان‏» در سپتامبر سال 1740 تاسیس گردید (22) که قازان، آستراخان، نیژنى، نوگوارد، و ورونژ در قلمرو نفوذ آن بود. این امر در همه این مناطق سازمان‏هایى داشت. این سازمان‏ها براى جمع‏آورى پول جهت اداره مسیحیان آن مناطق، مستقیما مالیات‏هایى را بر مسلمانان تحمیل مى‏کردند. در سال 1750م مقامات دولتى موقعیتى بحرانى داشتند و دفتر امور جدید مسیحیان، (K.N.D) که رودررویى آشکار با مسلمانان را دامن زد، سرانجام در سال 1764م تعطیل شد. (23)
در سال 1784م اسامى شهرهاى منطقه کریمه عوض شد و نام کریمه نیز به «تاوریده‏» تغییر یافت. شهر مشهور «آق مسجد» به «سمیفاروپل‏» تغییر نام داد. در اواخر قرن هجدهم، چیزى بین یک‏صدهزار تا سیصدهزار تاتار در استپ‏هاى مرکزى و شمالى کریمه، که براى امپراتورى عثمانى باقى ماند، سرگردان بودند. (24)
آخرین پایگاه مسلمانان که به روسیه ضمیمه شد ترکستان بود که به دو خان‏نشین خیوه و خجند و امیرنشین بخارا تقسیم مى‏شد. تهاجم روس‏ها درست پس از جنگ کریمه شروع شد. ازبک‏ها بزرگ‏ترین ملت در آسیاى مرکزى بودند که در سال 1860م جمعیتى حدود سه‏ونیم میلیون نفر را تشکیل مى‏دادند. در این زمان ترکمن‏ها، قرقیزها و تاجیک‏ها ملت‏هاى خیلى کوچک‏ترى بودند. (25) در سال‏هاى 1868 و 1873م امیرنشین بخارا و خان‏نشین خیوه به کشورهاى تحت الحمایه تبدیل شدند. در سال 1876م خان‏نشین خجند کاملا ضمیمه روسیه شد و آشکارا خود مختارى‏اش را به کلى از دست داد. (26)
سیاست اصلى حکومت تزارها در یک منطقه با منطقه دیگر تفاوت داشت. ولى در کل با سیاست‏هایى همچون نابودى کامل طبقه حاکم که خطرناک‏ترین دشمن امپراطورى روسیه محسوب مى‏شدند، دنبال مى‏شد. پس از این، روس‏ها ساختمان‏هاى فئودال‏ها را خراب کردند. و آن‏ها را از حقوقشان محروم کردند، سپس اموال و خراج‏هایشان را به طور هم‏زمان تصاحب کردند. (27)
مسلمانان در زمینه‏هاى مختلف با علایم خاصى مشخص گردیدند. رژیم تزارى، اسلام در ترکستان را به عنوان دشمن خطرناک خود مى‏دانست، زیرا روس‏ها گرفتار چندین شورش قوى الهام گرفته از اسلام شدند که توسط رهبران مذهبى مسلمانان هدایت گردیدند. اما همان‏طور که روس‏ها با نیروى نظامى قوى در تحکیم سلطه خود موفق شدند، فرقه‏اى از مسلمانان توجه خود را به اصلاح نظام سنتى آموزش به نحوى که تجهیز کننده منابع انسانى براى مبارزه با تسلط روس‏ها باشد، اختصاص داد. (28) این فرقه به وسیله اسماعیل‏بیگ کاسپرینسکى رهبرى مى‏شد. (29) جنبش نوگرایان، به رغم مقاومت‏سنت‏گرایان در برابر هرگونه اصلاح که به وسیله اداره مستعمرات روس حمایت مى‏شد، گام‏هاى بلندى براى بیدارى مجدد نوخواهان ملى‏گرا که به صورت موفقیت‏آمیزى در برابر سیاست روسى‏سازى مقاومت مى‏کردند، برداشت و به تبلیغات دینى مسلمانان در برابر مسیحیان کمک کرد. (30)
به این ترتیب، اتحاد توده‏هاى مسلمانان تحت پرچم نوگرایان «کنگره مسلمانان روس‏» را به وجود آورد. اولین جلسه کنگره مسلمانان روس در 15 اگوست 1905 در نیژنى نوگوراد تشکیل شد. اسماعیل‏بیگ کاسپرینسکى رئیس این کنگره بود.
موضوع اصلى اتحادیه مسلمانان روس، تجمع مسلمانان روسیه در یک جنبش براى استقرار یک حکومت مشروطه بود که مبتنى بر سهم نمایندگى ملیت‏ها باشد. (31) دومین کنگره از 13 تا 23 ژوئیه 1906 در سن‏پترزبورگ تشکیل شد. هر دو کنگره غیرقانونى بودند، اما به علت گستردگى آن‏ها در کشور، حکومت نه تنها هیچ اقدامى علیه سازمان دهندگان آن‏ها نکرد، بلکه به آن‏ها براى برپایى دیگر کنگره‏ها نیز مجوز داد.
