اوسپنسکی در راستای ادامه و تعمیق نظرگاه کانت در باب زمان و مکان، ضمن پذیرش ماهیت ذهنی و توهمی زمان و مکان و ادراک ناقص انسان ها از تمامیت مکان، احساس زمان را ناشی از محدودیت قوای ذهنی انسان در ادراک بعد چهارم مکان می داند. بر این اساس، زمان، مرز احساس مکان در موجودی با ساختارهای روانی و فیزیولوژیکی معین خواهد بود. به موازات توسعه شعور و آگاهی ادراکی موجودات، ویژگی ها و ابعاد مکان آنها و نیز درک آنها از پدیدارهای زمانی تغییر مییابد. از این منظر، حرکت و ماده به مثابه مفاهیمی منطقی، چیزی جز فرا فکنی های حالت انفعالی و فعال ذهن ما در چارچوب محدود جهان سه بعدی نیست. این نظرگاه تازه و تأمل برانگیز در عین حال که با برخی از دریافت های شهودی و یافته های استنتاجی ما سازگار می افتد اما از آنجا که تضمینی خدشه ناپذیر برای صحت تلقی خود از جهان واقعی ارائه نمی کند و دلیلی برای پایان یافتن ابعاد مکان در مرزی مشخص به دست نمی دهد، به نوعی تسلسل وجودشناختی در تعیین محدوده مکان گرفتار می آید.