یکی از مفاهیم مهم پساساختارگرایی، مرکززدایی یا انزوای سوژه است که تاثیر زیادی در جهت گیری مطالعات ادبی داشته است. برخلاف سوژه اومانیستی که به ابژه های پیرامون خود معنی می بخشد، سوژه پساساختارگرا مرکزیت خود را در جایگاهش از دست داده است و در معرض نوعی انزواست. سگ ولگرد هدایت، شرح انزوا و خاموشی یک سوژه- سگ به نام پات در یک روز پاییزی است، لذا بررسی نشانه شناختی این داستان از این جنبه درخور توجه است.
در این مقاله بررسی می شود که چگونه رمزگان های حاکم بر سرنوشت پات، همگی بر انزوای غیرقابل اجتناب او دلالت دارند. پس از گم شدن سوژه- سگ یا گسست ارتباط بین پات و صاحبش، سوژه «جایگاه سوژه ای» جدید می یابد. در این جایگاه، سوژه نه تنها قادر به رمزگذاری برای برقراری ارتباط با خداوندگارش یا به لحاظ نشانه شناختی، منشا معنا و هویت برای او نیست، بلکه از درک رمزگان های حاکم بر آن نیز عاجز است؛ این امر به نوبه خود درجه ای از عدم مرکزیت و انزوا را برای او به همراه دارد و سرانجام منتهی به مرگ سوژه می شود.