مطالب مرتبط با کلیدواژه

کنش ارتباطی


۶۱.

نقش دیپلماسی عمومی در افزایش پیوندهای میان ایران و افغانستان پسا طالبان با تأکید بر نظریه کنش ارتباطی زاهارنا

کلیدواژه‌ها: دیپلماسی عمومی کنش ارتباطی افزایش پیوندها ایران افغانستان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۹
امروزه کشورها علاوه بر دیپلماسی سنتی به دیپلماسی عمومی تمایل نشان داده و سعی دارند تا با استفاده از آن اهداف خود را پیش برده و منافع خود را تأمین کنند. ایران نیز از این قافله عقب نمانده و در تلاش بوده تا دیپلماسی عمومی خود را در هر منطقه ای به ویژه افغانستان اعمال کند و در این راه از ابزارها و شیوه های مختلفی استفاده کرده است. افغانستان یکی از جوامع هدفی است که به دلیل اشتراکات فراوان زبانی، فرهنگی، دینی، تاریخی و... با ایران، می تواند تحت تأثیر مثبت قرار بگیرد. در این پژوهش تلاش شده است تا به مفهوم دیپلماسی عمومی پرداخته شود و دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان بررسی گردد. در نهایت نیز عوامل افزایش پیوند بین دو کشور مورد مطالعه قرار بگیرد. طی این تحقیق به این سؤال پرداخته می شود که نقش دیپلماسی عمومی ایران در افغانستان پسا طالبان، در افزایش پیوندهای میان دو کشور چیست؟ فرضیه تحقیق نیز مبنی بر این است که ایران در اعمال دیپلماسی عمومی خود در افغانستان پسا طالبان از روش های سیاسی، فرهنگی-آموزشی و اقتصادی استفاده کرده است و این اقدامات باعث افزایش همدلی و در نتیجه باعث افزایش پیوندهای بین دو کشور شده است. برای ارزیابی فرضیه تحقیق هم از نظریه کنش ارتباطی زاهارنا استفاده شده است که میزان روابط و نزدیکی کشورها را با استفاده از سه شاخصه؛ روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی _ آموزشی مورد سنجش قرار می دهد.
۶۲.

تأملی بر دیدگاه یورگن هابرماس در باب نسبت اخلاق و حقوق

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ارزش های اخلاقی اجبار حقوقی یورگن هابرماس تزاحم اخلاق و حقوق منطق گفتمان کنش ارتباطی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
پرسش از نسبت و رابطه اخلاق و حقوق، تاریخی نسبتاً طولانی دارد و به مناسبات ارزش ها و ایده آل های انسان و یکی از نیازهای عینی بشر، یعنی نظم، امنیت و صلح باز می گردد. دغدغه زندگی اخلاقی، همزاد آدمی بوده و شئون حقوقی که قوام آن به برخورداری از حمایت الزامی و اجباری است، همواره در بخشی از زندگی اجتماعی انسان وجود داشته است، اما به نظر می رسد «حقوق» در مفهوم امروزین آن، عمدتاً معلول پیدایش نخستین دولت شهرها و سپس دولت فراگیر ملّی بوده که نخستین کار ویژهٔ آن استقرار نظم و صلح داخلی بوده است. تحقّق این امر بیش از هر چیز به واقعیت های جامعه و شهروندان، یعنی باورها، گفتار و کردار آنان وابسته است. هنجارهای اخلاقی اگر چه بی ارتباط با امکانات و شخصیت فاعل نیستند، لکن به این اندازه وامدار و تابع واقعیت های فردی و اجتماعی نیز نیست. از این رو، چگونگی سازش بین دوگانهٔ اخلاق و حقوق قرن هاست که معضل جدّی اندیشمندان اجتماعی شده است. یورگن هابرماس - فیلسوف و اندیشه پرداز اجتماعی معاصر - در نظریه اجتماعی کلان خود، در مقام تبیین چگونگی آشتی اخلاق و حقوق نیز برآمده است. هدف این نوشتار، بررسی و تأمل مختصر و به شیوه تحلیلی ۔ انتقادی در آراء او در این باب است. ارزش نخستین در اندیشه هابرماس، نظم و منافع عمومی است و بر این باور است که این هدف با اجماع ناشی از گفتمان مبتنی بر اراده آزاد انسان های برابر محقق می شود. انسان آزاد و برابر در اندیشهٔ او، از انسان اخلاقی نمایندگی می کند و گویا هابرماس - در فرض تزاحم بین این حقوق و اخلاق - حقوق (نظم و منافع عمومی برآمده از گونه ای توافق در عدد و شرایط) را بر هنجارهای اخلاقی ترجیح می دهد.