چکیده

مراد از «اشتغال» در این مقاله، خروج از خانه و پرداختن به کاری معیّن در وقتی مشخص و با حقوق و مزایای تعیین شده است. اما زن خانه‏دار هم بیکار نیست، بلکه کارهای متعدد و گاه نقش‏های متعارضی دارد. با توجه به بررسی کمّی مسئله (پرداختن به جهات اقتصادی و اجتماعی و خدماتی)، چند سؤال مطرح می‏شود که مقاله درصدد پاسخ به آنهاست: آیا زنان خانه‏دار جزو اقشار فعّال جامعه محسوب می‏شوند؟ اگر نه، چرا؟ شاغل یا فعّال محسوب شدن زنان خانه‏دار، چه تبعات و آثاری در پی خواهد داشت؟ چرا زنان ایرانی به کار بیرون از خانه گرایش دارند و اشتغال چه تأثیری بر عملکرد و روحیات زن و در نتیجه، بر خانواده دارد؟ چرا بین نقش‏های گوناگون یک زن ناهماهنگی به وجود می‏آید و چگونه باید این ناهماهنگی را اصلاح کرد؟ در صورتی که زنان مجبور یا علاقه‏مند باشند که در کنار خانه‏داری، شغل دیگری هم داشته باشند و یا جامعه به حضور زنان در مشاغل رسمی نیازمند باشد، آیا امکان جمع این دو مسئولیت هست؟ اگر آری، چه پیامدهایی دارد؟ آیا اشتغال زن خللی در تربیت فرزندان او ایجاد می‏کند؟ در صورت اشتغال زن، تقسیم کار بین زن و مرد چگونه است؟ آیا میان نقش شغلی و ایفای وظیفه خانوادگی زنان تعارضی وجود دارد؟ چه عواملی در ایجاد تعارض مؤثرند؟ موانع اشتغال زنان در جامعه چیست؟ نگاه جامعه نسبت به اشتغال زنان چیست؟ اشتغال زنان ایرانی چقدر است و چگونه می‏توان شرایط فعالیت و اشتغال زنان ایرانی را متحوّل ساخت؟ در کشور ایران، که ظاهرا نسبت زنان شاغل بسیار کمتر از مردان است، وجود قوانین حمایتی ضرورت دارد یا خیر؟

متن

مقدّمه
«خانه‏داری» در عرف عام، در مقابل «اشتغال» به کار برده می‏شود. در این اصطلاح، «اشتغال» به معنای حضور در خارج از منزل و پرداختن به کاری معیّن در وقتی مشخص و با حقوق و مزایای تعیین شده است و خانه‏داری نوعی حضور بی‏اجر و پاداش در محیط خانه دانسته شده که فایده چندانی بر آن متّرتب نیست و نوعی بیکاری تلقّی می‏شود. این نوع تلقّی از مفاهیم یاد شده نتایجی در بردارد که قابل تأمّل و بررسی است؛ زیرا اگر اشتغال را به معنای پرداختن به کار و یا توجه قلبی به کسی یا کاری (دهخدا، 1383، ص 2633) بدانیم و زن را محور اصلی تربیت انسان به شمار آوریم و خانه را اولین کانون تشکیل اجتماع، که سعادت و شقاوت انسان‏ها در آن تعیین و رقم زده می‏شود، در این صورت، خانه‏داری از مهم‏ترین اشتغالات محسوب می‏شود که کمتر کاری به اهمیت آن دیده می‏شود.
از سوی دیگر، هر نوع حضور در خارج از خانه را نمی‏توان کار مفید تلقّی کرد و چه بسا این حضور از مشاغل کاذب و دربردارنده مفاسد و مضار بسیاری باشد. از این رو، باید با کاوش درباره این مفاهیم، نقش زنان خانه‏دار و شغل خانه‏داری را معیّن نمود. این نقش در دو سطح کمّی و کیفی مورد بررسی است: نقش‏های عاطفی و تربیتی در بعد کیفی و نقش‏های اقتصادی و اجتماعی و خدماتی در بعد کمّی قابل ارزیابی است.
مقاله حاضر مسئله اشتغال زنان خانه‏دار را به بحث نهاده و در پی یافتن مزایا و زیان‏های خانه‏داری و اشتغال صرف زنان است؛ زیرا به وضوح دیده می‏شود که در جامعه کنونی، زنان با دو معضل روبه‏رو هستند: زنان خانه‏داری که همه همّ و غم خویش را مصروف خانواده داشته‏اند، اما خود از رشد و بروز استعدادهای ذاتی‏شان و جامعه از پتانسیل وجودی ایشان محروم مانده است، و زنانی که همزمان بار خانه‏داری و اشتغال را بر دوش داشته و در نتیجه، زودتر از موعد، دچار آسیب‏های بدنی و روحی شده و به ناچار، در میان انتخاب فعالیت اجتماعی و اقتصادی و وظایف خانوادگی، ناگزیر از انتخاب یک طرف گردیده‏اند. با توجه به این معضل جامعه زنان، این مقاله با طرح چند سؤال و پاسخ به آن، به تحلیل مسئله پرداخته است.
شغل زنان خانه‏دار
چرا خانه‏داری شغل شمرده نمی‏شود؟ چرا زنان خانه‏دار جزو نیروهای فعّال شمرده نمی‏شوند؟ چرا تصور می‏شود که زنان خانه‏دار بیکارند؟ چرا بیشتر افراد و حتی خود زنان خانه‏دار، خانه‏داری را شغلی پرزحمت، یکنواخت و بیهوده تلقّی می‏کنند که کمتر مورد توجه و قدردانی قرار می‏گیرد؟ چرا زنان، بخصوص اگر از تحصیلات عالی برخوردار باشند، از اینکه خود را خانه‏دار معرفی کنند، شرمنده می‏شوند؟ چرا زنان خانه‏دار گمان می‏کنند اگر وقت خود را ـ مثلاً ـ صرف آموزشی می‏کردند بازدهی و فرایند بیرونی داشت؟
مگر نه این است که مادر محور خانواده و کانون محبت و دوستی است؟ مگر نه این است که هر ساله، در همه جهان، هزینه‏های بسیاری صرف فرهنگ، هنر، آموزش و پرورش، بهداشت جسمانی و امنیت روحی و روانی، آموزش‏های عقیدتی و تمرین‏های عملی برای تقویت اخلاق فردی و اجتماعی می‏شود؟ مگر برنامه‏های کلان دولتی و غیردولتی، جهانی و منطقه‏ای، برای تأمین این امور طرّاحی نمی‏شود؟ مگر انسان، به ویژه انسان حیرت‏زده قرن حاضر، جز دامن پرمهر مادر و کانون گرم خانواده، مأمن دیگری دارد تا بدان پناه ببرد و ساعتی و لحظه‏ای را در کنارش به آرامش به سر برد؟
خداوند می‏فرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً» (روم: 21)؛ و از آیات الهی، این است که از جنس شما همسرانی برایتان آفرید تا در کنار آنان به آرامش برسید و رحمت و دوستی در بین شما قرار داد.
مگر انجام این مسئولیت مهم جز در سایه دانش، آگاهی، صبر و حلم و حزم، اندیشه و تدبیر ممکن است؟ مسلّم است که هر قدر مادران از دانش و آگاهی بیشتری برخوردار باشند، آن را بهتر انجام خواهند داد. زن خانه‏دار باید روانشناس، پرستار، آشنا به فنون تغذیه، امور مالی، هنرمند و درنهایت، مشاور و همراه اعضای خانواده باشد و این امور جز با افزایش آگاهی و کسب مهارت و تمرین زیاد به دست نخواهد آمد. پس زن خانه‏دار بیکار نیست، بلکه کارهای متعدد و گاه نقش‏های متعارضی دارد. بررسی علل گرایش زنان مسلمان ایرانی به شغل‏های تعریف شده و پرهیز از خانه‏دار بودن صرف، می‏تواند ما را در شناخت ارزش خانه‏دار بودن یاری دهد، به شرط آنکه موانع فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی آن از پیش پا برداشته شود. لازمه رفع این موانع توجه دولت و اقشار گوناگون مردم به این مسئله است.
با توجه به بررسی کمّی مسئله (پرداختن به جهات اقتصادی و اجتماعی و خدماتی)، اولین سؤالی که مطرح می‏شود این است که آیا زنان خانه‏دار جزو اقشار فعّال جامعه محسوب می‏شوند؟ اگر نه، چرا؟ در پاسخ، باید گفت: با نگاه اقتصادی، خانه‏داری نوعی شغل و دارای ارزش مالی است؛ زیرا گذشته از بررسی کیفی نقش خانه‏داری به عنوان محور تعلیم و تربیت، حضور زنان در خانه به معنای انجام برخی امور خدماتی است که ارزش اقتصادی دارد. از این رو، محاسبه کمّی ارزش اقتصادی کار زنان در خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. این ارزش درمتون فلسفه عملی و در بحث از تدبیر منزل، به بحث گذاشته شده است.
