آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

نیما یوشیج‌ دیدگاه‌ ادبی‌ خود را بر رویکردی‌ انتقادی‌ به‌ شعر کلاسیک‌ بنیان‌ نهاد و آرای‌ او به ‌صورت‌ گسترده‌ و گاه‌ تناقض‌آمیز بر پیروانش‌ و نسلهای‌ بعدی‌ نوگرایان‌ تأثیر گذاشت‌. اکنون‌ پس‌ از گذشت‌ نیم‌ قرن‌ از مرگ‌ نیما، با توجه‌ به‌ ظهور نظریه‌های‌ جدید و گسترش‌ امکانات‌ متنوّع‌ نقد ادبی‌، بازنگری‌ دیدگاههای‌ او و پیروانش‌ ضروری‌ می‌نماید. این‌ مقاله‌ بر آن‌ است‌ تا رویکردهای‌ انتقادی‌ نیما را نسبت‌ به‌ شعر کلاسیک‌ در الگوی‌ وصفی‌ ـ روایی ‌شعر نو بررسی‌ و نقد کند. بررسی‌ این‌ الگو که‌ کانونی‌ترین‌ بخش‌ دیدگاه‌ ادبی‌ نیماست‌ می‌تواند به‌ رفع‌ ابهامها و تناقضات‌ درونی ‌نظریة‌ شعر نو کمک‌ نماید و امکانات‌ مغفول‌ماندة‌ شعر کلاسیک‌ را فرا روی‌ آن‌ قرار دهد. مهمترین‌ اشکالهایی‌ که‌ در احتجاجات‌ نیما برای‌ نقد شعر کلاسیک‌ وجود دارد عبارت‌اند از: ذهنی‌ تلقّی ‌کردن‌ شعر کلاسیک‌ به‌‌ویژه‌ غزل‌ فارسی‌، بی‌توجّهی‌ به‌ وجه‌ روایی‌ غزل‌ در شعر کلاسیک‌، توجه‌ به‌ ویژگیهای‌ داستان‌ مدرن‌ در نقد شعر کلاسیک‌، وفاداری‌ به‌ رئالیسم‌ در شعر، تقلیل‌ دادن‌ امکانات‌ شعری‌ کهن‌ به‌ کاربرد تزئینی‌ عناصر بلاغی‌، بی‌توجهی‌ به‌ زمان‌ ذهنی‌ و درونی‌ در روایت‌، و قرار دادن‌ الگوی‌ وصفی‌ـ روایی در‌ تقابل‌ قطعی‌ با شعر کلاسیک‌.

تبلیغات