مطالب مرتبط با کلیدواژه

لیلی بعلبکی


۱.

روابط عاطفی در دو رمان «أنا أحیا» و «عادت می کنیم» بر اساس نظریه ی هرم عشق استرنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۹ تعداد دانلود : ۱۶۵
الگوهای رایج و مشترک روابط عاطفی و دلبستگی میان انسان ها در داستان های واقع گرایانه انعکاس یافته است و مهارت نویسندگان در ارائه ی این الگوها موجب جذابیت و باورپذیری هر چه بیشتر نوشته هایشان شده است. لیلی بعلبکی و زویا پیرزاد از نویسندگان واقع گرای معاصر ادبیات لبنان و ایران هستند که پرداختن به مسائل و ارتباطات عاطفی (زنان) از شاخصه های بارز فکری آن دو به شمار می رود. روان شناسان متعددی کوشیده اند عشق و روابط عاطفی را توضیح دهند. رابرت استرنبرگ یکی از این روان شناسان است که به تبیین علل دوام یا گسستگی روابط بین زن و مرد در قالب نظریه ی مثلث عشق پرداخته است. او عشق را همچون هرمی می داند که دارای سه رکن «صمیمیت»، «شهوت» و «تعهد» است. از ترکیب این سه رکن انواع متفاوتی از عشق شکل می گیرد. نگارندگان این نوشتار سعی دارند مقوله ی عشق و روابط عاطفی میان زن و مرد را به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر نظریه ی مثلث عشق استرنبرگ در دو رمان «أنا أحیا» و «عادت می کنیم» از این دو نویسنده بررسی کنند. برآیند این نوشتار حاکی از آن است که ساختار علی و معلولی در ارتباطات عاطفی این داستان ها با نظریه ی هرم عشق استرنبرگ هماهنگی دارد و وجود ارکان سه گانه ی عشق باعث بروز عشق های متفاوتی در این دو رمان شده است. بعلبکی با توجه به شرایط اجتماعی که در آن زندگی کرده است نتوانسته تعادل و توازنی بین ارکان عشق ایجاد کند؛ او ارتباطات عاشقانه ی محدودتری توصیف کرده است و فقدان نمونه ای از عشق آرمانی نشانگر دیدگاه منفی او به روابط مرد و زن و مردسالاری شدید حاکم بر جامعه ی اوست. اما پیرزاد دیدگاه مثبتی به موضوع عشق دارد و عشق آرمانی در داستانش بسامد بالایی نسبت به دیگر عشق ها دارد.
۲.

خوانشی نو از زنان در جامعه ایران و لبنان بر اساس نظریه گیدنز (بررسی سنّت و مدرنیته در دو رمان أنا أحیا و عادت می کنیم)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سنت و مدرنیته ادبیات زنان لیلی بعلبکی زویا پیرزاد أنا احیا عادت می کنیم آنتونی گیدنز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹ تعداد دانلود : ۱۹
ارتباط ادبیات با جامعه ازجمله موضوعات مورد توجه در پژوهش های ادبی است؛ رابطه دوسویه سنّت و مدرنیته به عنوان یک مسأله اجتماعی در رمان های معاصر بازتاب یافته است و جامعه شناسی ادبیات سعی دارد این رابطه را شرح دهد. با ورود مدرنیته به ایران و کشورهای عربی، تقابلی آشکار بین آن و سنّت های موجود در جامعه به وجود آمد و نویسندگان این تقابل را در آثارشان به تصویر کشیدند. از آنجا که زیرساخت های مشترک و شباهت های فرهنگی عاملی برای تطبیق دو اثر ادبی است، این پژوهش با بررسی دو رمان أنا أحیا نوشته لیلی بعلبکی و عادت می کنیم نوشته زویا پیرزاد سعی دارد نظر آن ها را با تکیه بر نظریه آنتونی گیدنز (در چهار حوزه فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست) نشان دهد. بررسی درون مایه های مشترک این دو رمان نشانگر تقابل و جدال میان باورهای سنّتی و مدرن درباره زنان است و شاخص های سنّتی فرهنگی و اجتماعی بیشتر از عناصر مدرن در این دو رمان دیده می شود. تلاش شخصیت های اصلی زن رمان در تقابل میان باورهای نوگرای خود و سنّت های حاکم بی نتیجه می ماند و بر اساس نظریه ساختار اجتماعی گیدنز که اعتقاد دارد سنّت در مدرن ترین جوامع هم به حیات خود ادامه می دهد، در پایان این سنّت ها هستند که مسیر آن ها را تعیین می کنند و نویسندگان علی رغم گرایش زیاد به مدرنیته و نوگرایی، واقعیت اجتماعی زمانشان را بر شخصیت های اصلی رمان تحمیل می کنند.