امروزه در بیشتر کشورها، زنان خانه‏دار فعّال به شمار می‏آیند. اما متأسفانه نوع فعالیت، میزان انرژی و ارزش اقتصادی کار زنان ایرانی روشن نیست. از این‏رو، بر اساس تحقیقات علمی، باید ارزش اقتصادی کار زنان در خانه محاسبه شود. در این زمینه، «مرکز مشارکت زنان» طرحی تحقیقاتی در استان‏های گوناگون در دست انجام دارد. همچنین همکاری مشترکی را با «مرکز آمار» در جهت وارد کردن این ارزش اقتصادی با ارزش ملّی انجام خواهد داد. در صورتی که این اتفاق بیفتد و زنان خانه‏دار نیز شاغل محسوب شوند، رتبه ایران در شاخص‏های توسعه انسانی تحوّل اساسی پیدا خواهد کرد. (شجاعی، 1384) همچنین اگر کار زنان خانه‏دار به عنوان شغل محسوب شود، تبعات و اثرات مثبت حقوقی و فرهنگی برای آنها دربر خواهد داشت.
بررسی امکان حضور زنان در مشاغل مورد علاقه
اصولاً آیا امکان حضور تمام اقشار جامعه در مشاغل تعیین شده وجود دارد و آیا تعداد این مشاغل پاسخگوی تمام متقاضیان کار هست؟ آیا هجوم همه اقشار مردم به سوی این‏گونه مشاغل، موجبات ایجاد مشاغل کاذب را فراهم نمی‏کند و آیا این‏گونه مکاسب تبعات سوء اجتماعی به دنبال نخواهد داشت؟ در این صورت، چه اولویت‏هایی برای احراز این‏گونه مشاغل باید در نظر گرفته شود و ضرورت حضور زنان نسبت به مردان در مشاغل تعریف شده تا چه میزان است؟ آیا تقسیم‏بندی جنسیتی ضرورت یا امکان دارد و یا نه؟ در این صورت، باید پرسید: شاغل یا فعّال محسوب شدن زنان خانه‏دار چه تبعات و آثاری در پی خواهد داشت؟
در پاسخ، می‏توان چنین اظهار داشت که از جمله تبعات آن، نگرشی دوباره به مسئله اشتغال است؛ زیرا با گذشت بیش از ربع قرن از انقلاب اسلامی و پیدایش نسل دوم و افزایش موالید، جمعیت زنان قریب 4/33 میلیون نفر شده و نسل اول انبوه موالید اکنون به سن اشتغال و باروری رسیده‏اند. افزایش شدید تعداد جوانان و ادامه آن در سال‏های آینده از یک سو، موجب زمینه افزایش مجدّد موالید و از سوی دیگر، موجب افزایش جمعیت جوانان جویای کار می‏شود. پتانسیل محدود تولید اشتغال و عدم سرمایه‏گذاری مناسب بخش خصوصی، به ویژه سرمایه‏گذاری‏های خارجی، موجب فاصله بیشتر بین عرضه و تقاضا در زمینه اشتغال شده که این مستلزم برنامه‏ریزی برای شغل‏های جدید است. در نتیجه، احتساب خانه‏داری به عنوان شغل، می‏تواند بخشی از جامعه را از هجوم به سمت شغل‏های کاذب بازدارد و از تعداد بیکاران و یا اقشار غیرفعّال جامعه بکاهد.
وجود نقش‏های متعدد برای زنان
چرا زنان ایرانی به سمت کار بیرون از منزل گرایش دارند؟ چرا خانواده‏های امروزی بر خلاف دیدگاه سنّتی، از کار بیرون خانه زنان استقبال می‏کنند؟ اشتغال زنان چه اثرات مثبتی برای زنان و خانواده‏های آنان دربر داشته است؟ به بیان دیگر، اشتغال چه تأثیری بر عملکرد و روحیات زن و در نتیجه، بر خانواده دارد؟
پاسخ آن است که امروزه مشارکت روزافزون زنان در بیرون از خانه موجب تقویت حسّ اعتماد به نفس و استقلال و افزایش قدرت تصمیم‏گیری و برخورد مناسب آنان با رویدادها و حوادث زندگی شده و اثرات مطلوبی بر روابط خانوادگی بر جای گذارده است. در واقع، زن با کار و فعالیت اجتماعی، قدرت خلاقیّت، کارآیی و استقلال بیشتری می‏یابد؛ چرا که زن در ازای دریافت وجه حاصل از فعالیت‏های اجتماعی و همچنین تبادل اطلاعات و تعامل اجتماعی، استقلال عمل بیشتری می‏یابد و بهتر می‏تواند در برابر مشکلات خانه و محیط کار، تصمیم‏گیری و مداخله نماید.
به طور کلی، باید گفت: هر قدر زنان بیشتر وارد عرصه اجتماعی شوند به همان نسبت بحران هویّت فردی و اجتماعی، افسردگی و انزواگرایی، بیزاری از نظام کنترل اجتماعی، بی‏اعتمادی و بدبینی به قوانین و قواعد حاکم بر جامعه در این قشر عظیم کاسته خواهد شد. نتیجه آنکه به همان میزان که خانه‏داری و حضور زنان در صحنه خانه ثمرات مثبت و ارزنده‏ای، هم برای زن و هم برای اعضای خانواده و در نتیجه اجتماع دارد، اشتغال زنان به کارهای مهم و خارج از حیطه خانه نیز دارای فایده و اهمیت است. از این‏رو، باید در این میان، راه وسطی را جست‏وجو نمود تا میان مشغولیت‏های گوناگون زنان، هماهنگی و توازن برقرار گردد.
در اینجا، این سؤال مطرح می‏شود که چرا بین نقش‏های متفاوت یک زن ناهماهنگی به وجود می‏آید و چگونه باید بین آنها هماهنگی به وجود آورد؟ در پاسخ باید گفت: هر فرد بر حسب موقعیت خویش در گروه و جامعه، باید الگوهای عملی خاصی را رعایت کند که به آن «نقش» می‏گویند. مجموعه حقوق و تکالیف هر نقش «انتظارات نقش» نام دارد. مهم‏ترین مسئله‏ای که در اشتغال زنان باید مورد توجه قرار گیرد، وجود نقش‏های متعددی است که زنان باید به عنوان همسر و مادر و گرداننده خانواده بر عهده بگیرند؛ نقش‏هایی که در جامعه ما به صورت سنّتی به آنها نگریسته می‏شود، و گاهی با نقش نوین زن به عنوان یک فرد شاغل در خارج از خانه ناهماهنگ است. زنان شاغل در حالی که نقش‏های دو گانه‏ای ایفا می‏کنند، در زمینه انجام وظایف و مسئولیت‏های ناشی از نقش‏های خانگی وشغلی خود، تا حدّ متوسطی دچار دوگانگی نقش می‏شوند. زنان شاغل میزان مشارکت همسرانشان را در امور منزل و خانه‏داری کم، ارزیابی کرده‏اند. بار عمده ایفای مسئولیت سنگین خانه‏داری در کنار وظایف شغل و مسئولیت‏های حرفه‏ای و کار، همه بر دوش زنان شاغل قرار می‏گیرد و آنان در قبال این وظایف، خود را مسئول می‏بینند و دوست دارند که شغل خود را حفظ کنند و به هر صورت، به کارشان ادامه دهند. بنابراین، در وضعی قرار می‏گیرند که از یک سو، قادر به پاسخ‏گویی کامل به انتظارات هر دو نقش خویش نیستند، و از سوی دیگر، علاقه‏مند که هر دو نقش را به خوبی ایفا نمایند. معرفی راه میانه می‏تواند پاسخگوی این مشکل باشد. در این صورت است که زن می‏تواند ضمن حفظ نقش اصلی خود به عنوان همسر و مادر، در صورت ضرورت، از فواید اشتغال نیز برخوردار باشد. پاسخ به بعضی از شبهات می‏تواند در پیدا کردن این راه مددرسان باشد. پس می‏توان پرسید: آیا می‏توان بین کار زن در خانه و کار بیرون آشتی و هماهنگی برقرار کرد؟ یعنی در صورتی که زنان مجبور یا علاقه‏مند باشند در کنار خانه‏داری، شغل دیگری هم داشته باشند و یا جامعه به حضور زنان در مشاغل رسمی نیازمند باشد، آیا امکان جمع میان این دو مسئولیت هست؟ اگر آری، چه پیامدهایی دارد؟
در این زمینه، باید گفت: بررسی روند کلی شرکت زنان در فعالیت‏های اقتصادی در چند دهه اخیر و تحوّل اندکی که در این زمینه حاصل شده و بررسی تعارض نقش‏های خانه‏داری با کار زنان در بیرون از خانه موضوعی قابل بررسی است.
