شهر از آغاز پیدایش تا امروز، همواره رابطه ای گسترده با انسان داشته، گاه در کنار او، و گاه در برابرش قد برافراشته است. انعکاس این کنش ها و واکنش های انسانی در ادبیات به ویژه در شعر مدرن، نمودی بسیار مشخص دارد. مقاله حاضر می کوشد رویکردهای انسانی شهر را در شعر معاصر عربی و فارسی در کنار یکدیگر مورد مطالعه قرار دهد، ضمن تبیین جایگاه شهر و انگیزه های طرح آن در شعر امروز، به برخورد شهر، طبیعت و ارزش های انسانی در این بستر بپردازد و مسائل اجتماعی را در مواجهه با آن جستجو کند. علاوه بر آن، آرمان شهر نیز به عنوان یکی از جلوه های بارز حضور شهر در شعر معاصر عربی و فارسی بررسی خواهد شد.
این تحقیق نشان می دهد که شهر با همه زرق وبرق های ظاهری در تعاملی دوگانه با انسان معاصر است؛ از طرفی، دوری گزیدن از آن، فریادی پربسامد می شود و از طرف دیگر، هیچ کس در عمل از این پدیده اجتماعی رویگردان نیست. با وجود گرایش به روستا و طبیعت، شاعران همواره در شهر به دنبال اهداف خود روان اند و می کوشند آن را مطابق با آرمان های خویش تغییر دهند.