مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
بحران مشروعیت
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی مناسبات پیچیده بحران های چندگانه ناکارآمدی، توزیع، هویت، نفوذ و مشروعیت و همچنین درهم تنیده شدن آنها در دولت و نظام سیاسی بویژه در یک بازه زمانی مشخص یعنی دو دوره ریاست جمهوری حسن روحانی می باشد و اینکه چه پیامدهایی برای مشارکت سیاسی فعال به دنبال داشت. یافته ها و نتایج این پژوهش بر اساس روش توصیفی– تحلیلی بدست آمده و دال برآنند که این پژوهش از نظر زمانی یک پژوهش مقطعی، از حیث ارتباط و پیوند بین داده ها بیانگر نوعی همبستگی مضمونی می باشد و مؤید این مطلب است که هرگاه در نظام سیاسی بحران های مذکور رخ دهد آغازی خواهد بود بر کاهش اقتدار و افول مشروعیت و در نتیجه نظام سیاسی با بحران کاهش مشارکت فعال سیاسی و کاهش آن در سطح گسترده مواجه می شود. حوادث و اتفاقات این دوره زمانی و شیوه برخورد مردم و ارتباط و تعامل آنها با نظام سیاسی، همچنین کیفیت و میزان تأثیرگذاری آنها بر سیاست را تنها با معیاری همچون مشارکت سیاسی می توان ارزیابی نمود. البته ذکر این مطلب بسیار مهم و حائز اهمیت است که بسیاری از رویدادها و اتفاقات شکل گرفته توسط بازیگران سیاسی و نیروهای رقیب و موازی، گاه خارج از رأی و تصمیم و اراده دولت بوده و به دامنه بحران وسعت بخشیده است.
پیامد سنجی دولت پریبندال در ایران عصر پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۳
165 - 193
حوزه های تخصصی:
دولت پریبندال به عنوان یکی از مصادیق دولت های فاسد، گونه ای از دولت است که در آن نخبگان قدرت و کارگزاران حکومت، حقوقی مازاد بر حقوق خود را در سطح سیستم سیاسی مطالبه می کنند. اساساً دولت پریبندال محصول عواملی چون ادراکات ذهنی نخبگان و اعتماد و فرهنگ آمریت –تابعیت در سطح فرهنگی، مشروعیت و ایدئولوژی در سطح سیاسی و رانتیریسم و دولت بزرگ در سطح اقتصادی است. مقاله حاضر بر این پرسش اصلی تمرکز می کند که پیامدهای دولت پریبندال در ایران در زمان پهلوی دوم چیست؟ فرضیه مقاله پیامدهای چنین دولتی را در دو سطح، پیامدهای فردی و پیامدهای سیستمی جست و جو می کند. چارچوب نظری مقاله با الهام از آرای «ماکس وبر» و تئوری دولت پریبندال «ریچارد ژوزف» ارائه می شود. در مدل تحلیلی مقاله دولت پریبندال به عنوان متغیر مستقل و پیامدهای آن در سطوح فردی و سیستمی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته می شوند. به لحاظ روشی، نوع تحقیق کیفی و رویکرد مقاله توصیفی–تحلیلی و روش تحقیق مبتنی بر تحلیل کتابخانه ای- اسنادی است. یافته های مقاله حاکی از آن است که دولت پریبندال در سطح فردی منجر به الیناسیون یا ازخودبیگانگی و در سطح سیستمی منجر به ظهور پنج نوع بحران مشروعیت، کارآمدی، هویت، انباشت و هژمونی خواهد شد.
مواجهه با بحران مشروعیت داوری سرمایه گذاری در پرتو همگرایی با حقوق سازمان تجارت جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۸
181 - 219
حوزه های تخصصی:
حقوق سرمایه گذاری بین المللی با بحران مشروعیت مواجه است. بر این اساس تحرکات جدی در عرصه های ساختاری و رویه ای در جهت مواجهه و غلبه بر این بحران مطرح است. نخستین گام در فرایند غلبه بر این بحران، شناسایی عوامل آن است. فقدان تعادل پویا میان منافع عمومی و خصوصی یکی از عوامل اصلی ایجاد بحران مشروعیت در این نظام حقوقی است. این نوشتار با تمرکز بر تحرکات رویه داوری سرمایه گذاری در ایجاد تعادل مزبور، تبیین یکی از مواضع همگرایی حقوق تجارت و سرمایه گذاری بین المللی را در دستور کار قرار می دهد. اساس چنین ادعایی بر تحولات حقوق تجارت بین الملل در مواجه با بحران مشروعیتِ مشابه و رویکرد ساختاری – رویه ای این نظام حقوقی در ایجاد تعادل میان منافع عمومی و خصوصی بعنوان راهکاری اساسی در غلبه بر بحران مبتنی است. از این منظر غلبه پارادیم ترجیح منافع خصوصی در هر دو نظام حقوقی یکی از عوامل اصلی در ایجاد بحران مشروعیت بوده و جایگزینی آن از طریق پذیرش پارادایم ایجاد تعادل پویا میان اهداف رقیب، یکی از مواضع همگرایی حقوق تجارت و سرمایه گذاری بین المللی است. در این نوشتار این تعامل همگرا در رویه داوری بررسی می شود.
