درد یک تجربه و احساس همگانی است. گویاترین تعریف، درد را چنین توصیف می کند: احساس آسیب فردی و خصوصی. این تعریف درد را از دیدگاه ذهنی فرد توصیف می کند و به طور ضمنی به این امر اشاره دارد که فرد دردمند کاملا بر احساس خود واقف است. تعاریف دیگر تکیه بر سودمندی درد دارند. به عنوان مثال درد نشانه ای از وجود یک محرک آسیب زا در آسیب دیدگی های موضعی است که الگویی از پاسخها را برای حفاظت فرد فعال می سازد. پزشکان با تجربه، غالبا دریافته اند که درد پیامدی از اختلال عاطفی است که در اقلیت ثابتی از بیماران مشاهده می شود. فراوان اتفاق افتاده است که پزشک به بیماران دردمند خود گفته است دردی وجود ندارد زیرا شواهدی دال بر اختلال عضوی به چشم نمی خورد. اکثر پزشکان با پیامدهای اجتنابی و ناخوشایند این قبیل خطاها اشنا هستند. در این صورت بهتر است با تجربه بیمار که خود آن "" درد "" می نامد، موافقت نموده و در همه موارد در پی مکانیسم جسمانی سبب ساز نباشیم. ثابت شده است که عوامل روانشناختی نیز می تواند سبب درد باشد، که در این صورت آن را روانزاد می نامند. این اصطلاح به معنی آن است که در این موارد علل درد، تماما یا غالبا ریشه روانی دارد و از سری دیگر درد عضوی به آن گونه درد می گویند که عوامل سبب ساز آن جسمی باشد.
در این تحقیق رویکردهای نظری، دیدگاههای روانشناختی، دیدگاههای روان تحلیلگری و دیدگاههای روانی – اجتماعی و نیز بیان ویژگیهای شخصیتی همراه با توصیف درد و ارتباط آنها مورد بررسی قرار داده شده است. همچنین چگونگی ادراک در در کودکان و در جنسیت دختر و پسر با استفاده از یافته های پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.