مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مکتب آنال
حوزه های تخصصی:
سال هاست که رشته های علمی مختلف به مطالعه جامعه روستایی می پردازند، اما پیرامون تعامل و قلمرو فعالیت آنها، پرسش و چالش قابل اعتنایی صورت نگرفته است. موضوعی که به تازگی نسبت این رشته ها به ویژه جغرافیا، تاریخ، جامعه شناسی، کشاورزی و منابع طبیعی را به چالش فرا خوانده است، بحث مطالعات بین رشته ای است. مقاله حاضر به بررسی تطبیقی قلمرو فعالیت، گونه های تعامل و وابستگی های رشته های مختلف در مطالعات روستایی می پردازد. استدلال اصلی مقاله این است که طرح مطالعات بین رشته ای قبل از هر چیز انتقاد به انحصارطلبی و خط کشی های موضوعی میان رشته هاست. هدف این نوع مطالعات از بین بردن استقلال روشی و تضعیف ماهیت رشته های مستقل نیست بلکه یافتن شاخص های ترکیبی میان رشته های چندگانه و مرتبط است. در این مقاله، شاخص ترکیبی و بین رشته ای مورد توافق «توسعه روستایی» تلقی شده است. این شاخص نه در حوزه روش و قلمرو بلکه در شمول هدف رشته های یادشده قابل تحلیل و بررسی است. توسعه روستایی علوم مختلف را در منظومه ای مشخص گرد هم می آورد که به واسطه اهداف مشترک، بر نحوه نگرش و روش شناسی آنها تأثیر گذار خواهد بود
مکتب تاریخ نگاری آنال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله مکتب تاریخ نگاری آنال را که در اوایل قرن بیستم در فرانسه شکل گرفت بررسی می کند. این مکتب یکی از تاثیرگذار ترین مکاتب تاریخ نگاری و جنبش های روشنفکری در قرن بیستم بوده است. رویکرد نویسنده در این مقاله رویکردی توصیفی- تحلیلی است و می کوشد با مطالعه زمینه تاریخی ظهور مکتب آنال، روند شکل گیری و تحولات آن را در سطح نسل اول این جریان تاریخ نگارانه- روشنفکرانه دنبال نماید. این مقاله نشان خواهد داد که زندگی خصوصی هر یک از رهبران این مکتب چگونه مواضع علمی آنها را تحت تاثیر خود قرار داد و در پایان آثار مکتب آنال به صورت خلاصه ارایه خواهد شد.
از تاریخ مردان نخبه تا تاریخ زنان فراموش شده:علل تأخیر در پیدایش تاریخ نگاری زنان
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد است تا ضمن فراهم آوردن خطوط اصلی شعبه نسبتاً تازه یاب تاریخ نگاری زنان و قراردادن آن در سیر کلّی تاریخ نگاری مدرن، به این پرسش پاسخ گوید که چرا، علیرغم گذشت دو قرن از پیدایش تاریخ نگاری پوزیتیویستی فون رانکه و پیدایش شعب مهمی، نظیر تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی، تاریخ نگاری زنان عمر کوتاهی کمتر از نیم قرن دارد. برای پاسخ به این پرسش، نخست به تبیین سه رویکرد مهم تاریخ نگاری مربوط با تاریخ نگاری زنان می پردازیم و سپس در بخش مفصل تر، اهم ویژگی های تاریخ نگاری زنان را بررسی می کنیم. پاسخ کلی به پرسش اصلی مقاله ـ که تحلیل آن در آخرین قسمت مقاله انجام شده است – در غفلت عمومی مکاتب تاریخ نگاری (سیاسی، فرهنگی و اجتماعی) از موضوع زنان از یک سو و آگاهی زنان از حقوق خود و در مرکز توجه قرار گرفتن این حقوق در اثر پیدایش جنبش های فمنیستی از دیگر سو جست وجو شده است و مستندات آن یکایک برشمرده شده و مورد تحلیل قرار گرفته است.
تأثیر ساختارگرایی بر نسل اول و دوم تاریخ نگاران مکتب «آنال»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش تلاش دارد تأثیر ساختارگرایی بر مورخان مکتب «آنال» در نسل اول و دوم را بررسی کند. بنابراین، کار خویش را با این پرسش بنیادین آغاز می نماید که ساختارگرایی چه تأثیری بر تاریخ نگاری مکتب آنال گذاشت؟ این نوع تاریخ نگاری کار خویش را با مارک بلوخ و لوسین فور شروع کرد و سرانجام، با فرناند برودل به اوج خود رسید؛ درست در زمانی که فضای علمی جهان از تفکر ساختارگرایی به شدت متأثر شده بود. این مکتب فکری بسیاری از شاخه های علوم انسانی، مانند جامعه شناسی، زبان شناسی، انسان شناسی، مردم شناسی، روان شناسی و مانند آن را تحت تأثیر خود قرار داد. سرانجام، پایش به حوزة تاریخ نگاری نیز گشوده شد و در این وادی نیز تأثیرهایی پایدار برجای گذاشت. از بطن این تحول، تاریخ تام یا کامل سر برون آورد. نگاه به تاریخ نگاری تغییر یافت. تعصب بر تاریخ سیاسی برداشته شد و توجه تاریخ به مردم عادی یا زندگی روزمرة مردم فزونی یافت. تاریخ و جغرافیا به شدت به هم پیوستگی پیدا کردند. این بار جامعه و نه فرد نقطة شروع مطالعات تاریخی گردید. سرانجام، پای سایر رشته ها به تاریخ باز شد. جامعه شناسی، علوم اقتصادی، زبان شناسی، روان شناسی، اقلیم شناسی، مردم شناسی و مانند آن با تاریخ درآمیخت و مورخان از این علوم در جهت درک بهتر تاریخ بهرة فراوان بردند. بنابراین، می توان گفت: ورود ساختارگرایی به تاریخ، عصری جدید با شاخصه هایی متفاوت ایجاد کرد.