سومین کنگره از 16 تا 21 اگوست مجددا در نیژنى‏گوراد برگزار شد. رئیس این کنگره توپهى‏باسف بود. کنگره آشکارا در مورد مباحث‏حساس صحبت کرد و یک کمیته مرکزى 15 نفرى تشکیل داد. با این حال، آن کمیته شامل نمایندگانى از همه ملیت‏هاى بزرگ مسلمان نبود. در کمیته مرکزى تنها یک نفر از آذربایجان بوده و بقیه از تاتارها بودند. آزادى‏خواهان آذربایجان پس از کنگره دوم، علاقه خود را به جنبش اتحادیه مسلمانان روسیه از دست داده و جا را براى تاتارها خالى کردند. (32) آزادى‏خواهان آذربایجان در 17 اکتبر 1905 در باکو «حزب مشروطه مسلمانان‏» را تشکیل دادند. همان‏طور که لنین از تفوق مسلمانان تاتار بحث مى‏کند مشاهده مى‏شود که تاتارهاى قازان براى هر صد نفر از دو جنس داراى یک مدرسه بودند، درحالى‏که اعضاى کلیساى ارتدوکس براى هر 1500 تا 3000 نفر یک مدرسه داشتند. (33)
عقیده پان ترک‏ها (34) اتحاد همه مردم بود و تعداد زیادى از مسلمانان معتقد بودند که اتحاد پان ترکیسم و پان اسلامیسم تنها راه نجات مسلمانان است. کاسپرینسکى به تنهایى سه روزنامه مختلف به نام «عالم نسوان‏»، «عالم صبیان‏» (دنیاى کودکان) و «خاخاخا» 1 منتشر کرد. یک گروه سیاسى معروف به «تاتار جوان‏» شکل گرفت که حداقل در آغاز، تشکیلاتى مخفى و زیرزمینى بود و الگویى براى ترکان جوان محسوب مى‏شد. (35) این گروه، هم‏چنین، شروع به انتشار مجله‏اى هفتگى به نام «خدمت وطن‏» کرد که در سال 1908م توسط روس‏ها توقیف شد. (36)
اسلام در آستانه انقلاب اکتبر
هنگامى که انقلاب بلشویکى در سال 1917م به وقوع پیوست روشنفکران جدید مسلمان آسیاى مرکزى «انجمن مسلمانان‏» را تشکیل دادند و علما نیز «جماعت علما» را که به وسیله ملاشیرعلى پین هدایت مى‏شد بنیان‏گذارى کردند. اولین کنگره انجمن مذکور در آوریل برگزار شد که 450 صاحب نظر در آن شرکت کردند. آن‏ها خواستار پایان یافتن استعمار روسیه و ازگشت‏سرزمین‏هاى اشغالى به صاحبان اصلى آن شدند. دومین کنفرانس مسلمانان آسیاى مرکزى در تاشکند برگزار شد که توسط شریعه اداره مى‏شد و انجام آن توسط محکمه شریعت و به ریاست‏شیخ‏الاسلام تضمین مى‏شد. (37)
درست قبل از انقلاب اکتبر، کنگره علما، صوفیان و رهبران مذهبى داغستان در «آل آندى‏» در آوارستان برگزار شد. کنگره، «شیخ نجم‏الدین نقشبندى‏» را به عنوان امام داغستان و چچن انتخاب نمود و اعلام کرد که شیوه او همان شیوه امام قبلى «امام شامل‏» است و هیچ مسلمانى اختیار نافرمانى از اوامر او را ندارد. «شیخ اوزن حاجى‏» اعلام کرد که ان‏شاءالله ما یک حکومت‏شریعت در سرزمین مسلمانان پایه‏ریزى مى‏کنیم که جمهورى نباشد. (38) این صوفیان طرفدارانى بالغ بر ده‏هزار مرید داشتند و مى‏گفتند که «بیگ‏» (فرزند ارشد امام شامل) و «کاینماس على خانف‏» فرمانده آن‏ها بوده‏اند. آن‏ها تا سال 1925م علیه نیروهاى بلشویکى مبارزه کردند. هنگامى که بلشویک‏ها امام نجم‏الدین را در سپتامبر 1925 دستگیر کردند یک میلیون نفر از مسلمانان داغستانى از اطراف صوفیان و رهبران مذهبى رانده شدند. (39) منابع رسمى شوروى قبول کردند که در زمان شکست، در داغستان 19 نفر مرشد و 61200 نفر مرید و در جمهورى چچن بیش از 400000 مسلمان و 50000 صوفى برجسته وجود داشتند. (40) از طرف دیگر، صوفیانى که در مناطق کوهستانى بودند به فعالیت‏خود ادامه دادند. نیروى جهاد از مبارزه دست کشید، اما یک جهاد تدریجى شروع شد. در تمام نواحى آسیاى مرکزى جنگ داخلى آغاز شد. رهبران کمونیستى مرکز هیچ‏گونه کنترلى بر کمونیست‏هاى روسى آسیاى مرکزى نداشتند. با این حال، در طول دو سال بعد از انقلاب بلشویکى، کمونیست‏هاى روسى در آسیاى مرکزى شروع به قتل و غارت و چپاول کردند. مساجد و مدارس مسلمانان را تخریب نموده و با جدا ساختن زنان از آن‏ها به آنان اهانت کردند. صدها نفر از زنان مسلمان توسط سربازان روس به بهانه آزاد ساختن آن‏ها از بند بردگى - به اصطلاح - سنت و محدودیت در چهاردیوارى خانه‏هایشان، دستگیر شدند. با همکارى نیروهاى محلى تاشکند به نام «اوردا»، کمونیست‏هاى روسى منطقه اشغالى فتح شده را از دست دادند که این امر به نوعى، حیات دوباره به نیروهاى مقاومت پارتیزانى بود که از طریق نیروهاى بومى به آن‏ها داده شد. مورخان کمونیست‏بعدها آن را قیام «باسماچى‏» (باندیت) نامیدند که نزدیک به بیش از یک دهه پس از انقلاب اکتبر نیز ادامه پیدا کرد.
