در این مقاله ضمن در نظر داشتن سبک قصه پردازی مولانا نخست ویژگیهای آن کلی همراه با برخی نظریات مثنوی شناسان و بعضی عناوین اطلاق شده بر آن به اختصار بررسی شده است. نظریات و عناوین مطرح شده غالبا به پیچیدگی و بعضا به بی نظمی مطالب مثنوی اشاره می کند در حالی که تامل در روابط ابیات نشان می دهد پیوند بیتها، تمثیلها و قصه ها از آنچه گفته اند، بیشتر است. ضمن اینکه امروزه محققان در این شیوه غالبا محاسن را جستجو می کنند و سبک مولانا را سبکی متفاوت و بر هنجارگریزی و ساختارشکنی مبتنی می دانند. بر این اساس در ادامه به نقش تداعی معانی و تمثیل به عنوان دو عامل موثر در شناخت پیوند ابیات پرداخته شده است. بررسی تداعی و تمثیل نشان می دهد، این دو مقوله ضمن ایجاد ابهام، سیالیت، گسست و گسسته نمایی در عین حال می تواند عناصری در جهت پیوند و انسجام متن نیزبه شمار آید. برای تبیین این موضوع مثالهایی انتخاب شده است که گسستگی و پراکندگی ظاهری در آنها مشهودتر است. ضمن بررسی دلایل پراکنده نمایی این موارد، نهایتا شیوه های پیوند حاکم بر آنها نمایانده شده است.