آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

شعر فارسی عموماً به دو حوزه تقابلی کلاسیک/ نو تقسیم می شود. این تقابل که با تاکید بر گسست تاریخی، بسیاری از امکانات شعر کلاسیک فارسی را به حاشیه می راند، به مثابه یک گفتمان قابل بررسی است؛ گفتمانی که زمینه های معرفتی و سیاسی - اجتماعی آن در آراءِ بسیاری از روشنفکران ایرانی دیده می شود، اما در نوشته های مهم ترین شاعران نوگرا، به حوزه بوطیقایی شعر گره خورده است. این مقاله به تحلیل انتقادی وجوه گفتمانی نگاه نوگرایان به شعر کلاسیک، با تاکید بر آراءِ نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث می پردازد و نشان می دهد که نوگرایان برای هویت بخشی به شعر نو، با استفاده از استراتژی های زبانی خاص و در رویکردی تقابلی، با تکرار و بازتولیدِ احکامی قطعی و بدیهی، تقلیلِ وجوهِ مختلفِ شعر کلاسیک و نفیِ تنوعات آن، غیریت سازی و کتمانِ تاریخمندی، سوءِ تشخیصِ تفاوت ها و...، تلقی جمود و ایستایی در شعر کهن را طبیعی سازی کردند؛ چنان که بسیاری از آراء و پیش فرض های آنان به حوزه های دیگر، ازجمله نقد ادبی و پژوهش های دانشگاهی تسری یافته است.

تبلیغات