جمعیت مسلمانان در منطقه «فرغانه‏» بیست درصد کاهش یافته بود. این‏که چه تعداد از، آن‏ها در اثر بیمارى‏هاى واگیردار مانند وبا، اسهال خونى و تیفوس از بین رفتند و یا چه تعداد کشته شدند براى هیچ کس مشخص نیست. در حقیقت، آمار دقیقى در دسترس نیست، اما حداقل یک میلیون قزاق در طى جنگ‏هاى داخلى از بین رفتند.
از سال 1919 تا 1925م در مورد اسلام و مسلمانان دیدگاه محدود و میانه‏اى وجود داشت، حکومت‏سوسیالیست تلاش مى‏کرد تا مسلمانان را متقاعد سازد که در سایه قانون‏گذارى سوسیالیستى، حقوق مذهبى مسلمانان بسیار بهتر از روسیه تزارى مورد حمایت قرار خواهد گرفت. خود لنین یکى از فعالان ترویج چنین تئورى‏هایى بود که اجازه مى‏داد مسلمانان، برخى از مساجد و حوزه‏هاى خود را که توسط ارتش سرخ تخریب شده بودند، بازسازى نمایند. اما این حرکت‏هاى تاکتیکى چندان دوام نیاورد. وقتى که استالین با سیاست‏هاى خاص خود به پیروزى رسید حملات مستقیمى علیه اسلام و مسلمانان طرح‏ریزى گردید. مدارس و مساجد تخریب و یا بسته شدند. برخى از مساجد تاریخى که از بهترین آثار چوبى مشهور به خاطر معمارى اسلامى آن بودند، به آتش کشیده شدند. اموال اوقاف به یغما رفت و انتقال دروس و مباحث اسلامى ممنوع گردید. دادگاه شریعت منحل شد. صدها و هزاران انسان مسلمان تحت‏شکنجه‏هاى شدید قرار گرفته و یا به قتل رسیدند. حتى رهبران «نوگرایان‏» که به همکارى با کمونیست‏ها مى‏پرداختند در امان نماندند. آن‏ها به مسکو آورده شدند تا به جوخه‏هاى آتش سپرده شوند. (41) تا پایان سال 1920م بیش از یک میلیون مسلمان فقط به کشور افغانستان مهاجرت کردند. امواج مهاجرت‏هاى دیگر (موج دیگر آوارگان) به سوى ترکیه، خاورمیانه و حتى هند سرازیر شدند.
با جدا شدن مسلمانان اتحاد شوروى از میراث فرهنگى و قطع ارتباط گروه‏هاى مذهبى با امت (اسلام) الفباى زبان آن‏ها در سال 1928م از عربى به لاتین و سپس در سال 1940م به «سریلیک‏» تبدیل شد. (42) مراسم جشن ازدواج مطابق مذهب، مبهم و فاقد اعتبار شناخته شد. اعتبار و ارزش هر یک از اعمال اسلامى چون روزه، نماز، حج و ختنه مورد سؤال و تردید قرار گرفت.
