مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
تفاوتهای فردی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تبیین یافته های ضد و نقیضی که از اوایل دهه 1980 در مورد ارتباط اولیه بین الگوی رفتاری ریخت A و بیماریهای کرونری قلب مطرح شده است، با روی آوردی چند مولفه ای به بررسی مولفه های تشکیل دهنده این سازه پیچیده شخصیتی و ارتباط آن با فعالیت تشدید یافته سمپاتیکی پرداخته است. به دلیل اینکه بررس مفهوم ریخت A به عنوان یک سازه چند بعدی مستلزم داشتن یک ابزار ارزشیابی دقیق که بتواند تمام ابعاد این مفهوم را اندازه گیری کند می باشد، مقیاس چند بعدی الگوی رفتاری ریخت A تدوین و از لحاظ اعتبار و روایی سازه مورد تحلیل قرار گرفت. 108 دانشجوی پسر بعد از تکمیل این پرسشنامه یک تکلیف تنیدگی زا را تجربه کردند و پیش و پس از این تجربه، پاسخهای قلبی عروقی آنها مشتمل بر ضربان قلب و فشارخون سیستولیک و دیاستولیک اندازه گیری شد.
پاسخهای آزمودنیها از لحاظ بررسی اعتبار و روایی سازه پرسشنامه از طریق روش آلفای کرونباخ و تحلیل عوامل به شیوه مولفه های اساسی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحلیل نشان دهنده میزان دقت و اعتبار مطلوب پرسشنامه و استخراج چهار مولفه اساسی تشکیل دهنده سازه ریخت A به نامهای ناشکیبایی / احساس تنگنای زمانی، خشم خصومت، رقابت جویی و تلاش برای پیشرفت بود. بعد از مقایسه میانگین پاسخهای قلبی عروقی آزمودنیها قبل و بعد از تجربه تکلیف تنیدگی زا که نشان از تفاوت معنی دار میانگین پاسخها داشت، به بررسی ارتباط عوامل تشکیل دهنده ریخت A با تغییرات پاسخهای قلبی عروقی بعد از تجربه تکلیف تنیدگی زا در گروهی از آزمودنیها که نمرات بالایی در مقیاس ریخت A داشتند (n=73) پرداخته شد. نتایج تحلیل رگرسیون جهت بررسی این ارتباط نشان از سهم متفاوت عوامل تشکیل دهنده ریخت A در تبیین پاسخهای قلبی عروقی – ضربان قلب و فشارخون سیستولیک و دیاستولیک – به مولفه خشم / خصومت تعلق داشته و عوامل دیگر نیز هر یک در ترکیبی خطی با این عامل سهم متفاوتی در تبیین این تغییرات داشتند. در مجموع یافتهای پژوهش تاییدی بر ماهیت چند بعدی سازه شخصیتی ریخت A، تفاوتهای فردی افراد دارای این الگو و ارتباط متفاوت مولفه های تشکیل دهنده الگوی ریخت A با پاسخهای تشدید یافته سمپاتیکی (قلبی عروقی) می باشد و می تواند پاسخی برای مطالعات ضد و نقیض این حیطه محسوب شود.
واسازی مفهوم «تفاوت های فردی دانش آموزان» و نقد آن از منظر رویکرد بازسازی Deconstruction the Concept of “Individual Differences”(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، واسازی مفهوم تفاوت های فردی در راستای نیل به عدالت آموزشی و نقد نتایج به دست آمده بر مبنای رویکرد بازسازی هابرماس است. برای دست یابی به این هدف، از رهیافت های پژوهشی واسازی و بازسازی بهره گرفته شد. نتایج واسازی مفهوم تفاوت های فردی نشان داد که برداشت رایج دارای هدف های ایدئولوژیک شامل جلوه قانونی دادن، فریب، اشتراک در تفاوت ها و تفکیک دانش آموزان می باشد. واسازی، با ایجاد تردید در این دیدگاه رایج، لزوم جابجایی قطب های تضاد را آشکار می کند. از منظر نقد بازسازنده برخی از وجوه تضاد منبع خلاقیت هستند و نباید واسازی شوند.
