آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

هر نظریه ای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیه های اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ریشه آن ضربه وارد نشود. ازسوی دیگر، تحول باید به گونه ای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد. این همان چیزی است که در روش شناسی لاکاتوش مشاهده می شود. ایمر لاکاتوش ازجملة فیلسوفان علم محسوب می شود. او منتقد روش شناسی پوپر است. پوپر براساس نگرش ابطال گرایانة خود تلاش می کرد تا نظریات به گونه ای مورد ابطال قرار گیرند. سپس، نظریات ابطال شده حذف و نظریات جدید جانشین آن شوند. به نظر لاکاتوش، ابطال گرایی پوپر سعی دارد راهی ارائه دهد که بتوان ازطریق آن، با آزمون های قاطع، بین دو نظریه رقیب قضاوت کرد. بنابراین، او روش شناسی متفاوتی با روش شناسی پوپر ارائه می دهد. روش شناسی لاکاتوش مبتنی بر راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. این مقاله درصدد ایده و الهام گرفتن از روش شناسی لاکاتوش است تا بر اساس آن بتوانیم سیر تحول نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، به نظریه ولایت مطلقه فقیه را، بررسی کنیم. تأکید اصلی در ایده و الهام گرفتن از روش شناسی لاکاتوش، راهنمون سلبی و راهنمون ایجابی است. بنابراین، این مقاله در صدد تجزیه و تحلیل روش شناسی لاکاتوش و انطباق دادن آن با نظریة ولایت فقیهان نیست. تنها به این بسنده می کنیم که پس از ایده گرفتن از روش شناسی لاکاتوش، تحول و تکامل تاریخی نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان به نظریه ولایت مطلقه فقیه را بررسی کنیم.

تبلیغات