پس از مرگ استالین، خروشچف در سال‏هاى 1959-1964م دومین رشته از عملیات غیر اسلامى را به راه انداخت و اسلام به عنوان خطرناک‏ترین تهدید براى ایدئولوژى مارکسیسم - لنینیسم شناخته شد. این حرکت‏با محکومیت‏شدید، ملایمت استالین در مقابله با مذهب و انحرافات او از قوانین لنین آغاز گردید. این دوران یکى از شدیدترین حرکت‏هاى ضد اسلامى در تاریخ اتحاد جماهیر شوروى بود. (43) در اوایل دهه 1960م مجمع منکران خدا، در دانشکده تاریخى دانشگاه مرکزى آسیایى در تاشکند تاسیس گردید. از سال 1963م به بعد، اسناد ضداسلامى چون فیلم - نمایشنامه و تصاویر در جمهورى‏هاى مختلف اتحاد جماهیر شوروى که مسلمان بودند، طرح‏ریزى گردید. منابع ضدمذهبى به تناسب در شهرهاى مختلف آسیاى مرکزى پاگرفت. یک موزه منکر خدایى در شهر بخارا و در یک مسجد باستانى در نزدیکى مقبره‏هاى صوفیان نقشبندى گشایش یافت. یک جریان کینه‏توزانه براى بستن مساجد باقى مانده (که تعداد تقریبى آن‏ها به 1500 واحد مى‏رسید) به بسته شدن اکثر مساجد بزرگ و تقریبا تمام مساجد روستاها منجر شد. در طول سال‏هاى 1947-1975م تعداد 923 کتاب و جزوه ضداسلامى به 21 زبان مسلمانان، جدا از کتاب‏هاى ضداسلامى منتشر شده در روسیه، به چاپ رسید. (44) در سال 1964م در یک بررسى که توسط یک محقق اهل شوروى به عمل آمد روشن شد که به رغم کاهش مساجد و سایر مؤسسات، تعداد مسلمانان به همان اندازه قبلى بود. تبلیغات ضداسلامى در متقاعد ساختن افراد براى کنار گذاشتن عقایدشان ناکام ماند. (45) تاثیر و تاثر اجتماعى بین مسلمانان و روس‏ها امرى صورى بود. تداخل نژادى (قومى) و مزارع جمعى خیلى کم بود. تفکیک و جدایى نژادى بویژه در مناطق روستایى وجود داشت. فقدان تعامل اجتماعى بین دو نژاد در شهرها، آن‏ها را از هم جدا مى‏کرد. ازدواج‏هاى داخلى بین مسلمانان و روس‏ها به ندرت صورت گرفت; حتى ازدواج یک مرد مسلمان با یک زن روسى کاملا غیر معمول و نامتعارف بود. (46)
در اواخر دهه 1980م هنگامى که میخائیل گورباچف رئیس جمهور شد، سیاست‏هاى وى یعنى «پروستوریکا» و «گلاستوست‏» بر آسیاى مرکزى تاثیر گذاشت. بزرگ‏ترین پى‏آمد آن، پذیرش منش هماهنگ با اسلام بود. این دگرگونى کامل با تعجب و اشتیاق فراوان مورد پذیرش افراد بومى قرار گرفت. این سیاست‏یک پدیده فرهنگى، اجتماعى و مذهبى بود و عموم افراد مى‏خواستند که جدایى خود را از کمونیست و فرهنگ سلطه جویانه آن نشان دهند. چندین مسجد جدید گشایش یافت و کلاس‏هاى درس مذهبى غیر رسمى در بسیارى از مناطق برگزار شد. اگر چه هنوز اعضاى حکومت نخبگان از حزب کمونیست‏بوده و ممنوعیت انجام مراسم مذهبى ادامه داشت، اما با این حال، حکومت مشوق احیاى مجدد اسلام بود. همراه با تجدید حیات مذهبى، یک احیاگرى فوق‏العاده در «صوفیسم‏» - شاخه تصوف اسلامى که در آسیاى مرکزى ریشه دارد - صورت گرفت. قرن‏ها صوفى گرى بردبارترین شاخه اسلامى در آسیاى مرکزى بوده است; حتى پس از هفت دهه، یک خانم 86 ساله به نام «شیخاصفراپر» متولى مقبره صوفى در پامیر بود. (47)
پس از اضمحلال شوروى سابق، اسلام جایگزین آماده‏اى به جاى ایدئولوژى جماهیرى بود. موضوع فرهنگى اسلام در صفحات روزنامه‏ها و مجلات موجودیت‏خود را اعلام کرد و کتاب‏هاى عربى و اسلامى به چاپ سپرده شدند. ایستگاه‏هاى رادیو و تلویزیون به رهبران مذهبى اجازه سخنرانى دادند و برخى مراسم مذهبى همچون نمازهاى عید را به خارج مخابره کردند.
