دانش هرمنوتیک در چند دهه اخیر در حوزه فلسفه، شناخت شناسی، ادبیات و علم روانشناسی حضور معنی داری پیدا کرده است به گونه ای که امروزه از آن به عنوان بنیان علوم انسانی نام برده می شود. در این حوزه، نظریات بزرگان این علم همچون شلایرماخر، دیلتای و پیتر وینچ راهگشای بسیاری ازمعضلات روش شناختی اندیشمندان حوزه علوم انسانی شده است. به دلیل این تغییر روش شناختی درچگونگی رویارویی با موضوع فهم رفتار آدمی، زمینه پیوند دیدگاه های شناخت شناسانه با نظریات زبانشناختی و جامعه شناختی فراهم، و ارتباطی بین الاذهانی در فضای فکری فلاسفه علم و صاحبنظران علوم اجتماعی از قبیل ماکس وبر، پیتر وینچ، ویتگینشتاین و پل ریکور پیدا شده است. در این نوشتار، چهارچوبی برای معرفی این دانش، خاستگاه، معانی، نظریه ها و کاربردهای آن در عرصه علوم انسانی ارایه شده و سیر تحول و تطور مفهوم آن از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است تا مبنای مناسبی برای داوری پژوهشگران عرصه شناخت شناسی، زبانشناسی و رفتار شناسی باشد.