در یک بررسی، که از 325 زن در چهار منطقه تهران صورت گرفت، بیشتر زنان مورد پرسش (60 درصد) بر اهمیت نقش سنّتی و مسئولیت‏های خانه‏داری خود تأکید کردند و در قبال این نقش، نسبت به کار بیرون از خانه اولویت قایل شدند. آنها معتقد بودند: بین کار به عنوان یک فعالیت اقتصادی در جامعه و حفظ و نگه‏داری زندگی خانوادگی و مراقبت از کودکان تعارض وجود دارد و آنها غالبا حفظ زندگی خانوادگی را بر کار بیرون ترجیح می‏دهند، اما همچنان علاقه‏مند به کار و فعالیت اقتصادی بیرون از خانه هستند.(1)
پس این تعارض به آسانی قابل حل نیست، مگر آنکه مانند برخی کشورهای توسعه یافته، مقرّرات و امکانات حمایتی وسیعی ایجاد شود و مادران بتوانند هنگام کار بیرون، از خدمات مؤسسات ذی‏ربط (مانند مهد کودک و کودکستان) و یا برخی افراد بهره‏مند باشند و تفاهم بیشتری در این باره بین زن و شوهر پدید آید. و یا آنکه طرفین از حمایت دیگر اعضای خانواده همچون پدربزرگ‏ها و مادربزرگ‏ها برخوردار گردند و اشتغال زنان از سوی اقوام مورد پذیرش و حمایت واقع شود.
اشتغال زنان و تربیت فرزندان
به دلیل آنکه تربیت فرزندان مهم‏ترین مشغله زنان محسوب می‏شود، سؤالی که مطرح می‏گردد این است: آیا اشتغال زن خللی در تربیت فرزندان ایجاد می‏کند یا خیر؟ در پاسخ، می‏توان گفت: مادر وسیع‏ترین دنیای روانی و اجتماعی کودک است و از نظر کودک، همچون کسی است که از تمام نقاط این جهان اطلاع دارد. اشتغال مادر موجب اختلال در تکوین دل‏بستگی کودک نسبت به مادر
______________________________
1. تحقیق توسط دکتر غلامعبّاس توسّلی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران به سفارش پژوهشکده زنان انجام شده است. عنوان تحقیق: آیا می‏توان بین کار زن در خانه و کار بیرون آشتی برقرار کرد؟
________________________________________
می‏شود؛ زیرا مراقبت کودک از حالت انفرادی به حالت گروهی درمی‏آید و در نتیجه، دل‏بستگی کودک نسبت به مادر از حالت طبیعی خارج می‏گردد. مادران شاغل نمی‏توانند همانند مادران غیر شاغل به طور تمام و کمال، به کودکان خود رسیدگی کنند؛ چون مادر چندین ساعت از روز را خواه‏ناخواه جدای از فرزند به سر می‏برد. مادر وقتی پس از سپری شدن این ساعات، به فرزند می‏رسد خستگی ناشی از دنیای ماشینی امروز و خستگی فکری و ذهنی به او اجازه نمی‏دهد که در ساعات باقی مانده روز به کودک رسیدگی مکفی و لازم بنماید؛ چون در این مدت، مسئولیت خانه و خانه‏داری نیز بر دوش اوست. در نتیجه، باید گفت: هرچند زنان واجد شرایطی هستند که می‏توانند در رسیدن به مقاصد آرمانی کشور نقش بسزایی داشته و در محافل علمی و اداری همانند مردان نقش فعّالی داشته باشند، اما با مشکلات جدّی در این زمینه روبه‏رو هستند که باید در رفع آنها کوشید.
امروزه با توجه به افزایش فزاینده مادران شاغل و برای جلوگیری از اثرات جبران‏ناپذیر رشد و نمو کودک، افزایش مرخصی زایمان، ایجاد مهد کودک در محیط کار بر طبق استاندارد جهانی و زدودن مشکلات اقتصادی در ابعاد گوناگون، از وظایف حسّاس دولت‏ها به شمار می‏رود. نتیجه آنکه با استفاده از سازوکارهای اجرایی و برنامه‏های حمایتی، می‏توان زنان را در ایفای نقششان توانمند ساخت. اما علاوه بر حمایت‏های دولتی از اشتغال زنان، زمینه‏های فرهنگی دیگری نیز باید فراهم گردد تا زنان بتوانند در ضمن مسئولیت‏های تربیتی در خانه، به ایفای نقش اجتماعی خویش نیز بپردازند. از مهم‏ترین این عوامل، میزان همکاری اعضای خانواده است.
اشتغال و تعارض‏ها
در صورت اشتغال زن، تقسیم کار بین زن و مرد چگونه است؟ زنان شاغل تا چه حد احساس می‏کنند که قادر به انجام همزمان وظایف و مسئولیت‏های هر دو نقش خانگی و شغل خود نیستند؟ یعنی تا چه حد در انجام مسئولیت‏های مرتبط با خانه‏داری و امور منزل و نیز با وظایف ناشی از مسئولیت‏ها و تعهدات شغلی و اشتغال خود، احساس ناهماهنگی می‏کنند؟ آیا زنان شاغل برای ایفای نقش خانگی خود، در تلقّی و تعریفی که به طور سنّتی از چگونگی ایفای وظایف مرتبط با این نقش دارند، تغییر داده‏اند، یا همچنان در چهارچوب الزامات نقش سنتی خود، به وظایف خانگی به عنوان یک مادر یا همسر می‏نگرند؟
بنابراین، از یک سو، به سبب نیازها و مقتضیات جامعه، نیاز به استفاده از نیروی کار زنان متخصص و تحصیل‏کرده و حتی ضرورت‏های مشترک زندگی خانوادگی، همچون درآمد اقتصادی و بهبود سطح فرهنگی، اشتغال زنان اجتناب‏ناپذیر تلقّی می‏شود و زنان به حضور در عرصه اجتماع ترغیب می‏شوند. و از سوی دیگر، از تغییرات فرهنگی در نظام ارزش‏ها و تخصیص نقش‏ها و جابه‏جایی وظایف خبری نیست. مشارکت مرد در انجام امور خانه‏داری موجب می‏شود زن در انجام امور خانه‏داری کمتر احساس خستگی مفرط کند، وگرنه زنان، هم در انجام وظایف خود در خانواده و روابط با همسر و فرزندان دچار مشکلات می‏شوند و هم در پیشرفت شغل دچار رکود می‏گردند.
به طور کلی، باید گفت: میزان انتظار زنان از همسرانشان در انجام امور خانه متفاوت است و بستگی به عواملی از جمله تحصیلات زن، میزان درآمد زن و شغل همسرانشان دارد. شاید بهتر باشد بگوییم: انجام امور خانه بر دوش تمام اعضای خانواده است و هر کس باید کاری انجام دهد که در کمترین زمان و به بهترین شکل انجام می‏پذیرد و چنین نیست که بعضی کارها صرفا زنانه و برخی ازامور فقط مردانه باشد. رعایت انصاف و عدالت و حسن اخلاق و اتّکال به قدرت لایزال الهی بهترین راهنما در این زمینه است. عدم توجه به این مهم نه تنها برای زنان، که برای تمام افراد خانواده معضلات و مشکلاتی ایجاد می‏کند که آن را «تعارض نقش و عوارض آن» می‏خوانند.
در این صورت، می‏توان سؤال کرد که آیا میان نقش شغلی و ایفای وظیفه خانوادگی زنان تعارضی وجود دارد؟ در صورت وجود تعارض، توابع و عوارض آن چیست؟ آیا زنان شاغل در انجام کارهای خانه، دچار تعارض نقش می‏شوند؟ در صورت مثبت بودن جواب، میزان این تعارض تا چه حد است؟ در کدام گروه‏های شغلی، این تعارض بیشتر است؟ زنان چه تصور و ادراکی از نقش‏های سنّتی خود دارند و آیا قایل به تعدیل آن هستند؟ میزان مشارکت همسران زنان شاغل در امور خانه‏داری تا چه حد است و آیا به نظر آنان این میزان مشارکت کافی و منصفانه است و آیا این امر از میزان تعارض نقش کار خانه‏داری می‏کاهد یا خیر؟ زنان شاغل تا چه حد خود را در انجام وظایف خانه‏داری موفق می‏دانند؟
در ذیل، به برخی از تعارض‏ها اشاره می‏شود:
1. دل‏سردی از نقش
هنگامی اتفاق می‏افتد که نقش معیّنی در زندگی فرد از اولویت و اهمیت برخوردار نیست و شخص به جای آنکه نقش را در ذهن و روح خود جایگزین کند، آن را تنها به این دلیل می‏پذیرد که ضرورت ایجاب می‏کند یا دیگران از او انتظار دارند. ایفای نقش در این حالت، غالبا با فشارهای روانی همراه است، تا جایی که فرد ممکن است اولویت خود را تغییر داده، نقش جدیدی را به عنوان امری مثبت پذیرا شود یا به آن صورت نمایشی بدهد و در عمل، خود را جدا از یکی از دو نقش احساس کند، به گونه‏ای که از کارش نتیجه‏ای مطلوب به دست نمی‏آورد.
2. فشار نقش
این فشار نتیجه تعارضِ وظایف یا توقّعاتی است که در قبال آن نقش وجود دارد. به این وضعیت «فشار نقش» می‏گویند.
3. شکست در ایفای نقش
وقتی افراد چندین نقش را همزمان ایفا می‏کنند در معرض خواست‏های متعارضی قرار می‏گیرند و ممکن است در ایفای یک یا چند نقش خود، دچار شکست و ناکامی شوند؛ اما آنچه غالبا اتفاق می‏افتد این است که افراد بیشتر در ایفای نقش اکتسابی خود، دچار شکست می‏شوند.