«فرنمانه‏» پرجمعیت‏ترین منطقه آسیاى مرکزى است; ولى وجود و تاثیر اسلام در نمنگان که شهرى مدرن و بزرگ بود بیشترین ظهور را داشت. تشکیل و گسترش گروه‏هاى داوطلبانه ویژه‏اى به نام «عدالت‏» که اعضاى آن‏ها عمدة جوان و اغلب مرتبط با گروه‏هاى فعال اسلامى محلى در مراکز استانى چون نمنکان، اندیجان و خجند بودند، رونق یافت. در قرن بیستم گروهى موسوم به «اخوان المسلمین‏» در آسیاى مرکزى نفوذ کرد. اصلى‏ترین هدف این گروه ایجاد یک دولت اسلامى بود. اخوان المسلمین در دهه 1930م کانون‏هاى سرى و کاملا زیرزمینى در شهرهاى آسیاى مرکزى ایجاد کرد. این حرکت‏با ظهور پروستوریکا بروز و ظهور علنى یافت. حزب رنسانس اسلامى، (I.R.P) که در سراسر پنج جمهورى آسیاى مرکزى، نتیجه و وارث مستقیم گروه‏هاى برادرى قبلى بود، موجودیت‏یافت. (48)
جمهورى‏هاى شوروى و اکثریت‏هاى اسلامى آنان
پایتخت جمهورى/ درصد/ جمعیت/ وسعت‏به کیلومتر مربع
تاشکند ازبکستان/ 86/ 19810077/ 447400
دوشنبه تاجیکستان/ 88/ 5490000/ 143100
عشق‏آباد ترکمنستان/ 86/ 3789000/ 488100
آلماتى قزاقستان/ 52/ 16782000/ 27177000
بیشکیک قرقیزستان/ 3.77/ 4590000/ 198500
جدول زیر نشان دهنده جمعیت مسلمانان در اتحاد جماهیر شوروى در نوامبر 1979 و ژانویه 1989 مى‏باشد.
درصد رشد جمعیت/ 1989/ 1979
34 (ازبک)/ 16686240/ 12455978
1.24 (قزاق)/ 8137878/ 6556442
(تاجیک) 5.45/ 4216693/ 2897697
(ترکمن) 34/ 2718297/ 2027913
(قرقیز) 8.32/ 2530998/ 1906271
(آذرى) 24/ 6791106/ 5477330
(تاتار) 4.7/ 6645588/ 6185196
(داغستانى) 1.25/ 2072071/ 1656676
(چواش) 5/ 1839228/ 175133
(تاشقیر) 7.5/ 1449462/ 1371452
(چچن) 8.26/ 958309/ 755782
(اوست) 3.10/ 597802/ 541983
(قراقالپاک) 6.39/ 423436/ 303324
(قاب‏هاردو) 7.22/ 394651/ 321719
(رکریم) 2.103/ 268736/ 132272
(اویغور) 5.24/ 262199/ 210612
(اینگوش) 6.27/ 286198/ 237577
(ترک) 7.123/ 207369/ 92689
(کاراکاى) 1.19/ 156140/ 131174
(کرد) 32/ 152952/ 115858
(اووش) 9.14/ 124941/ 108711
(آبخازى) 2.13/ 102938/ 90915
(بلغار) 8.32/ 88711/ 66334
(دونکان) 8.34/ 69686/ 51694
(چرکس) 7.12/ 52356/ 46740
(بلوچ) 1.53/ 29091/ 18997
(عرب) 2.70/ 11599/ 6813
توجه: این آمار مبتنى بر آمارهاى ملى و نژادى است، زیرا حاکمان کمونیست آمار مربوط به سنت‏هاى مذهبى را منتشر نکرده‏اند. این جدول نشان دهنده تعداد واقعى مسلمانان در اتحاد جماهیر شوروى نیست مطابق این داده‏ها جمعیت مسلمانان حدود شصت‏میلیون نفر مى‏باشد.
در فوریه 1990م مسلمانان آسیاى مرکزى خواستار کناره‏گیرى «مفتى‏شمس‏الدین خان باباخان‏» رئیس بخش مسلمانان آسیاى مرکزى در تاشکند شدند. آن‏ها او را متهم به داشتن روابط نامشروع با زنان و منحرف شدن از اسلام دانسته و وى را مجبور به استعفا نمودند. در همین زمان قاضى جاه طلب آلماتى «رادبیگ‏نیسان‏باى‏» خود را نامزد مفتى اعظم قزاقستان کرد و بدون مشورت با مسکو اقدام به ایجاد یک هیات قزاق مسلمان مجزا نمود. (49) مردم بیش از این راضى نبودند که مسکو براى آن‏ها تصمیم بگیرد که چه کسى مى‏بایست‏به آن‏ها مسایل مذهبى را بیاموزد.
