از دیرباز بررسیِ توصیف و روایت در انواع ادبی مورد نظر پژوهشگران بوده و امروز روایت-شناسی خود به دانشی خاص و بایسته تبدیل شده است. هر متن داستانی- هرچند که در آن روایت و توصیف به طور ذاتی به هم آمیخته باشند- از یک سو، نشان دهنده اعمال و رویدادهایی است که روایت را می سازند و از دیگر سو، شامل بازنمایی اشیا و شخصیت هاست که به آن توصیف گفته می شود. در این راستا، مقاله حاضر می کوشد به بررسی توصیف و جایگاه آن در رمان بپردازد. مطالعه روابط توصیف و روایت، ما را متوجه کارکردهای توصیف در رمان می سازد؛ یعنی نقشی که بخش ها و حالت های توصیفی در ترکیب کلی روایتگری بر عهده دارند. بنابراین سعی بر آن است که ابتدا تاریخچه توصیف در رمان، سپس ساختار توصیف و درنهایت مهم ترین کارکردهای آن در رمان از دیدگاه نقد و تحلیل ساختاری بررسی شود.