4. تعارض نقش‏ها
در صورتی که تعارض و کشمکش بین نقش‏ها پیش آید، فرد دچار اختلال فکری و بی نظمی می‏شود و ممکن است به کشمکش‏های روانی و حتی انواع استرس منجر شود.
اشتغال بیرون از خانه در تعارض با وظایف خانگی
حال درباره این تحقیق، سؤال اصلی، که محور فرضیه را تشکیل می‏دهد، این است که در بین زنان شاغل ایرانی، تا چه حد کار بیرون از خانه با زندگی خانوادگی در تعارض قرار می‏گیرد و تا چه حد امکان برطرف کردن فشارها و تعارضات برای زنان خانه‏دار وجود دارد؟ به نظر می‏رسد در شرایط کنونی، که هنوز کار زنان عمومیت پیدا نکرده است، این تعارض (وقتی که پیش آید) عمدتا به نفع پایگاه خانواده و عدم اولویت دادن به کار بیرون منجر می‏شود. در موارد خاص، دل‏بستگی به نقش کار بیرون از خانه، ممکن است نزد زنان منجر به کشمکش‏های درون خانه و احیانا طلاق گردد. (کوئن، 1381، ص 83 ـ 103)
سؤال دیگری که مطرح می‏شود این است که چه عواملی در ایجاد تعارض مؤثرند؟ در پاسخ، گفته شده است: کارکردگرایان از این فرض آغاز می‏کنند که همه جوامع تفاوت‏های جنسیتی را تشویق می‏کنند؛ زیرا این تفاوت‏ها اثراتی مثبت بر کل جامعه دارد. به باور آنها، دست‏کم در جوامع سنّتی و ماقبل صنعتی، ایفای نقش‏های متفاوت، کارکرد مثبتی برای زنان و مردان داشته است و خانواده با تبعیت از این الگو، می‏تواند کارکرد مؤثرتری داشته باشد. (رابرتسون، 1372، ص 280) اما نظریه‏پردازان فمینیست این‏گونه نقش‏های جنسیتی را نمی‏پذیرند و زنان را در موقعیت نابرابر با مردان و یک گروه ستم‏دیده تلقّی می‏کنند که قربانی نظام مردسالارانه شده‏اند. (ریتزر، 1374، ص 514)
هرچند در مورد کار زنان، مطالعات پراکنده‏ای صورت گرفته، اما رابطه کار و خانه‏داری و اثرات متقابل آنها کمتر مورد بررسی واقع شده، به ویژه آنکه نظرات کمتری درباره تضاد بین کار خانه و کار بیرون، از زبان خود زنان ابراز گردیده است. یکی از مهم‏ترین موانع اشتغال زنان در ایران، چگونگی نگرش مردان و زنان در سطوح کلی جامعه و گسترش آن به خود زنان نسبت به اشتغال زنان در بیرون از خانه است. این نگرش، هم مثبت است و هم منفی؛ از جمله در طبقات پایین جامعه که خانواده نیاز شدیدی به درآمد زن دارد، کار زن طبیعی می‏نماید؛ زیرا جنبه حیاتی دارد و خانواده نمی‏تواند از آن صرف نظر کند، اما برای طبقات بالا چنین نیست. زمانی که زن و مرد، هر دو شاغلند قهرا تعدّد نقش‏ها برای زن پیش می‏آید و کار خانه به طور دایم دچار اختلال می‏شود. راه حل پیشنهادی، تقسیم کار خانه میان زن و مرد است و مرد از نظر اخلاقی باید زن را در کار خانه یاری کند؛ اما در عمل، مشاهده می‏شود که مردان علاقه اندکی برای کمک به همسران شاغل خود در خانه دارند.
کار زن در خانه و اهمیت آن
متأسفانه از تأکید اسلام به کار زنان در خانه، سوء استفاده می‏شود. کار زن در خانه، از نظر اسلام، تکلیف او نیست، بلکه شرافت فضیلتی برای اوست که اگر به آن همّت بگمارد و بخواهد آن را رایگان در اختیار همسر و فرزندانش قرار دهد در نزد خدا مأجور خواهد بود، و اگر بخواهد در قبال آن دست‏مزدی دریافت کند حق دارد و شرع این مطلب را حق مسلّم زنان انگاشته است؛ ولی متأسفانه در مرحله عمل در این زمینه، حق عظیمی ـ در سطح کلان ـ از زنان نادیده گرفته می‏شود. تعدّد وظایف تنها مشکل زن امروز نیست، بلکه تنوّع و تعارض پدیده خاص عصر ماست. از دیدگاه زنان شاغل، «مادر بودن» یعنی بعد عاطفی قوی‏تر نسبت به کاری که برای کارفرما یا رئیس انجام می‏شود. این تناقض بزرگی در طبیعت جامعه امروزی است و این از آن روست که زن با تسخیر فضاهای اجتماعی جدید، خواه و ناخواه بارهای سنّتی را نیز بر دوش می‏کشد و مسئولیت‏های تازه‏ای بر مسئولیت‏ها و وظایف قبلی‏اش افزوده می‏شود. مردان علاقه کمتری به انجام امور خانه از خود نشان می‏دهند. حتی در کشورهای صنعتی مثل ژاپن، که هنوز وزنه سنّت سنگین است، مردان تنها 15 دقیقه از وقت روزانه خود را به انجام امور خانه اختصاص می‏دهند، و در هندوستان 40 درصد مردان در کار خرید یا نگه‏داری کودکان به زنان کمک می‏کنند.
متأسفانه کار خانگی زنان، کاری است که هیچ گاه پایانی ندارد و اغلب اجرتی هم ندارد؛ چون شغل محسوب نمی‏شود. همه زنان کم و بیش با مشکل کارهای یکنواخت روزانه در خانه روبه‏رو هستند؛ کارهایی مثل نظافت، آشپزی، خرید، رسیدگی به امور بچه‏ها، مهمان‏داری و مانند آن. اینها کارهایی هستند که جوامع سنّتی آن را جزو وظایف و نقش‏های زنان می‏دانند و تصور می‏کنند که این کارها از عهده مردان ساقط می‏باشند؛ چرا که آن را کار واقعی حساب نمی‏کنند. انجام وظایف تکراری خانه برای تمام زنان لذت‏بخش و راضی کننده نیست؛ زیرا باید به تنهایی بار مسئولیت‏هایشان را به دوش بکشند.
شاید یکی از دلایلی که زنان به دنبال کار رسمی خارج از منزل نیستند همین امر است که از آنها انتظار می‏رود علاوه بر انجام وظایف شغلی‏شان، مسئولیت‏های خانگی را هم انجام دهند، در حالی که اگر تمام اعضای خانواده (پدر و مادر، دختر و پسر) ضرورت کارهای خانگی و ارزش اجرای منظّم آن را درک کنند، هیچ گاه با دید حقارت‏آمیز به آن نمی‏نگرند و آن را وظیفه فرد خاصی نمی‏دانند. وجدان حکم می‏کند همان‏قدر که هر یک از افراد خانواده به کار و شغل خودش (کار رسمی، آموزش و تحصیل) اهمیت می‏دهد، به کار زن و مادر خانه نیز به دیده احترام بنگرد و با برنامه‏ریزی منظّم، درصدد کمک به او برآید تا بتواند دیگر استعدادها و توانایی‏هایش را هم ارتقا دهد.
نکته مهم و اساسی اینجاست: اصلی‏ترین نقش تکوینی مادر، تربیت فرزندان است؛ اما گاهی کثرت کارهای خدماتی و اشتغال صد در صد به خانه و خانه‏داری حتی مانع تربیت صحیح فرزندان می‏شود و عملاً او از اجتماع و مشارکت در جامعه دور می‏ماند. به طور کلی، زنی که مدام در فکر تهیه مایحتاج و نیازمندی‏های خانواده است، دیگر فرصتی برای مطالعه، آموزش و تفکر درباره ظرفیت‏ها و شایستگی‏هایش ندارد. لزوم نقش‏آفرینی زنان در جامعه، تنها به دلیل کسب درآمد و منافع مادی نیست، بلکه برای فراهم آوردن موقعیت‏هایی است که بتوانند از آن طریق جایگاه واقعی خود را در جامعه به دست آورند.
اگر به شغل خانگی ـ همان گونه که در اسلام ارزشمند است ـ ارزش گذارده شود این مشکلات هم منتفی می‏شود. گروهی از مردم خانه‏داری را مشغله‏ای زنانه می‏دانند که نیاز به تخصص و گذراندن دوره آموزشی خاصی هم ندارد، در حالی که اداره امور خانه نیاز به ساعت‏ها وقت و انرژی دارد. میزان کارکرد زنان در خانه به طور میانگین، 75 ساعت در هفته گزارش شده است که قریب 20 ساعت نیز از میزان کاری یک کارگر شاغل در کارخانه بیشتر است. از آن گذشته، زنان خانه‏دار انتظار دریافت حقوق، پاداش، مرخصی و اضافه‏کاری هم ندارند. تنها چیزی که آنها را به انجام کارهای خانگی برمی‏انگیزد ایجاد آرامش و علاقه و احترام نسبت به افراد خانواده است.
