مطالب مرتبط با کلیدواژه

اصالت اراده


۱.

بررسی جایگاه علیت و لوازم آن از نظر دو فیلسوف عقلگرا: ابن سینا و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: تسلسل ضرورت ابن سینا دکارت معلول علت سنخیت اصالت اراده

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
تعداد بازدید : ۴۹۲۳ تعداد دانلود : ۱۷۱۳
مسئلهٔ علیت، یکی از مسائل مهم فلسفه است و انتظار می رود حداقل هر فیلسوف عقلگرایی به آن معتقد و پایبند باشد. هدف این نوشتار، بررسی جایگاه علیت از نظر دو فیلسوف عقلگرا، ابن سینا و دکارت است. مقالهٔ حاضر، ابتدا به چگونگی پیشبرد مسئلهٔ علیت در آثار هر یک از این دو فیلسوف بزرگ می پردازد؛ به این صورت که بیان می دارد ابن سینا و دکارت، هر دو معتقد به اصل علیت هستند و آن را می پذیرند؛ بنابراین انتظار می رود که به لوازم این اصل (ضرورت و سنخیت) نیز معتقد باشند و سپس به بیان این مسئله می پردازد که ""آیا این دو فیلسوف در روند بحث علیت هم عملا به لوازم آن معتقدند؟"" در نهایت با پیگیری بحث، به این نتیجه می رسد که ابن سینا هم معتقد به اصل علیت و هم لوازم آن، یعنی ضرورت و سنخیت است؛ اما دکارت، که بنیانگذار فلسفهٔ جدید در غرب است، با طرح اراده و مشیت الهی، در واقع مقدمات زیر سؤال بردن لوازم مهم علیت، یعنی ضرورت و سنخیت و در نتیجه اصل علیت را فراهم می کند. بنابراین دکارت، در مبانی اعتقاد خود به علیت، عقایدی غیر از ابن سینا دارد که پایبندی او به نتایج و لوازم علیت را مورد تردید قرار می دهد.
۲.

مفهوم قدرت از دیدگاه نیچه

کلیدواژه‌ها: نیچه ارادة معطوف به قدرت مفهوم قدرت اصالت اراده نسبیت ارزش های اخلاقی حقیقت و مرگ خدا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۴۸۵ تعداد دانلود : ۸۹۵۸
فردریش نیچه، از اندیشمندان برجستة آلمانی است که متأثر از فیلسوف بدبین هم وطنش، آرتور شوپنهاور، کوشید با تأکید بر ارادة آدمی رویکردی نو به عالم و آدم افکند. او اراده آدمی را، اراده ای معطوف به قدرت می داند. لذا بر محور آن، ساختار هستی شناسی او پی ریزی می گردد؛ بدین معنا که نیچه تمام مفاهیم ارزشی همچون اخلاق، حقیقت و... را متناسب با ارادة معطوف به قدرت در آدمی درک می کند. بر این اساس، نگاهی نسبیّت انگارانه را در پیش می گیرد. نیچه بر آن است که اخلاق سنّتی را فرومایگانی که از شکوفا کردن ارادة معطوف به قدرت خویش ناتوان بودند، بازآفرینی کردند تا ارادة دیگران را بدین وسیله به مهار قدرت خویش درآورند. لذا سخت به مسیحیت، که وارث ارزش های اخلاقی است، می تازد و آن را مایة ننگ بشر غربی برمی شمارد. از این رو، نیچه تنها حقیقت مطلق را ارادة معطوف به قدرت می داند که چون این گونه اراده ها، گوناگون اند و تأویل های آن ها نیز فراوان است، لذا حقیقت ها نیز فراوان خواهند بود. پس، جهان از نگاه او، معنا و ارزش ذاتی ندارد و ارزش ها، به تأویل های آدمیان از ارادة قدرت شان وابسته است. از آنجا که اصل بنیادین در سراسر فلسفه نیچه " اراده معطوف به قدرت" است، در این نوشتار نخست به تبیین ابعاد مختلف این اصل می پردازیم و سپس رویکرد وی را به ارزش های اخلاقی در پرتو آن بررسی می کنیم.