مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
زنان شهری
حوزه های تخصصی:
علی رغم پژوهش های متعدد صورت گرفته در خصوص اثر حداقل دستمزد بر روی متغیر های مهم اقتصادی، اما بررسی اثر این متغیر بر روی عرضه نیروی کار و میزان مشارکت نیروی کار در بازار کار کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران در سال های اخیر روند کاهشی چشمگیری را داشته است، از سوی دیگر با نگاهی به روند رشد نرخ حداقل دستمزد واقعی مشاهده می شود که این متغیر در 10 سال اخیر از افزایش اندکی برخوردار بوده است. در این پژوهش رفتار مشارکت نیروی کار زنان شهری و روستایی ایران را در قالب نظریه تخصیص نئوکلاسیک مبتنی بر رویکرد حداکثرسازی مطلوبیت فرد با استفاده از مدل داده های پانل و داده های خ رد طرح آمارگیری از درآمد- هزینه خ انوارهای شهری و روستایی برای سال های 1390-1385مورد بررسی قرار می دهیم. نتایج به دست آمده از تخمین مدل در خصوص رفتار مشارکت زنان نسبت به حداقل دستمزد حاکی از آن است که با وجود آنکه افزایش حداقل دستمزد اثر مثبتی بر عرضه نیروی کار دارد اما رفتار زنان شهری و روستایی نسبت به دریافت مزد بالاتر یا پایین تر از حداقل دستمزد متفاوت بوده است و زنان شهری عرضه نیروی کار خود را در مقابل تغییر حداقل دستمزد بیشتر افزایش خواهند داد.
بررسی مشارکت های اقتصادی زنان عصر قاجار با تکیه بر گزارش سیاحان خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم محدودیت های زنان عصر قاجار از جهت حضور در عرصه های اجتماعی و اقتصادی، برخی از روایات تاریخی متضمن اشاراتی در باب مشارکت های اقتصادی زنان در جامعه آن روز است. از میان منابع موجود، سفرنامه ها به ویژه گزارش سیاحان خارجی بیشتر از سایر آثار به این مسأله پرداخته اند.
نتایج حاصل از بررسی ها نشان می دهد که زنان عصر قاجار اعم از زنان شهری، روستایی و عشایری براساس موقعیت، تجربیات و توانمندی هایشان در عرصه های اقتصادی فعالیت داشته اند. در بین این زنان، زنان شهری تحت تأثیر افکار روشنفکران و ورود نوگرایی، حوزه های فعالیت اقتصادی خود را گسترش داده و در مواردی در جراید نسوان، ایده هایی را در جهت تقویت اقتصاد بومی و خودکفایی ابراز نمودند. پژوهش حاضر بر آن است با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی ضمن تحلیل و بررسی نحوه ی مشارکت اقتصادی زنان و ابعاد مختلف آن در گونه های زیست شهری، روستایی و عشایری در عصر قاجاریه به تبیین اندیشه های نوگرایانه در میان زنان طبقه شهری بپردازد.
فراتحلیل کیّفی مقالات پژوهشی حوزه توانمندسازی زنان روستایی و شهری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد بررسی و فراتحلیل کیّفی مطالعات حوزه توانمندسازی زنان روستایی و شهری بود. بر این اساس در گام نخست تمامی مقاله های علمی- پژوهشی با کلیدواژه های توانمندی و توانمندسازی در بازه زمانی 1375 تا 1395 از پایگاه اطلاعاتی علمی جهاد دانشگاهی و پایگاه استنادی نورمگز استخراج شد که شصت مقاله را در بر می گرفت. در ادامه چهل و دو مقاله ای که شامل واژه های زنان روستایی یا زنان شهری در عنوان، چکیده یا کلمات کلیدی بودند، برای استخراج داده ها و بررسی بیشتر گزینش شدند. طبق یافته های تحقیق حاضر، مطالعات این حوزه دو جهت گیری کلی دارند، گروهی از آن ها به دنبال تحلیل نظری و ارائه مدل های مداخله ای برای توانمندسازی گروه های مورد نظر بوده اند. گروهی دیگر به بررسی فرایند توانمندسازی زنان، به لحاظ تجربی با در نظر گرفتن نمونه های متفاوت از زنان روستایی و شهری توجه کرده اند. در مجموع عواملی همچون تحصیلات، اشتغال، داشتن مهارت های اجتماعی، اعتماد به نفس، خودارزشمندی و بهره مندی از آموزش های عمومی از عوامل مؤثر بر توانمند شدن زنان روستایی و شهری بوده است. این یافته ها با نتایج مورد تأکید در بسیاری از تحقیقات غیر ایرانی در حوزه توانمندسازی زنان نیز مطابقت دارد.