تقسیم کار در خانه
لازمه پذیرش اصل «تقسیم کار در خانه» آن است که مرد و زن از انجام کارهای خانگی اکراه نداشته باشند و کارهایی مثل نظافت، ظرف‏شویی، بچه‏داری و دوخت و دوز را کارهای کاذب قلمداد نکنند، بلکه در تمام امور (از مراقبت بچه‏ها گرفته تا وظایف خانگی)، با هم مشارکت و همکاری داشته باشند و این تصور باطل را، که مرد به زنش کمک می‏کند، کنار بگذارند و تأکیدات اسلام را درباره کار مرد در خانه جدّی بگیرند. مگر نه این است که روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد؟ و مگر نه این است که حضرت علی علیه‏السلام هم، در کار خانه، به یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام می‏شتافت؟ و مگر نه این است که از دیدگاه شرع مقدّس، رضایت زن در انجام کارهای شخصی و خدماتی خانه شرط است؟
واقعیت این است که کارهای داخل خانه برای زن فضیلت بیشتری دارد و این موضوع در نظر شرع مقدّس، مسلّم است؛ زیرا پذیرش و انجام کارهای خانگی به منزله پایین بودن منزلت آن در خانواده و اجتماع نیست. «تقسیم کار» یعنی: درگیر شدن زن و مرد در اداره امور داخلی خانه. این مشارکت به آنها کمک می‏کند تا روابط جدیدی بین خود برقرار کنند که به بقای ارزش‏های خانوادگی کمک می‏نماید. هنگامی که زن و مرد مشترکا وظایف خانه‏داری و بچه‏داری را به عهده می‏گیرند، رشد فردیت در آنها به صورت رشد جمعی ظهور می‏کند و تأثیر خود را در دیدگاه‏های فرزندان درباره ارزش کار در خانواده متحوّل می‏سازد.
تا زمانی که زنان نتوانند مسائل عمده جامعه خود را حل کنند، مسلّما نمی‏توانند دیدگاه‏های جنسیتی را درباره نقش‏های اجتماعی و تقسیم کار بر اساس زن و مرد بودن دگرگون سازند. تقسیم کار باید این فرصت را در اختیار زن قرار دهد که بتواند با فراغ خاطر و توان کافی، به کاری بیرون از خانه روی آورد. حال این کار می‏تواند جنبه صرف اقتصادی داشته باشد و یا فعالیتی برای پرورش توانایی‏ها و استعدادهای فردی باشد. لازم به ذکر است که هدف از تقسیم کار در خانه، بار کردن کار اضافی بر دوش مردان و یا نادیده گرفتن وظایف زنان در خانه نیست، بلکه هدف یافتن روش‏هایی است که بتوان با استفاده از آنها، استعدادها و قابلیت‏های هر دو نفر (زن و مرد) را به کار گرفت. مرد با پذیرش بخشی از وظایف خانگی، این امکان را می‏یابد تا موقعیت زن را بهتر درک کند و از او انتظارات نادرست نداشته باشد. از سوی دیگر، زنی که وارد اجتماع و بازار کار می‏شود، دید بهتری از روند رشد اقتصادی و اجتماعی پیدا می‏کند و می‏تواند خواست‏های زنانه‏اش را با تأمّل و تأنّی بیشتری مطرح کند. تا هنگامی که گروهی از افراد با دید جنسیتی به کار زنان و مردان نگاه می‏کنند و هر گونه پیشرفت جوامع امروزی بشر را نادیده می‏گیرند، در واقع بسیاری از نیازهای دختران و زنان جامعه را کم‏رنگ جلوه می‏دهند.
امروزه در بسیاری از خانواده‏ها، زنان نیز همپای مردان کار می‏کنند تا بتوانند نقش مؤثری در بالا بردن سطح زندگی و رفاه اقتصادی خانواده داشته باشند. به دلیل آنکه درآمدی که مردان کسب می‏کنند در بیشتر موارد، بیش از درآمدی است که زنان به دست می‏آورند، این نگرش در افراد ایجاد می‏شود که زن در صورت لزوم، می‏تواند از کارش دست بکشد، در حالی که در میان طبقات پایین جامعه، اگر درآمد زنان متأهّل نبود، تعداد خانواده‏های فقیر به مراتب بیشتر می‏شد. با کنار گذاشتن زنان به دلیل نگرش‏های تبعیض‏آمیز گوناگون، عملاً جامعه نیمی از نیروی واقعی خود را از دست می‏دهد. علاوه بر آن، عدم مشارکت زنان در امور گوناگون جامعه، موجب نگرش بعدی‏نگری و قضاوت‏های غیرقابل جبران خواهد شد.
اگر برنامه‏ریزی زنان و جامعه صحیح باشد تعارض نقش‏ها کمتر پیش می‏آید. (البته این مطلب بدان معنا نیست که زنان از کار خانه به کارهای اقتصادی روی آورند.) برآوردن نیازهای مالی زنان، افزایش ارتباطات اجتماعی، داشتن حق تصمیم‏گیری مالی، ایجاد خودباوری زنان برای کسب مشاغل مناسب و داشتن درآمد مستقل، از جمله انگیزه‏هایی است که زنان را به بازار کار می‏کشاند. اگر به شغل خانگی زن و دست‏مزد او ـ چنان که اسلام گفته است ـ بهای بیشتری داده شود بسیاری از زنان، محیط خانه و کار خانه و تربیت فرزند خود را بر کارهای بیرون ترجیح می‏دهند. در مواردی نیز عدم برخورداری از حداقل امکانات زندگی موجب تسلیم شدن و وابستگی شدید آنان به مردان خانواده می‏شود. در اغلب موارد، همکاری لازم بین زنان و مردان شاغل در انجام امور خانه و خانواده وجود ندارد. طبق آمار به دست آمده، مردان تنها 10 ـ 15 درصد از کارهای خانه را انجام می‏دهند و همین امر موجب می‏شود که بار مسئولیت اداره خانه و بچه‏ها بر دوش زنان بیفتد و آنان نتوانند از عهده مسئولیت‏های کاری خود برآیند. داشتن دید سنّتی نسبت به مشاغل زنانه و اولویت دادن به نقش‏های همسرداری و خانه‏داری، فشار مضاعفی بر دوش زنان می‏آورد که هم وظایف شغلی را بر عهده بگیرند و هم وظایف خانگی را، و در این میان، آنان باید با جسمی فرسوده و روحی ناتوان زندگی را سپری کنند.
علاوه بر آن، گروهی دیگر از زنان شاغل متأهّل هم علاقه دارند همه وظایف و مسئولیت‏های خانه را شخصا به عهده بگیرند تا افراد خانواده را از بار کارهای خانگی رها سازند؛ زیرا این کارها را جزو وظایف زن خانه می‏دانند و بر این اندیشه‏اند که اگر هدفشان کسب موفقیت در عرصه‏های اقتصادی و مالی است، باید تلاشی دو چندان داشته باشند. آنان ناگزیرند برای تأیید و اثبات فردیت خود، مجدّانه زحمت بکشند و تلاش کنند. توسعه اقتصادی هر جامعه‏ای بدون توجه به نقش مؤثر زنان در تولید و بازپروری امکانات، امر دشواری است؛ زیرا زنان با ایفای نقش مدیریت مالی خانه، تأثیر فراوانی بر اقتصاد خانواده و در ابعاد وسیع‏تر، در اقتصاد جامعه دارند. اشتغال برای زنان موجب افزایش عزّت نفس و خودباوری آنان از توانایی‏های بالقوّه‏شان می‏شود و می‏تواند آنان را از پرداختن صرف به کارهای یکنواخت خانگی برهاند. مادر / همسری که بتواند با دیدگاه درست، مسائل و مشکلات خانواده را حل و فصل کند، به طور حتم، می‏تواند سلامت بیشتری، هم به لحاظ جسمانی و هم به لحاظ روانی برای کانون خانواده مهیّا کند.
موانع اشتغال زنان
در جامعه امروز ایران، بسیاری از زنان شاغل نبوده و در خانه مشغول به کارند. با توجه به اینکه شوهران بسیاری از این زنان، کارمند یا شاغل نیستند و یا به نحوی از خدمات تأمین اجتماعی رفاهی استفاده نمی‏کنند، در زندگی خود، چه در زمان حیات همسر و یا پس از فوت وی، با مشکلات بسیاری مواجه می‏شوند. با فرض قبول ضرورت و امکان حضور زنان در مشاغل اجتماعی خاص، باید دید چه موانعی بر سر راه آنان است؛ یعنی باید پرسید موانع اشتغال زنان در جامعه چیست؟
در پاسخ، می‏توان گفت: عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی، قانونی و فرهنگی ویژه‏ای در جامعه وجود دارد که مانع افزایش مشارکت زنان در فعالیت‏های اقتصادی می‏شود. این موانع به سه گروه تقسیم می‏شود:
الف. موانع اقتصادی
در زمان رکود اقتصادی، نیروی کار کمتری مورد نیاز است و تعداد زیادی از افراد جویای کار، شغل نمی‏یابند و عده‏ای از افراد کار و شغل خود را از دست می‏دهند. اولین گروهی که کار خود را از دست می‏دهند و یا اصلاً کاری به دست نمی‏آورند معمولاً زنان هستند.