مکتب آنال، فرنان برودل و جامعه شناسی تاریخی
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی این مقاله، بررسی تأثیر سنت فرانسوی جامعه شناسی بر تاریخ نگاری و جامعه شناسی تاریخی است. نویسنده اعتقاد دارد که نقش این سنت در بحث جامعه شناسی تاریخی و تاریخ نگاری تا حد زیادی مغفول واقع شده است و به سنت های فکری دیگر اروپا مانند سنت آلمانی بیشتر اهمیت داده شده است. از این رو، او نقطه ی عزیمت بحث خود را امیل دورکیم، جامعه شناس بزرگ کلاسیک فرانسوی (1857-1917)، قرار می دهد که هم علاقه ای خاص به تاریخ داشت و هم بینش های ژرف او امکانات و قلمروهایی تازه به روی مورخان گشود. دورکیم نه به رویدادهای تاریخی، که او آن ها را «نمودهای سطحی و ظاهری» پدیده های تاریخی تلقی می کرد، بلکه به ساختارهای اجتماعی تاریخی علاقه مند بود و صورت بندی دقیق او از مفهوم امر اجتماعی و مفهوم جامعه بر نگرش های جامعه شناسان دلمشغول تاریخ و مورخان تأثیراتی عمیق و تعیین کننده به جا گذاشت. این تأثیرگذاری بیش از همه در مکتب آنال و پژوهش های تاریخی اعضای آن تبلور یافت و مورخان برجسته ای همچون مارک بلوخ و فرنان برودل در تقابل با تاریخ نگاری اثبات گرای رویدادمحور مبتنی بر اسناد زمانه ی خویش، که سیاست و رویدادهای سیاسی را موضوع اصلی بررسی های خود قرار داده بود، از «جامعه ی فئودالی»، روندهای بلندمدت، ساختارهای تاریخی و ذهنیت های جمعی سخن به میان آورند. فرنان برودل رویکرد کل نگرانه و تعمیم بخش جامعه شناسی را به کار گرفت و سبک تاریخ نگاری خود را تاریخ کلی یا تاریخ تام نامید، اما در مسیر تمرکز بر ساختارها و نادیده انگاشتن رویدادها تمرکز جامعه شناسان بر زمان حال یا زمان کوتاه مدت را نیز به نقد کشید و تقسیم بندی جدیدی از «زمان اجتماعی» در قالب سه زمان کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت ارائه کرد. به زعم نویسنده رویکرد برودل را می توان از دو جنبه رویکردی جامعه شناسانه برشمرد. نخست این که برودل نه به زمان حاضر بلکه به مقیاس های کلی و روندهای بلندمدت تاریخی پرداخت. نویسنده مدعی است که تقسیم بندی برودل از زمان در بحث تغییر اجتماعی بر آثار جامعه شناسان تأثیرات مهمی به جا گذاشته است. دوم آن که برودل به لحاظ موضوعی به سرمایه داری پرداخت، یعنی موضوعی تحقیقی که از ابتدای شکل گیری جامعه شناسی دغدغه ی اصلی بسیاری از نظریه پردازان اجتماعی بوده است.
نقد و بررسی خوانش محمد ارکون از سنت و تجدد
حوزه های تخصصی:
محمد ارکون اندیشمند مسلمان (1928- 2010 م) و از چهرهای شناخته شده محافل علمی، که رویکری انتقادی و رادیکالی به پدیده دین و به طور خاص نسبت به تاریخ اسلام داشته است. او پروژه فکری خود را با عنوان «نقد عقل اسلامی» در جهت نقد عقلانیت اسلامی سامان داده بود. وی از جمله کسانی است که طرح نسبتاً جدید و مأنوس با فضا و ذهنیت کنونی بشر و به ویژه فرد مسلمان عرضه کرده و در زمینه تعامل سنت و تجدد و بازاندیشی آموزه های اسلامی، طرحی نو ارائه نموده است. ارکون با بهره گیری از روش های موجود در علوم انسانی جدید به سراغ اندیشه های بنیادین رفته و معتقد است که برای درک صحیح و چگونگی استفاده از میراث اسلامی و غربی، باید از رهیافت ها و روش هایی چون ساختارگرایی و تحلیل گفتمان انتقادی بهره برد. از مهم ترین ابزار و روش های پیش رو ارکون که تاکید بسیاری بر آن می کند، مکتب آنال است. مکتب آنال از جمله جریان های معرفتی تاثیرگذاری است که ارکون خود را مدیون آن می داند و معتقد است، آشنایی با این رویکرد او را از نگاه خطی و شرق شناسانه به تاریخ نجات داده است. این اندیشمند مسلمان بر این باور است که از مهم ترین مسائل پس از رویارویی جهان اسلام با مدرنیته غربی، تقابل و تعامل سنت و تجدد می باشد، که بسیار مورد مناقشه قرار گرفته است. خوانش گر اندیشه های ارکون باید به دو نکته بسیار اساسی توجه نماید، اول ارکون اندیشمندی مسلمان سنی است و در مبارزه با نگاه اشعریان گام بر می دارد. از سوی دیگر دوران جامعه پذیری اولیه خود را در الجزایر، زیر سیطره استعمار فرانسه سپری نموده و بسیار از آنان تأثیر پذیرفته است. بنابراین نباید همه پروژه او را بر جهان اسلام به ویژه ایران تعمیم داد. در این مقاله برآنیم به واکاوی روش شناسی محمد ارکون و خوانش وی از سنت و تجدد را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.