در وهله اول، سازه گرایی در برابر واقع گرایی قرار دارد. در حالی که واقع گرایان اصرار می ورزند که دانش صادق ما مطابق با واقع است، سازه گرایان مفهوم مطابقت را طرد و ادعا می کنند که ذهن در کار خود برای فراهم آوردن سازده ها از واقعیت مستقل است. از این رو تا جایی که دانش مورد نظر است روان شناسان سازه گرا همچون جرج کلی و ژان پیاژه به مفهوم سازگاری و نه مطابقت با واقعیت توسل جسته اند. هر چند باید به سازه گرایان حق داد که ادعا کنند مفهوم مطابقت با واقعیت، مساله آفرین است، اما انتقاد آنها تنها در مورد واقع گرایی خام قابل اعتناست. در مقابل، در مقاله حاضر استدلال شده است کهمی توانیم همچنان از مطابقت با واقعیت سخن بگوییم، بدون آن که لازم باشد توانایی سازه ای ذهن را نادیده بگیریم. این از آن رو است که از حیث معرفت شناختی، مفهوم مطابقت برای صدق نظریه های ما حیاتی است، در حالی که از سوی دیگر نیز سازگاری با واقعیت، قاصر از آن است که معیاری با کفایت برای صدق باشد. موضع ابزارانگارانه در مورد دانش، از این ضعف برخوردار است که نمی تواند میان کفایت و صدق سازه ها تمایز قائل شود. نتیجه این است که ما می توانیم بصیرت های سازه گرایان در مورد گرانبار بودن واقعیت ها از نظریه را بپذیریم بدون آن که لازم باشد مفهوم مطابقت با واقعیت را کنار بگذاریم . در واقع سازه گرایی نیازمند آن است که واقع گرایانه شود.