نخستین نشانه این استقلال معنوى در بیدارى اسلامى، ساختن مساجد جدید بود. در اکتبر 1990 تعداد مساجد موجود در قزاقستان 50، ترکمستان 30، تاجیکستان 40 و ازبکستان 90 مسجد بود; درحالى‏که در سال‏هاى قبل از 1989، در قزاقستان 15، ترکمنستان 5، تاجیکستان 17 و ازبکستان 37 مسجد وجود داشت. در شهر تاشکند 30 مسجد جدید ساخته شد، درحالى‏که قبل از سال 1989م تنها 2 مسجد وجود داشت. (50) تا اکتبر 1991 در هر جمهورى بیش از یک‏هزار مسجد جدید ایجاد شد و هر روز یک مسجد جدید تاسیس مى‏شد. خانه‏هاى بازسازى شده، مدارس و مراکز اجتماعى و حتى کارخانه‏هاى متروکه به مسجد تبدیل شدند. در سال 1992م در هر جمهورى هزاران مسجد بنا گردید. امور ساختمانى مساجد و مدارس جدید توسط کشورهاى عربى تامین مالى مى‏شدند. عربستان سعودى در اوایل سال 1990م اقدام به یک عمل ابتکارى در آسیاى مرکزى، که دوباره به اسلام روى آورده بودند، کرد; این کشور یک میلیون قرآن به منطقه فرستاد و وجوه مربوط به پروژه‏هاى ترجمه قرآن به زبان‏هاى محلى و ایجاد یک مرکز نشر اسلامى در تاشکند را تامین نمود. ورود قرآن به این مناطق باعث ایجاد هیجان عمومى فوق‏العاده‏اى شد. مرکز صداى سعودى ضمن تغییر در برنامه‏هاى خود، ارسال ساعت‏ها برنامه خارجى مذهبى به نام «نداى اسلام‏» براى مسلمانان مناطق آسیاى مرکزى را در دستور کار خود قرار داد. شاه فهد یک بار دیگر در سال 1991 و 1992م صدها نفر از متقاضیان مناسک حج از آسیاى مرکزى را براى انجام این مناسک دعوت کرد. در اگوست 1991 دولت‏سعودى با امضاى قرارداد وامى به ارزش یک‏ونیم میلیارد دلار به اتحادجماهیر شوروى، به خاطر حمایت مسکو در جریان جنگ خیلج‏فارس نقش خود را به طور فزاینده‏اى گسترش داد. (51) با این حال، منابع اعراب در حد روابط مذهبى و احساسى باقى ماند و به سطح عملى نرسید. در فوریه سال 1992م وزیرخارجه پادشاهى سعودى «سعودالفیصل‏» از آسیاى مرکزى دیدن کرد. نماینده دولت‏سعودى مشاهده کرد که ماموریت آنان بیشتر در جهت‏بازگشت مردم به اسلام توفیق داشته است، تا این‏که به روابط تجارى و توسعه اقتصادى منجر شود. حتى در جریان ایجاد اولین بانک خارجى در آلماتى، سرمایه‏گذارى بانک سعودى‏ها به نام «البرکه - قزاقستان‏» در منطقه کم بوده است.
بیدارى مذهبى مسلمانان در ازبکستان
جنگ داخلى در تاجیکستان تبدیل به موضوعى خطرناک براى همه همسایگان و بویژه ازبکستان گردید. این تهدید و ترس ریشه در تاریخ و جغرافیاى این کشور دارد. ایالات دره فرغانه، شامل شهرهاى فرغانه، نمنگان و اندیجان، در کنار مرز تاجیکستان واقع شده‏اند. زمانى که جنگ‏هاى [داخلى] تاجیکستان به ازبکستان نیز سرایت کرد، گروه‏هاى اسلامى حمایت زیادى براى نهضتشان دریافت نمودند. از نظر تاریخى این دره حاصل‏خیز که از نظر کشت محصول کتان شهرت دارد، حصار اسلام به شمار مى‏آمده است. مطابق گفته‏هاى عبدالرشید عبیدالله‏اف، قائم مقام شهردار نمنگان، حتى در زمان سلطه کمونیست‏ها بسیارى از مسلمانان این منطقه مراسم مذهبى، از جمله ازدواج، و سنت تولدها را در خفا انجام مى‏دادند. پس از استقلال ازبکستان در دسامبر سال 1991 اسلام در دره فرغانه تجدید حیات یافت. در طى سال‏هاى 1990-1992م تعداد مساجد نمنگان از 2 مسجد به 26 مسجد رسید. اکنون استان نمنگان داراى 130 مسجد و جمعیتى معادل یک و نیم میلیون نفر مى‏باشد. در سال 1989م از استان نمنگان تنها چهار نفر اجازه یافتند تا مراسم حج را به جاى آورند، اما در سال 1992م تعداد حاجیان استان نمنگان به 1500 نفر رسید و تعداد کل زوار کشور بالغ بر 4000 نفر بود. (52)
رئیس جمهور «اسلام کریم‏اف‏» گسترش اسلام‏گرایى و تجدید حیات آن را نوید مى‏داد و سخنرانى‏هاى داخلى خود را با عبارت «بسم‏الله الرحمن الرحیم‏» شروع مى‏کرد. وى در جریان سفر به عربستان سعودى، در ماه مى 1992 به مکه رفت تا حج عمره را به جاى آورد. دولت کریم‏اف یک روحانى را به عنوان رئیس اداره امور مذهبى خود انتخاب کرد و اعیاد فطر و قربان را تعطیل عمومى اعلام نمود.
