تأسیس مرکزی مستقل برای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را باید نقطة عطفی در کلا ن نگریهای منتهی به سند رسمی در کشور دانست. اهمیت این تصمیم را میتوان در این محورها بیان کرد: چاره اندیشی برای اجرایی شدن همة کلان نگریهای نظام، ارتقاء سطح پرداختن به تدوین الگو از قوة مجریه یا مجمع تشخیص مصلحت نظام به سطح رهبری نظام، تأسیس یک نهاد ویژه برای پرداختن به این موضوع و جلوگیری از کارهای پراکنده و موازی و ناهمسو، برجسته ساختن نقدهای معرفتی که دربارة توسعه به مفهوم غربی مطرح است و استفاده از واژة پیشرفت به جای توسعه، برجسته ساختن ضرورت نگاه کاربردی و واقعگرایانه و مبتنی بر شناخت محیط از طریق افزودن قید ایرانی، برجسته ساختن انتظار خاص از حوزه های علمیه و زمینهسازی برای حضور رسمی حوزه به مثابة یک نهاد در سیاستگذاریهای کلان کشور. چگونگی نقش آفرینی حوزه های علمیه در تدوین این الگو، در گرو رسیدن به تصویری روشن دربارة چیستی الگوست. اگر بپذیریم که از بین چهار معنای «نقشة راه»، «مدل»، «سرمشق» و «نظریة سیاستی»، واژة «مدل» بیشترین تناسب را با مفهوم «الگو» در عنوان «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» دارد، باید پذیرفت که یکی از الزامات آن تولید پرسش ها و پاسخ هایی است که به مثابة مبانی الگو بر تمامی اجزاء و ابعاد آن سایهافکن خواهد بود. این مبانی گونه های مختلف دارد و یک گونة آن، ناظر به خاستگاه های معرفتی و دینی یعنی وجه اسلامیت الگو است. این مبانی معرفتی خود قابل تقسیم به هفت دستة زیر است: مبانی معطوف به تعریف و جایگاه دین، مبانی معطوف به مسائل معرفت شناختی، مبانی معطوف به مسائل هستیشناختی، مبانی معطوف به مسائل انسان شناختی، مبانی معطوف به مسائل جامعه شناختی، مبانی معطوف به مسائل پیشرفت و سرانجام مبانی معطوف به مسائل تمدن شناختی. هر یک از این محورها، انبوهی از زیرمحورها را در برمیگیرد. نگاهی واقعگرایانه به سرمایه ها و شرایط کنونی حوزه های علمیه، سهم این نهاد را افزون بر توسعه گفتمانی و تولید علم در این مسیر، در سه نقش محوری زیر خلاصه میکند: تدوین مبانی معرفتی و نظارت بر اشراب و اعمال این مبانی در اجزای الگو و نیز مشورت دهی در تدوین دیگر مبانی و لایه های الگو. به نظر میرسد مناسبترین قالب برای تحقق این سهم، تأسیس یک دبیرخانه حوزه ای برای مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به منظور تجمیع ظرفیت های حوزه است.