بررسی کارکرد ارداویرافنامه در بازسازی مشروعیت دولت ساسانی براساس رویکرد هرمنوتیک قصدگرای کوئنتین اسکینر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
81 - 116
مشروعیت قلب دولت و حکومت به شمار می رود و روایی فرمان های حکومتی و تداوم حکومت و دولت را موجب می شود. دوران حکومت ساسانی یکی از برهه های تاریخی است که در مقاطعی از آن تردیدها نسبت به مبانی اقتدار و ایدئولوژی نظام سیاسی در ایران مطرح می شود. بروز شک و تردید نسبت به ارزش های دینی به عنوان اصلی ترین مبنای مشروعیت این حکومت در پی ظهور ادیان وآیین های جدید، باعث می شود تا یک پارچگی اجتماعی و سیاسی با خطر مواجه شود و نیاز برای بازسازی مشروعیت را ضروری سازد. ازاین رو، دستگاه ایدئولوژیک دولت ساسانی از ابزارهای گوناگونی به منظور مقابله با بحران مشروعیت بهره می جوید. ارداویرافنامه نمونه ای از ابزارهای فرهنگی است که اصول، ارزش ها وآرمان های یک ایدئولوژی سیاسی را برای ترمیم مشروعیت و بقای حکومت ساسانی بیان می کند. در این پژوهش سعی شده تا با استفاده از چارچوب نظری هرمنوتیک قصدگرای اسکینر به این پرسش پاسخ داده شود که ارداویرافنامه در چه شرایط وکدام بافتار و فضای فکری ای نگارش یافته و نویسنده از نگارش این متن چه قصد و هدفی را دنبال می کرده؟ فرضیه پژوهش بر این است که به نظر می رسد این متن به عنوان یک ابزار ایدئولوژیک در پاسخ به بحران مشروعیت دولت نگارش یافته و مقصود و هدف از نگارش آن نیز تأثیرگذاری بر فرهنگ سیاسی جامعه به منظور بازسازی پایه های مشروعیت دولت ساسانی بوده است.
فروپاشی ساختارها و ظهور کاریزمای ملی (مقایسه تطبیقی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
35 - 77
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی فرایند شکل گیری رهبری کاریزماتیک در ایران با تمرکز بر دو مقطع تاریخی پیش از انقلاب مشروطه و پیش از انقلاب اسلامی می پردازد. با استفاده از روش تحلیل تطبیقی تاریخی و رویکرد پیرومحور، تحقیق به تحلیل نقش بحران های اجتماعی، اقتصادی، مشارکت، مشروعیت و ایدئولوژی های فرهنگی در ظهور رهبری کاریزماتیک می پردازد. نتایج نشان می دهد که در حالی که بحران های اقتصادی و مشروعیت به تنهایی برای ظهور رهبری کاریزماتیک کافی نیستند، ترکیب بحران های اجتماعی و اقتصادی با ازجاکندگی نهادی و ایدئولوژی های مبتنی بر فرهنگ سنتی می تواند به شکل گیری رهبری کاریزماتیک منجر شود. مقایسه تطبیقی داده ها از دوره قاجار و پهلوی، تأثیر عمیق تغییرات ساخت اجتماعی و بحران های گسترده بر ظهور رهبری کاریزماتیک را نشان می دهد. این مطالعه به درک بهتر عواملی که به ظهور رهبران کاریزماتیک در شرایط بحرانی منجر می شود، کمک می کند.
عوامل داخلی فروپاشی «جمهوری» چهارم در افغانستان
منبع:
غرب آسیا سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴)
32 - 66
حوزه های تخصصی:
فروپاشی جمهوریت در افغانستان شوکه آور بود. حکومت این کشور به رغم در اختیار داشتن تجهیزات پیش رفته، یک ماه بیشتر در برابر یورش طالبان دوام نیاورد. از این رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی و تبیین علل داخلی فروپاشی جمهوری در افغانستان است. پرسش اصلی این است که کدام عوامل نقش اصلی را در فروپاشی جمهوریت افغانستان داشته اند؟ فرض بر این است که عوامل مربوط به سطح دولت در چهار بعدِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی نقش اصلی را در فروپاشی جمهوری افغانستان داشتند. این پژوهش با رویکرد تحلیلی- توصیفی با روش کیفی، داده های کتاب خانه ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. یافته ها نشان می دهند که علل سیاسی (عدم مشروعیت دولت، نبود ایدئولوژی مشروعیت بخش، شکاف دولت- ملت، بحران هویت ملی، فساد سیاسی، نبود دیپلوماسی کارآمد)؛ علل اقتصادی (رشوه خواری و فساد اداری، کاهش سرمایه گذاری، فرار سرمایه و فقر و بیکاری)؛ علل اجتماعی (تبعیض در استخدام، فساد اخلاقی، سیاسی شدن هویت ها، عدم انسجام اجتماعی و فرار مغزها)؛ و علل نظامی (ضعف رهبری به دلیل نبود شایسته سالاری در ارتش، نبود استراتژی در جنگ، سیاسی شدن ارتش) عوامل اصلی فروپاشی جمهوری در افغانستان بودند.