ب. موانع اجتماعی ـ قانونی
تبعیض جنسی در اشتغال از عوامل مؤثر بر عدم افزایش مشارکت اقتصادی زنان است. تبعیض جنسی در بدو استخدام، به این صورت است که تنها آن دسته از زنانی استخدام می‏شوند که واجد تحصیلات و دانشی بالاتر از مردان همکار خود باشند. تبعیض جنسی در نوع آموزش و نظام آموزش و پرورش، از موانع بارز مشارکت زنان در همه حوزه‏های فعالیت اقتصادی است.
ج. موانع اجتماعی و فرهنگی
از عوامل مؤثر بر کاهش مشارکت اقتصادی زنان در شرایط نبود تأمین اجتماعی لازم و کافی، متأهّل بودن است. زنان به دلیل اینکه مسئولیت امور خانه بر دوششان گذاشته شده، کمتر به دنبال مشارکت در فعالیت‏های اقتصادی هستند.
پیش‏داوری منفی مدیران در رابطه با استعدادها و توانایی‏های زنان و همچنین ناچیز بودن تعداد زنانی که در سمت‏های بالای اداری حضور دارند، می‏تواند موجب کم‏تنوّعی فرصت‏های شغلی ـ یعنی محدود شدن حیطه اشتغال زنان به مشاغل کم درآمد و با شرایط بد و دشوار ـ باشد.
اشتغال زنان در باور جامعه
سؤال دیگر آن است که نگاه جامعه نسبت به اشتغال زنان چیست؟ مسائلی که سدّ راه زنان در کاریابی می‏شود، نگرش‏ها و باورهای ناصحیحی است که برخی از مردم دچار آنند. برخی عقیده دارند که موجودی به نام «زن» صرفا برای کارهای خانه‏داری آفریده شده است و لزومی ندارد در خارج از منزل به فعالیتی مشغول باشد. بسیاری از افراد جامعه، بخصوص در شهرستان‏ها، نسبت به شغل زن دید مناسبی ندارند و تنها جایگاه زن را خانه می‏دانند و احتمالاً کارهای غیر از خانه‏داری را برای زنان ضد ارزش تلقّی می‏کنند. نبود قوانین روشن در دفاع از زن، کمبود شغل، فقدان نظام تأمین اجتماعی و در نهایت، کم سوادی و بی‏سوادی از عواملی است که موجب تقویت این بینش شده و روحیه محافظه‏کاری و پذیرش جایگاه محدود را در زن ایرانی تداوم و تحکیم بخشیده است. برای آغاز هر گونه تحوّل در ساخت اقتصادی و اجتماعی جامعه زنان، باید در بینش عمومی نسبت به حقوق و جایگاه زن تحوّل ایجاد کرد.
بهترین مکان مناسب برای اشتغال زنان
در این زمینه، این سؤال مطرح می‏شود که اصولاً و بر اساس باورهای فرهنگی یا مذهبی، چه مکانی برای اشتغال زنان مناسب است؟ بر اساس باورها و عقاید حاکم بر جامعه ما، هر حیطه کاری برای حضور زنان مناسب نیست و یقینا دیدگاه‏های فرهنگی و اجتماعی حاکم بر ذهن مردم ما، بر خلاف آنچه در غرب رایج است، حضور زنان را در محیط‏های کارگریِ نامناسب، منع می‏کند و نسبت به آن نظر مخالف دارد. بنابراین، مکانی که زن می‏خواهد در آن مشغول فعالیت شود باید از هر لحاظ، موافق با هنجارهای اسلامی و منطبق با شئونات زن باشد و مبنای تقوا و فرهنگ دینی را از زن نگیرد. در واقع، حضور او در جامعه، حضوری برخاسته برای اعتلای اجتماعی است؛ یعنی با حضور در اجتماع، او باید بتواند هم به جامعه خدمت کند و هم وظایف و مسئولیت‏های خانه و خانه‏داری را انجام دهد. اما متأسفانه گاهی مشاهده می‏شود که زنان در فضایی مشغول کار می‏شوند که شخصیت و هویّت آنان در قبضه اراده و اختیار دیگران قرار می‏گیرد و با استفاده از ویژگی‏های خاص زنانه، تبدیل به وسایل تبلیغاتی برای سودجویی‏های کلان دیگران می‏شوند؛ آنچه که در شأن و مرتبه زن، بخصوص در جامعه اسلامی، نیست.
میزان و شرایط اشتغال در بین زنان ایرانی
میزان اشتغال زنان ایرانی چقدر است و چگونه می‏تواند شرایط فعالیت و اشتغال زنان ایرانی را متحوّل ساخت؟ آمار جمعیت فعّال کشورها و مقایسه آمارهای سرشماری‏ها با یکدیگر نشان می‏دهد که نسبت و میزان فعالیت زنان در ایران و اروپا تقریبا معکوس است؛ بدین معنا که ـ برای مثال ـ در حالی که در کشوری مانند فرانسه، تنها 10 درصد زنان در سن فعالیت کار نمی‏کنند و بقیه شاغلند، در ایران، تنها کمتر از 10 درصد زنان در سن فعالیت، کار می‏کنند.
به طورکلی، هنوز کار زنان در کشور ما عمومیت پیدا نکرده است و خانه‏داری ووابستگی به مرد در زندگی زن، نقش عمده و اصلی دارد. شکی نیست که امروزه برای بهره‏گیری از همه نیروهای انسانی در سنّ فعالیت، تلاشی درخورِ توجه می‏شود. به عبارت دیگر، به لحاظ نظری، نه از سوی دولت و نه از سوی خانواده‏ها ـ به طور کلی ـ مانعی برای پرداختن زنان به فعالیت‏های اقتصادی بیرون خانه وجود ندارد، اما وزنه سنّت‏ها هنوز سنگینی می‏کند. مناسبات خانوادگی، تعداد فرزندان و آماده نبودن محیط‏های اجتماعی برای پذیرش بی‏قید و شرط و بدون اشکال زنان در کارهای بیرون از خانه، بخصوص کارهایی که به «مردانه» معروف شده، در عمل، توسعه کافی پیدا نکرده است.
تعداد زنانی که به بازار کار عرضه می‏شوند و به کار می‏پردازند هر روز بیشتر می‏شود، اما با توجه به رشد جمعیت و نیازهای اقتصادی روزافزون خانواده‏ها به کار زن، به رغم افزایش تدریجی حجم نیروی فعّال زن از گذشته تا به امروز، نسبت جمعیت فعّال زن همچنان ثابت باقی مانده و حتی رو به کاهش رفته است. دست کم در سرشماری‏های پنج‏گانه سال‏های 1335 تا 1375، نوسان این نسبت کاملاً محسوس است، به گونه‏ای که امروز، فقط 9 درصد زنانِ در سن فعالیت، فعّالند که در مقایسه با میزان فعالیت مردان، قریب یک دهم بیشتر نیست؛ یعنی از هر ده زن در سنّ فعالیت، یک نفر به کار اشتغال می‏ورزد. در سال 1351 کثرت زنان در بخش کشاورزی قابل ملاحظه بود. ولی آنچه حایز اهمیت است اینکه امروزه زنان نسبت به سال‏های گذشته، دارای مهارت و تخصص بیشتری شده و کارایی‏شان افزایش یافته است.
اکثریت زنان ده ساله و بالاترِ کشور، خانه‏دار یا محصّل هستند. نسبت زنان خانه‏دار در سن فعالیت، که در سرشماری سال 1355، 79 درصد بوده، در سرشماری سال 1375 (یعنی بیست سال بعد) به 65 درصد کاهش یافته است، اما این کاهش نباید ما را در افزایش اشتغال زنان دچار توهّم کند؛ زیرا این تفاوت به نفع بازار کار زنان نبوده، بلکه توسعه تحصیلات زنان و علاقه دختران به ادامه تحصیل موجب این تفاوت شده است. درصد محصّلان زن بین دو سرشماری مذکور، از 17 درصد جمعیت غیرفعّال در سال 1355، به قریب 30 درصد در سال 1375 رسیده است که این افزایش موجب بالا رفتن سطح تحصیلات زنان می‏شود و ازدواج دختران را با تأخیر مواجه می‏کند و نیز می‏تواند در صورت اشتغال، به بهره‏وری کمک کند. (وزارت کار و امور اجتماعی، 1351، ص 169)
جداول آماری بر اساس سرشماری‏ها، آشکار می‏سازد که قریب 90 درصد زنان ده ساله و بالاتر کشور غیرفعّالند که از این نسبت، 6/29 درصد محصّل و دانشجو و 65 درصد مسئولیت خانه‏داری را بر عهده داشته‏اند. بنابراین، در سال 1375، قریب 8 درصد زنان ده ساله و بالاتر شاغل و 2/1 درصد بیکار و جویای کار بودند (که 1/0 درصد آنها نیز قبلاً شاغل بوده و شغل خود را از دست داده بودند.) (مرکز آمار ایران، 1377، ص 110 ـ 130)
بررسی‏های بیشتر نشان می‏دهد که بیشتر زنان در بخش کشاورزی شاغلند و بقیه به عنوان کارگر ساده، ماهر، استادکار و در مواردی، متخصص و با تحصیلات عالی ملاحظه می‏شوند. تعداد زنان در بخش خدمات دولتی، به نسبت زیادتر است. علاوه بر این، از قریب 230872 نفر کارکنان تابع قانون کار، 217874 نفر مرد و تنها 12998 نفر زن در 25 وزارت‏خانه و نهاد انقلاب اسلامی مشغول کار بوده‏اند. بیشترین تعداد زنان، که قریب 675423 نفر را شامل می‏شود، در آموزش و پرورش و پس از آن، در وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، 1500 نفر در وزارت نیرو و بقیه در دیگر مؤسسات و سازمان‏ها (کمتر از 400 نفر) مشغول به کار بوده‏اند. (همان)
اشتغال زنان ایرانی در تعارض با نقش مادری
نکته قابل ملاحظه این است که به رغم نسبت پایین جمعیت فعّال زن به کل جمعیت، قریب 1675000 نفر زن شاغل وجود دارد که بیش از یک میلیون نفر در بخش خصوصی و بقیه به صورت کارگر و یا کارمند در بخش‏های دولتی و تعاونی و مانند آن فعّالند که کارشان می‏تواند با نگه‏داری کودکانشان تعارض داشته باشد. قدر مسلّم خانه‏داری زنان بر فعالیت بیرون از خانه غلبه دارد، اما اگر زنان عملاً بخواهند مجدّانه در فعالیت‏های اقتصادی و بازار کار حضور داشته باشند، بی‏شک نیاز به حمایت و کمک‏های مادی و معنوی فراوانی دارند.