بررسی و تبیین جمعیت شناختی نابرابری های مرگ و میر زنان در مناطق شهری و روستایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین دغدغه ها در علوم انسانی و به تبع آن جمعیت شناسی، توجه به نابرابری ها است. نابرابری های مرگ ومیر، یکی از شاخص های مهم در شناخت شکاف عمیق در توزیع منابع است. هدف از این مطالعه بررسی نابرابری های مرگ ومیر در بین زنان در مناطق شهری و روستایی ایران است. بدین منظور از داده های گزارش شده توسط "طرح ثبت و طبقه بندی علل مرگ" استفاده شده است. ابتدا داده ها از نظر کم ثبتی و گزارش غلط سن تصحیح شد، سطوح مرگ ومیر برآورد و نهایتاً با استفاده از تکنیک تجزیه سهم گروه های سنی و علل مرگ سه گانه در نابرابری های امید زندگی نشان داده شد. نتایج نشان می دهد که امید زندگی در بدو تولد برای زنان شهری 9/3 سال بیش از زنان روستایی است و فزونی مرگ ومیر نوزادان کمتر از یک سال در مناطق روستایی نسبت به مناطق شهری، مسئول 6/30 درصد از این تفاوت در امید زندگی می باشد. بیماری های غیرواگیر بیشترین نقش را در کاستی امید زندگی زنان روستایی دارند و پس از آن مرگ های ناشی از حوادث و سوانح و مرگ هایی که عمدتاً به دلیل بیماری های عفونی و انگلی هستند به ترتیب سهمی هر چند اندک در این نابرابری دارند.
مقایسه زمینه های توسعه کارآفرینی زنان در نواحی روستایی و شهری مورد: شهرستان مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از صاحب نظران توسعه روستایی بر این باورند که شناخت توانمندی ها و مهارت های زنان، به خصوص زنان روستایی و هدایت استعدادهای خلاق آنان می تواند در بهره برداری از ظرفیت های این قشر عظیم اجتماعی مؤثر واقع شد. به همین خاطر هدف از پژوهش حاضر مقایسه زمینه های توسعه کارآفرینی زنان روستایی با مناطق شهری در شهرستان مریوان است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری اطلاعات توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش را زنان بین 15 تا 65 سال در شهر مریوان و روستاهای آن تشکیل می دهند. در شهر مریوان با توجه به جامعه آماری65081 (زنان بین 15 تا 65 سال) 189 نمونه با توجه به فرمول کوکران انتخاب شده اند. همچنین از کل 93 روستای شهرستان مریوان 9 روستا با توجه به فاصله از شهر مریوان انتخاب شدند. برای تحلیل آماری پژوهش از آزمون های تی تک نمونه و ANOVA و در نرم افزار SPSS 22 و برای تحلیل فضایی پژوهش از نرم افزار ARCGIS استفاده شده است. با توجه به یافته های پژوهش شهر مریوان به نسبت نقاط روستایی مورد مطالعه وضعیت مطلوب تری در زمینه های توسعه کارآفرینی زنان دارد. با توجه به اینکه مناطق روستایی مورد مطالعه وضعیت نامناسبی در این زمینه داشته اند، این مناطق به تفکیک فاصله از شهر مورد سنجش قرار داده شد. با توجه به نقشه های GIS روستاهای نزدیک شهر مریوان بویژه روستاهای بیله و تازه آباد در وضعیت مطلوب تری نسب به سایر نقاط روستایی قرار دارند. دلیل این امر را می توان نزدیکی این روستاها به شهر مریوان و قرار گرفتن در پدیده خزش شهری دانست.
بررسی و مقایسه شاخص های توانمندی روان شناختی زنان روستایی و شهری در بحران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۷ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
349 - 368
حوزه های تخصصی:
توانمندی روان شناختی زنان فرایندی است که در آن زنان به لحاظ شناختی و رفتاری برای سازماندهی زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود توانمند می شوند. این پژوهش با هدف مقایسه شاخص های توانمندی روان شناختی در زنان روستایی و شهری انجام گرفت. در این پژوهش، زنان ساکن در شهر سرپل ذهاب و روستاهای همجوار، که پس از زلزله کرمانشاه همچنان در شهر و روستای خود ماندند و با وضعیت منطقه سکونت خود انطباق یافتند، جامعه آماری مطالعه را تشکیل می دادند. برای انتخاب اعضای نمونه از شیوه تصادفی خوشه ای استفاده شد. از بین مجموع زنان ساکن در شهر سرپل ذهاب پنج منطقه انتخاب شدند و با توجه به موارد ذکرشده، تعداد 219 زن و 154 زن از روستاهای واقع در دشت ذهاب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و پرسش نامه توانمندی روان شناختی را تکمیل کردند. به منظور اندازه گیری شاخص های توانمند سازی روان شناختی در بحران از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. ساخت و تنظیم این پرسش نامه از طریق مضمون های احصایی از داده های کیفی به دست آمد. در پژوهش حاضر، ضریب اعتبار کل پرسش نامه در گروه نمونه مطالعه شده برابر با 868 / 0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد و به منظور بررسی جزئی تر نتایج آزمون تعقیبی توکی گزارش شد. یافته های پژوهش نشان داد از میان مؤلفه های درون شخصی، مدار شناختْ متغیری بود که در زنان شهری نمره های کمتری از زنان روستایی را به خود اختصاص داد. همچنین، تفاوت معناداری در مؤلفه های بین شخصیِ توانمندی روان شناختی میان زنان شهر و روستا به دست نیامد و به طور کلی نشان می دهد متغیر مستقل، که همان مکان زندگی است، تأثیر زیادی بر مدار شناخت دارد؛ اما بر مؤلفه های بین شخصی تأثیر بسزایی ندارد.