تأثیر سبک های یادگیری متفاوت در عملکرد زبان آموزان ایرانی در انواع مختلف پرسش های آزمون آیلت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر تلاشی است به منظور گسترش دانش ما در زمینه تأثیر سبک های مختلف یادگیری بر عملکرد داوطلبان ایرانی در آزمون آیلتس. هدف پژوهش حاضر، بررسی سبک های مختلف یادگیری و میزان اثرگذاری آن ها بر کسب نمرات بالاتر و نیز عملکرد زبان آموزان در انواع پرسش های آزمون آیلتس است . در این تحقیق، 90 نفر از زبان آموزان رشته های مختلف تحصیلی شرکت کردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش نامه سبک های شناختی طراحی شده از سوی کلب ( 1984 ) و نیز یک آزمون آیلتس مدل است. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس. نشان داد که بیشتر داوطلبان دارای سبک شناختی بازتاب گرا هستند و به ترتیب پس از آن، داوطلبان عمل گرا، فعال گرا و نظریه پرداز قرار دارند. در این میان، داوطلبان عمل گرا عملکرد بهتری در آزمون آیلتس در هر مهارت داشتند. نتایج واریانس یک طرفه ( Anova One - Way ) نشان داد که بین متعلق بودن به هرکدام از سبک های یادگیری و میزان موفقیت در آزمون آیلتس، تفاوت معناداری وجود دارد. به علاوه، میان متعلق بودن به هر یک از این سبک های یادگیری و عملکرد زبان آموزان در انواع مختلفِ پرسش های آیلتس T ازجمله پرسش های تکمیل جمله و چهارگزینه ای، رابطه معناداری مشاهده شد.
بررسی رابطه بین سبکهای یادگیری (حسی-شهودی ، دیداری-کلامی) با اضطراب رایانه دانشجویان کارشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های یاد گیری(حسی- شهودی و دیداری – کلامی) با اضطراب رایانه ای در دانشجویان کارشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی ،انجام شد.به همین منظور نمونه ای با حجم 310 نفر دانشجو به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد. ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه سبک های یادگیری فلدر – سلمن و پرسشنامه اضطراب رایانه ای هنسن و همکاران بودند. داده های این پژوهش با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی ( میانگین، فراوانی ،انحراف استاندارد، آزمون t تست مستقل، ضریب همبستگی دو رشته ای نقطه ای و خی دو )تحلیل شد و این نتایج بدست آمد :1. بین سبک یادگیری حسی – شهودی با اضطراب رایانه ای دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد، طوری که دانشجویان دارای سبک شهودی اضطراب رایانه ای بیشتری نسبت به دانشجویان دارای سبک حسی دارند.2. بین سبک یادگیری دیداری – کلامی با اضطراب رایانه ای دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد، طوری که دانشجویان دارای سبک یادگیری کلامی، اضطراب رایانه ای بیشتری نسبت به دانشجویان دارای سبک دیداری دارند.3. بین جنسیت و اضطراب رایانه ای رابطه معنی داری وجود ندارد.
اجرای برنامه درسی مبتنی بر تفاوت های فردی درس «دین و زندگی» در نظام آموزش و پرورش ایران؛ چالش ها و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال شانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
7 - 30
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش ها و موانع اجرای برنامه ی درسی مبتنی بر تفاوت های فردی درس «دین و زندگی» در نظام آموزش و پرورش ایران انجام شده است. در این پژوهش با استفاده از روش پدیدارشناسی و نمونه گیری هدفمند ملاک محور، دیدگاه بیست و سه نفر از متخصصان و دست اندرکاران حوزه ی تربیت دینی با ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج مطالعه بیان گر آن است که اجرای این رویکرد با چالش هایی قبل و حین اجرا مواجه استاست. چالش-های قبل از اجرا عبارتند از ضعف در سیستم آموزشی و برنامه های درسی دانشگاه فرهنگیان، ضعف سیستم تربیت معلم در جذب و تربیت معلمان برخوردار از شایستگی حرفه ای، «کنکور» عاملی برای یکسان سازی، انعطاف ناپذیری اهداف و عدم استقلال معلم در انطباق دادن اهداف با تفاوت های فردی دانش آموزان، حاکمیت رویکرد موضوع محوری در طراحی برنامه درسی، تمرکز محوری در تهیه محتوا و عدم توجه به مؤلفه های بوم شناختی، عدم تناسب محتوا با نیازهای گوناگون دانش-آموزان، و چالش های حین اجرا نیز عبارتند از محدودیت در استفاده از مواد یادگیری متنوع آموزشی، ضعف دانشی و عملی معلمان در شیوه های تدریس، عدم «جذابیت و برانگیزانندگی» محیط یادگیری، عدم اختصاص زمان کافی به معلمان، تعداد زیاد دانش آموزان در کلاس درس، عدم امکان استفاده کافی از فرصت های یادگیری برون مدرسه ای، ضعف ارتباط میان خانواده و مدرسه، محدودیت امکانات و تجهیزات آموزشی فن آورانه و روزآمد و حاکمیت شیوه ارزشیابی شناخت محور. همچنین جهت مقابله با این چالش ها راهکارهای مقتضی ارائه شده است.