نتیجه‏گیرى
تجدید حیاط اسلام در آسیاى مرکزى در اواخر دهه 1980 شروع شد; زمانى که با اعمال سیاست میخائیل گورباچف، یعنى پروسترویکا و گلاسنوست، براى اولین بار در سراسر دوران سلطه شوروى، به مردم اجازه فعالیت در اتحاد جماهیر شوروى داده شد. تجدید حیات زندگى مذهبى مسلمانان با او جهت مقاومت و فوق‏العاده فورى روبرو گردید. پس از هفتاد سال توقف مذهب و محدود کردن اعمال مذهبى، احیاى ناگهانى و تجدید حیات اسلام در همه جمهورى‏ها اتفاق افتاد. در طى دوران سلطه شوروى، مسلمانان آسیاى مرکزى آرام بودند. اکثریت جمعیت آن‏ها مسلمان سنى مذهب وابسته به فرقه حنفى بودند. در دسامبر 1991، فروپاشى غیر منتظره اتحاد جماهیر شوروى کمونیستى مقدمات احیاى بیشتر سنت‏هاى اسلامى در آسیاى مرکزى را فراهم آورد. نمود بیشترى از اجراى احکام مذهبى، قبول و اتخاذ شکل اسلامى معاشرت و ازدواج‏هاى مذهبى، انجام نمازهاى یومیه و تمایل بیشتر به مساجد رونق گرفت. همچنین ایجاد و بناى مساجد و مدارس اسلامى به شکل قابل توجهى آغاز گردید. در سال 1990-1991م تعداد مساجدى که افتتاح گردید، از 160 مسجد به 5000 مسجد رسید. ایجاد مساجد و مدارس جدید توسط کشورهاى عربى تامین مالى مى‏شد و ایران و ترکیه، که بر سر حمایت از مسلمانان آسیاى مرکزى در رقابت‏بودند، نیز در این امر مشارکت داشتند. عربستان سعودى تعداد بسیار زیادى از نسخ قرآن کریم را به منطقه فرستاد. ترکیه، ایران و عربستان سعودى گروه‏هاى مذهبى به این منطقه اعزام کردند و به دانشجویان آسیاى مرکزى پیشنهاد تحصیل الهیات در کشورهاى خود را دادند. رفته رفته احزاب اسلامى قدرت و گسترش یافتند و رنسانس اسلامى احزاب در تمام جمهورى‏ها شکل گرفت. کشور تاجیکستان مبارزه جدى با نخبگان غیر مذهبى را شروع کرده است و در آینده، اسلام اهمیت زیادى در آسیاى مرکزى پیدا خواهد کرد، چرا که تمام جمهورى‏هاى آسیاى مرکزى به طور رسمى دولت‏هاى خود را اسلامى اعلام کرده‏اند.
پى‏نوشت‏ها:
× به نقل از: مجله Islam and the Modern Age چاپ دهلى، نوامبر 1977.
1. این دو رودخانه در زبان یونانى، Laxartus و Oxus و در زبان عربى، سیحون و جیحون نامیده مى‏شوند.
2. دوندرا کائوشیک، آسیاى مرکزى درازمنه جدید (مسکو، انتشارات توسعه، 1970م) ص 14.
3. پیتر فریناند، آسیاى میانه جدید و همسایگانش (لندن، امور بین‏الملل بنیاد سلطنتى، 1994م) ص 7.
4. دنیش سنیور، تاریخ اولیه آسیاى میانه، (کمبریج، انتشارات دانشگاه کمبریج، 1990م) ص 109.
5. پیتر فریناند، همان، ص 15.
6. مقبول بدخشانى، تاریخ ایران، (لاهور، مجلس تاریخ ادب، 1976م) ج 1، ص 292-297.
7. اچ. آ. آر. گیب، فتوحات اعراب در آسیاى مرکزى، لندن، 1923م) ص 15.
8. مقبول بدخشانى، همان، ج 2، ص 140-142.
9. لیدن بریل، دایرة‏المعارف اسلام، (چاپ جدید، 1986م) ص 541-542.
10. یاقوت الرومى، معجم البلدان، (بیروت دارالصادر، 1986م) ج 1، ص 565-567.
11. ریچارد. ن فراى، تاریخ بخارا، (کمبریج، ماساچوست، 1954م) ص 47; (این کتاب در اصل توسط نرشخى و به زبان عربى نوشته شده است).
12. مقبول بدخشانى، همان، ص 135.
13. شمس‏الدین، «فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى و چشم‏انداز احیاى اسلام در آسیاى مرکزى‏»، مجله مطالعات آسیاى غربى، علیگره، شماره هفتم، (1991م)، ص 23.
14. دوندرا کائوشیک، همان، ص 17
15. همان.
16. اى فیلیپ، اردوى شاهانه: مردمان صحراگرد استپ، (لندن، 1965م) ص 8.
17. همان، ص 17.
18. آرمنیس ویمبراتى، تاریخ بخارا، ترجمه نفیس‏الدین (لاهور، مجلس تاریخى ادب، 1959م).