در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و صنعتی، که نسبت زنان فعّال و شاغل به مردان بسیار نزدیک است، مشکلات فراوانی برای زنان خانه‏دار وجود دارد که نه تنها تناقضاتی بین کار و نگه‏داری اطفال ایجاد می‏کند، بلکه تنش‏ها و کشاکش‏های درونی زیادی نیز برای خود زنان به وجود می‏آورد و در موارد زیادی، زنان باید تلاش و کار مضاعفی را تحمّل کنند تا بتوانند تا حدّی تعارض میان کارِ خانه و کار بیرون از خانه را جبران کنند. سایر راه‏حل‏ها، مثل کار مردان و کمک به زنان در خانه، هرچند تا حدّی مؤثر بوده، اما نه عمومیت پیدا کرده و نه توانسته است مسئله را یکباره حل کند.
ضرورت تدوین قوانین حمایتی از زنان خانه‏دار
سؤال دیگری که مطرح می‏شود آن است که در شرایط ایران، که ظاهرا تعداد زنان شاغل نسبت به مردان بسیار کمتر است، وجود قوانین حمایتی ضرورت دارد یا خیر؟
با توجه به قریب دو میلیون زنی که در شرایط حاضر به فعالیت‏های اقتصادی خارج از خانه می‏پردازند و سیل عظیم زنان تحصیل‏کرده و دانشجویانی که به تدریج فارغ‏التحصیل شده، به بازار کار عرضه می‏شوند، باید دید چه راهکارها و ابزارهایی برای بهره‏گیری بیشتر از این نیروی انسانی ماهر وجود دارد و می‏تواند مورد استفاده قرار گیرد، بدون آنکه به ارکان خانواده و کیفیت زندگی درونی و مراقبت از کودکان و حفظ جوّ عاطفی خانواده‏های ایرانی لطمه‏ای جبران‏ناپذیر وارد سازد.
در اسلام، بر اساس وظیفه زن به عنوان مادر و همسر و نقش زیستی و عاطفی او در طبیعت، برای او امتیازات و حقوقی قرار داده شده و در مقابل آن محدودیت‏ها یا به تعبیر دیگر، تخفیف‏هایی نیز در نظر گرفته شده است. به دلیل سیاست‏های کلی نظام جمهوری اسلامی در جهت تثبیت نظام خانواده، مبحث اشتغال زنان سیاستی ویژه می‏طلبد. بر این اساس، دولت باید تدابیری اتخاذ کند تا ضمن حفظ کیان خانواده و نقش زن به عنوان محور آن، زنان به حقوق قانونی و طبیعی خود دست یابند، استعدادهایشان شکوفا شود، توانایی‏هایشان به منصه ظهور برسد و از زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی در ایجاد جامعه مدنی مورد نظر اسلام به نحو مطلوب استفاده شود. در این صورت است که زنان قادر خواهند بود با اصالت دادن به سنگر خانه، در اجتماع نیز به نحو شایسته، ضمن رعایت حدود الهی، به وظایف قانونی و اجتماعی خود عمل کنند و با استیفای حقوق انسانی و شرعی خود، به رضایت خاطر برسند و در سایه این اطمینان و آرامش، موجب قرار و قوام خانواده گردند.
متأسفانه کار خانگی زنان خانه‏دار در کشور ما همانند بسیاری از کشورها ارزش‏گذاری نشده و ارزش افزوده آن جزو حساب‏های ملّی به شمار نیامده، در حالی که مجموع ساعات کار روزانه زنان از کل ساعات کار روزانه مردان طولانی‏تر است. بنابراین، برخورداری زنان از بیمه اجتماعی حداقل حمایتی است که البته در ایجاد امنیت روانی و اطمینان از تأمین آینده و کاهش اضطراب و نگرانی زنان خانه‏دار بسیار مؤثر است. بر اساس آخرین نتایج تحقیقات و اعلام رئیس اداره «سلامت روان» وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اختلالات روانی در زنان خانه‏دار ایرانی 48/15 درصد است و این در حالی است که اختلالات روانی در میان مردان بیکار 05/12، کارگران 6/7 و کارمندان 99/6 درصد است. به گفته یاسمی، اختلالات روانی شایع در زنان، انواع شدید و روان‏پریشانه را شامل نمی‏شود و بیشتر منظور اختلالاتی همچون اضطراب و افسردگی است. مشاهده می‏شود که ایجاد اطمینان خاطر نسبت به آینده و رفع نگرانی زنان به خاطر از دست دادن سرپرست در قالب بیمه اجتماعی در رفع اختلالات روانی آنها اثرگذار است. در عین حال، بیمه اجتماعی زنان خانه‏دار در حالی که زنان ما به فکر اشتغال در بیرون از خانه و به نحوی به دنبال برخورداری از حمایت‏های تأمین اجتماعی هستند، می‏تواند برای تأمین آتیه آنها در خانه، تضمین به وجود آورد.
الف. طرح بیمه زنان خانه‏دار
از جمله سیاست‏های حمایتی زنان اجرای طرح «بیمه اجتماعی زنان» است. سازمان بهزیستی برای بیمه اجتماعی 15 میلیون زن خانه‏دار اعلام آمادگی کرده است. طرح «بیمه زنان خانه‏دار» از سال 1381 به صورت آزمایشی در 6 شهر کشور آغاز و در سال 1382 در یک تا دو شهر مجری در کل استان‏ها اجرا شد. بیمه اجتماعی زنان خانه‏دار برای رفع نگرانی‏ها و دغدغه‏های زنان خانه‏دار فاقد شغل و به منظور ایجاد امنیت روانی، اقتصادی و اجتماعی در بین آنان، در سطح کشور اجرا شد و تا پایان سال 1382، 30 هزار زن خانه‏دار تحت پوشش این بیمه قرار گرفتند. بر اساس این طرح، زنان خانه‏دار 20 تا 50 ساله می‏توانند با پرداخت 50 درصد حق بیمه ماهانه، یعنی معادل 50 هزار تومان بیمه اجتماعی شوند. 50 درصد مابقی نیز از سوی سازمان بهزیستی پرداخت و در حساب مشترکی جمع می‏شود تا پس از 20 یا 25 سال، زنان خانه‏دار از مستمری تا سقف بازنشستگان مشمول قانون استخدام کشوری برخوردار شوند. بیمه اجتماعی زنان خانه‏دار نوعی بیمه بازنشستگی است و خدمات درمانی را شامل نمی‏شود. زنان خانه‏دار می‏توانند هر زمان که بخواهند از این حساب سرمایه‏گذاری با سود بلند مدت، برداشت کنند که البته در این صورت، از مستمری بی‏بهره می‏شوند و تنها پول انباشته آنها همراه با سود بلند مدت آن وام‏ها، منهای کمک دولت، به آنها پرداخت می‏شود.
متأسفانه این طرح در عمل با مشکلاتی روبه‏رو شد. بر اساس گفته پرویز زارعی، مدیر کل «دفتر امور زنان و خانواده» سازمان بهزیستی، در تاریخ 17 بهمن 1383، در سال مزبور 30 هزار زن خانه‏دار تحت پوشش این بیمه قرار گرفتند. برنامه بیمه زنان خانه‏دار هنوز موفق به پوشش کل کشور نشده است. در سال‏های آتی، کل زنان خانه‏دار کشور زیر پوشش این طرح قرار می‏گیرند. اعتبارات این حوزه در سال مزبور، 24 میلیارد ریال اعلام شد.