رابطهٔ شخصیت با تجربه های شناختی در رویکرد شناختی و اندیشهٔ اسلامی با تأکید بر دیدگاه جورج کلی و علامه مصباح یزدی(مقاله پژوهشی حوزه)
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ارتباط ویژگی های شخصیتی با تجربه های شناختی است و روش آن «بررسی تطبیقی» است. مرور پژوهش ها نشان می دهد وابستگی داشتن یا نداشتن به میدان، به عنوان دو ویژگی شخصیتی، موجب ادراک متفاوتی از اشیاء می شود؛ یعنی تفسیر افراد از محیط، در معنابخشیدن به رویدادهای محیطی به دلیل نظام سازه ای متفاوت گوناگون است. در اهداف و باورها نیز این تفاوت مشاهده می شود. همچنین یافته هایی که با بررسی تطبیقی به دست آمده، نشان می دهد بین دیدگاه جورج کلی و علامه مصباح دربارهٔ تجربهٔ شناختی تفاوت وجود دارد؛ کِلی و دیگر پدیدارشناسان «ذهن» را به عنوان فاعل شناسا «شرط عینی» شناخت می دانند و برای شناخت تنها هویت «پدیداری و فِنُومِنی» قائل هستند. حال آنکه در اندیشهٔ اسلامی، به ویژه علامه مصباح، دخالت «ذهن» در ادراک تنها در حد «شرط ذهنی» است؛ به گونه ای که بتوان آن شناخت را به فرد نسبت داد و این گونه نیست که «شناخت» تنها هویت فِنُومِنی داشته و با نُومِن و نفس الامر انطباق پذیر نباشد. در زمینهٔ «باورها» و «اهداف» نیز نقش «فاعل شناسا» تنها ارتباط فرد با گزارهٔ معرفتی را نشان می دهد و نقش انگیزشی دارد؛ بنابراین ویژگی های شخصیتی فاعل شناسا سبب نمی شود تجربه های شناختی تنها هویت پدیدارشناختی داشته باشند.
تحلیل تأثیر ادراکات حسابدارها از جو اخلاقی سازمانی بر نگرش های سازمانی آنان: تئوری شناختی-اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میزان سازگاری با جو اخلاقی از جنبه های منحصربفرد هویت حرفه ای حسابدارها می باشد . بر این اساس پژوهش حاضر تلاش دارد تا تأثیر ادراکات حسابدارها از جو اخلاقی سازمانی بر نگرش های سازمانی آنان را با استفاده تئوری شناختی-اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش گردآوری داده ها توصیفی پیمایشی، از نوع همبستگی است. داده های پژوهش حاضر از طریق توزیع پرسش نامه بین 305 حسابدار گردآوری شده است. دوره زمانی پژوهش حاضر بهار سال 1401 است. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شده است. براساس یافته های پژوهش حاضر (1) تفاوت های فردی (خودکارآمدی و منبع کنترل) بر سازگاری با جو سازمانی اثر مثبت و معناداری دارد. (2) منبع کنترل بر رضایت شغلی اثر مثبت و معناداری دارد. (3) سازگاری با جو سازمانی بر رضایت شغلی و تعهد سازمانی اثر مثبت و معناداری دارد. (4) رضایت شغلی بر تعهد سازمانی اثر مثبت و معناداری دارد. همچنین در پژوهش حاضر تأثیر چهار متغیر کنترلی (تعداد دفعه تغییر شغلی، تعداد دفعه تغییر کارفرما، پست سازمانی و روحیه سازگاری) بر روی سه متغیر سازگاری با جو اخلاقی سازمان، رضایت شغلی و تعهد سازمانی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. برای نمونه روحیه سازگاری بر روی هر سه متغیر مذکور اثر مثبت و معناداری دارد. در نهایت، نگرش و باورهای حسابداران نسبت به مدیران ارشد به شدت متأثر از جو اخلاقی سازمانی است.
تأثیر توانایی های شناختی-رفتاری حسابرسان بر پذیرش ریسک حسابرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و بانکداری اسلامی دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
337 - 353
حوزه های تخصصی:
حرفه حسابرسی شباهت زیادی به قضاوت در دادگاه ها دارد. هم قاضی و هم حسابرس با ادعاهایی مواجه هستند که طی آن شواهد پشتوانه ادعاهای طرفین را جمع آوری و ارزیابی نموده و نهایتاً بر اساس معیارهایی که در اختیار آن هاست نظر داده و قضاوت می کنند. ارزشی که با حسابرسی صورت های مالی ایجاد می شود ناشی از قضاوت حسابرس و درکل ناشی از مجموعه تواناییهای فردی و شناختی –رفتاری حسابرسان است. لذا هدف اصلی این تحقیق تعیین تأثیر توانایی های شناختی-رفتاری حسابرسان بر پذیرش ریسک حسابرسی است. روش مورد استفاده در این تحقیق از نوع پیمایشی و از نظر ماهیت به صورت تحلیلی، مقایسه ای و از لحاظ جمع آوری اطلاعات میدانی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مدیران و شرکاء ارشد مؤسسات حسابرسی به تعداد 1020 نفر و مدیران اجرایی سازمان حسابرسی به تعداد 92 نفر می باشند که به صورت کل شماری (تمام شماری) مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج تحلیل ها نشان داد توانایی های شناختی-رفتاری حسابرسان بر میزان پذیرش ریسک حسابرسی تأثیر معناداری دارد.