19. همان; حیدر (1800-1826) نخستین شخصى بود که خود را امیر نامید.
20. مقبول بدخشانى، همان، ص 16.
21. محمد. م. آ. خان، «اسلام در دوره تزارها و انقلاب اکتبر»، مجله بنیاد امور اقلیت مسلمان، شماره اول، (لندن، ژانویه 1991) ج 7، ص 24.
22. همان.
23. همان.
24.
25. رودکى ال. روشت، ملیت‏هاى قومى در اتحاد جماهیر شوروى: نگاهى جامعه‏شناختى به یک مسئله تاریخى، (نیویورک، 1981م) ص 66.
26. سیمور بکر، بخارا و خیوه کشورهاى تحت‏الحمایه روس (1865-1924م)، (هاروارد، 1986م).
27. شمس‏الدین، همان، ص 26.
28. شیرین آکینر، مسلمانان اتحاد جماهیر شوروى، (چاپ دوم: لندن، 1986م) ص 57.
29. در آسیاى مرکزى مهاجران تاتار اصول جدید مدارس، انتشار مجلات و روزنامه‏ها و چاپ ترجمه را به وسیله اسماعیل‏بیگ کاسپرینسکى از اهالى مشهور کریمه آغاز کردند که جنبش بزرگى در میان بومیان آسیاى مرکزى به راه انداخت. این روزنامه‏ها نقش مهمى در تحریک مردم آسیاى مرکزى در زمینه بیدارى مجدد فرهنگى داشتند; در این زمینه ر.ک: دوند را کائوشیک، همان، ص 75-80، و آر. و یدنانث، شکل‏گیرى جمهورى‏هاى شوروى آسیاى مرکزى، (دهلى نو، 1967م) ص 50-63.
30. شمس‏الدین، «مسائل نوگرایى سیاسى در میان روس‏هاى آسیاى مرکزى قبل از انقلاب اکتبر»، مجله هندى سیاست، شماره‏هاى 1 و 2 و 4، (آوریل - اگوست 1969) ج 7، ص 85-86.
31. تدئوسز سوتیو چوسکى، آذربایجان شوروى، 1905-1920م) شکل‏گیرى هویت ملى در یک جمعیت مسلمان، (انتشارات دانشگاه کمبریج، 1985م) ص 68-90.
32. همان.
33. و. ل. لنین، مجموعه کامل آثار، (مسکو، 1962م) ج 28، ص 514.
34. جنبش پان ترکیسم که به وسیله حکومت ترکان حمایت مى‏شد عنصر مهم سیاست مورد توجه اتحاد جماهیر شوروى در پایان جنگ‏جهانى اول و مدتى پس از آن بود
35. Ibid, No. 24. P. 14
36. محمد. م. آ. خان، همان، ص 34.
37. تاریخ اسلام کمبریج، چاپ هولت لامستون و لویس، (انتشارات دانشگاه کمبریج، 1970م) ج 1، ص 1.
38. بنیکسون و ویمبوش، تصوف در اتحاد جماهیر شوروى، (لندن، 1985م) ص 24.
39. همان، ص 30.
40. تدئوسز سوتیوچوسکى، همان، ص 134.
41. شمس‏الدین، همان، ص 27.
42. فضل‏الرحمان، «سیاست اتحاد جماهیر شوروى در قبال مسلمانان روسیه‏»، مجله بنیاد امور اقلیت مسلمانان، (1980م) ج 2، ص 40.
43. بنیکسون، اسلام رسمى در اتحاد جماهیر شوروى، مذهب در سرزمین‏هاى کمونیستى، مجله بنیاد امور اقلیت مسلمانان، شماره 3، (1970م) ج 7، ص 151.
44. همان.
45. جى.ام لاندائو به «برخى کارهاى شوروى‏ها بر روى اسلام، مطالعات خاورمیانه‏»، شماره 3، (لندن، اکتبر 1973) ج 9، ص 362.
46. ریچارد پیپ، «مسلمانان آسیاى مرکزى، بخش دوم‏»، مجله خاورمیانه، شماره 3، (واشینگتن، تابستان 1995م) ج 9 ص 295-303.
47. احمد رشید، «تجدید حیات تصوف‏»، مجله اقتصادى شرق دور، (17 دسامبر 1992).
48. همان، تجدید حیات آسیاى مرکزى، اسلام یا ناسیونالیسم، (کراچى، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1994م) ص 44.
49. همان، ص 45.
50. «چالش اسلامى‏»، مجله اقتصادى شرق دور، (12 ژوئیه 1990); این آمارها بر اساس گفته‏هاى نویسندگان مسافر آسیایى مرکزى در سال 1990م مى‏باشد.
51. احمد رشید، همان، ص 220-221.
52. دلیپ هیرو، «پیشرفت و انحطاط اسلام در آسیاى مرکزى‏»، مجله بین‏المللى خاورمیانه، شماره 443، (پنجم فوریه 1993) ص 20.

تبلیغات