اما طرح «بیمه زنان خانه‏دار» نیز همانند بسیاری از طرح‏های دیگر، با روند کندی به پیش می‏رود. به عبارت دیگر، پس از سه سال، تنها کمتر از یک درصد زنان خانه‏دار تحت پوشش این طرح قرار گرفته‏اند. پرویز زارعی در این‏باره می‏گوید: با وجود آنکه سه سال از اجرای این طرح می‏گذرد، تنها 45 میلیارد ریال برای آن اعتبار در نظر گرفته شده است که حتی سال 1383 اعتبار 20 میلیارد ریالی آن از سوی «دفتر امور مشارکت زنان» پرداخت نشده است. وقتی سه سال قبل این طرح مطرح شد، برخی از کارشناسان اقتصادی با دید منفی به آن نگریستند و آن را با منافع دولت در تضاد دانستند، با این اعتقاد که زنان خانه‏دار مستقیما در چرخه اقتصادی، تولید و درآمد سرانه، همانند زنان شاغل نقش ندارند و پرداخت مستمری پس از 20 سال به آنان از بودجه دولت، توجیه اقتصادی ندارد.
با این حال، معاون «دفتر امور زنان و خانواده» سازمان بهزیستی در این‏باره نظر دیگری دارد. وی می‏گوید: درست است که زنان در تولید و اشتغال به طور مستقیم نقش ندارند، اما آنها در فعالیت‏های خانه و رتق و فتق امور خانه نقش دارند که در جایی لحاظ نمی‏شود و با کار خود در منزل، باعث فراغ بال سایر اعضای خانواده، که در بیرون از خانه شاغل هستند، می‏شوند و تأمین آینده مالی آنها موجب دل‏گرمی و نشاطشان می‏شود که بازده فعالیت آنها را دو چندان می‏کند.
ب. حق بازنشستگی و از کارافتادگی زنان خانه‏دار
از سوی دیگر، در بسیاری از کشورهای پیشرفته، زنان خانه‏دار از مزایای بازنشستگی و از کارافتادگی برخوردارند و در این کشورها، از سازوکارهای فعّالی برای تأمین اجتماعی زنان خانه‏دار استفاده می‏شود. اما در بین کشورهای جهان سوم و در حال توسعه و هم‏تراز، کشور ما، ایران، اولین کشوری است که در این زمینه اقدام کرده است. طرح بیمه این زنان در وزارت رفاه به صورت کامل‏تر در دست بررسی است. اما معاون «دفتر امور زنان و خانواده» سازمان بهزیستی در تاریخ 12 مهر 1384 اعلام کرد که اجرای طرح «بیمه زنان خانه‏دار» متوقّف شده است! اعتبارات این طرح باید هر سال نسبت به سال گذشته افزایش یابد که متأسفانه این کار تاکنون اتفاق نیفتاده است، در حالی که ما با استقبال زنان خانه‏دار مواجه هستیم و در هر استان، زنان 5 برابر ظرفیت و سهمیه استان ثبت‏نام کرده‏اند.
بدین سان، هنوز به راهکار اجرایی بهره‏مندی زنان خانه‏دار از طرح بیمه اجتماعی دست نیافته‏ایم و تا رسیدن به اهداف طرح، فاصله داریم. هنوز تعدادی از زنان با انجام کار تمام‏وقت در خانه و بیرون، فرصتی برای پرداختن به خود و نیازهایشان ندارند. هنوز تعدادی از زنان نتوانسته‏اند برای شکوفایی توانایی‏هایشان کاری انجام دهند. اما این تنها معضل زنان نیست بلکه مردان نیز جایگاه مناسب خود را پیدا نکرده و از رضایت شغلی برخوردار نیستند؛ زیرا انسان خود را در هیاهوی دنیای صنعت و فنّاوری فراموش کرده و به دنبال دست‏یابی به آرامش و آسایش، متحیّر و سرگردان است؛ گاه به نفع مردان حکم می‏کند و زمانی به نام حمایت از زنان، به حرکت‏های جنسیتی و فمینیستی روی می‏آورد.
نتیجه
حرکت‏های فمینیستی در جهان غرب نتوانسته است راه‏حل مناسبی برای اشتغال زنان در نظر بگیرد و حاصل آنچه انجام شده فقر فزاینده جامعه زنان و ستمی مضاعف است. اگر دیدگاه اسلام درباره اشتغال خانگی زنان به منصه عمل می‏رسید بهترین دفاع از حقوق زنان در جهان به وقوع می‏پیوست و زن بدون آنکه از خانه و خانواده پا بیرون بگذارد، به حقوق مشروع و ارزش حقیقی خود می‏رسید. هرگز مراد از تأکید بر ایجاد تسهیلات برای اشتغال زنان، این نیست که زنان را از خانه به کارهای اقتصادی و کارهای سنگین بیرون از خانه، که در شأن آنها نیست، بکشانیم، بلکه مراد آن است که در کنار کارِ خانگی زن مطابق نظر اسلام، حق آموزش، اشتغال مناسب، تحصیل و ارزش کار خانگی او به رسمیت شناخته شود.
اکنون کار خانگی بی‏ارزش به شمار می‏آید؛ به چشم نمی‏آید و محصولات آن به سرعت مصرف می‏شود، محصولات آن در بازار به فروش نمی‏رسد و در نتیجه، مزدی برای زنان در نظر گرفته نمی‏شود. اما اگر قرار باشد مجموعه فعالیت‏هایی که به نام «کار خانگی» صورت می‏گیرد، از بازار خریداری شود، هزینه‏های بالایی بر خانواده تحمیل می‏شود. زنانی که تأمین معاش خانواده کاملاً بر دوششان قرار دارد بیش از همه در معرض فقر قرار دارند. علاوه بر کار خانگی، که وظیفه تمام زنان است، بسیاری از زنان، بخصوص زنانی که به طبقات پایین اجتماعی تعلّق دارند، مجبورند در خارج از خانه نیز به کار مشغول شوند. کار زنان در خارج از خانه ویژگی‏های خاص خود را دارد. بر خلاف تصور عوام، که معمولاً کارهای آسان‏تر به زنان تعلّق می‏گیرد، باید توجه داشت نوع کاری که زنان انجام می‏دهند معمولاً بسیار غیرتخصصی است. همین امر موجب می‏شود زنان در مقایسه با مردان، از امکان ترفیع کمتری برخوردار باشند. حتی در کارهای خدماتی نیز وضع چنین است و زنان در سلسله مراتب شغلی، پله‏های پایین را اشغال کرده‏اند. یکنواختی در کار زنان بیش از کار مردان به چشم می‏آید و همچنین تشکیلات صنفی کارگران نیز غالبا در اختیار مردان است. محدودیت‏های شغلی دیگری نیز برای زنان وجود دارد.
در نظام سرمایه‏داری و عصر جهانی‏سازی، نرخ اشتغال زنان در حال افزایش است. علت اصلی آن امکان پرداخت مزد کمتر برای کار معیّن است. صنعت الکترونیک، که از دهه 1960 به صورت بین‏المللی درآمده، در آسیا عمدتا زنان جوان غیر ماهر را به استخدام درآورده است. شرکت‏های آمریکایی تا حدّ زیادی به نیروی کار زنان متکی هستند و اقتصادهای تازه صنعتی شده، زنان را با دست‏مزد پایین وارد بدنه ساختار شغلی خود کرده‏اند. در همین حال، قسمت عمده‏ای از اشتغال شهری زنان در کشورهای در حال توسعه، در اختیار بخش غیررسمی، بخصوص در بخش تهیه غذا و ارائه خدمات، به ساکنان مادر شهرها اختصاص دارد. در مجموع، شرایط پیشِ رو نشانه‏هایی از زنانه شدن گسترده فقر در سراسر جهان دارد.
این در حالی است که بر اساس مبانی قرآنی و تعالیم اسلامی، زنان از ارزش وجودی برخوردارند و شایسته نیست که با پرداختن به امور مالی و اقتصادی از شئون اساسی خود باز بمانند. این حقی است بر زنان و نوعی تخفیف، تا به آنچه لازم است، بپردازند و نه مانعی برای رسیدن به استقلال اقتصادی؛ «لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ»(نساء: 32) پس باید به دنبال راهی دیگر باشیم تا با رجوع به دین و فطرت و عقل سلیم، جایگاه مناسب زن ایرانی در عصر حاضر را دریابیم.(1)
______________________________
1. ر. ک. ندری ابیانه، فرشته، اشتغال و فرهنگ زنان، بهار 1384، فصلنامه بانوان شیعه، ش 3.
________________________________________
منابع
55. کوئن، بروس، مبانی جامعه‏شناسی، 1381، ترجمه و اقتباس غلامعبّاس توسّلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چ سیزدهم.
56. رابرتسون، یان، درآمدی بر جامعه، 1372، ترجمه حسین مهربان، بی‏جا، بی‏نا.
57. ریترز، جرج، نظریه جامعه‏شناسی در دوران معاصر، 1374، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علمی.
58. شجاعی، زهرا، برای زنان فردا، 1384، به کوشش مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، تهران، روز نو، ج 1 و 2.
59. مرکز آمار ایران، سالنامه آماری کشور 1377، سرشماری 1375، تهران، مرکز آمار ایران.
60. دهخدا، علی اکبر، لغت‏نامه، 1383، زیر نظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران.
61. وزارت کار و امور اجتماعی، شاخص‏های اجتماعی و اقتصادی کار زنان، 1351، تهران، وزارت کار و امور اجتماعی.

تبلیغات