تحلیل روایت شناختی موزه های هنر با تاکید بر مفهوم قاب بندی به مثابه بُعد رویدادها بر اساس آرای میکه بال و سیمور چتمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه از اصطلاح و استعاره روایت در ادبیات موزه شناسی بسیار استفاده می گردد؛ اما کمتر از چیستی و چگونگی روایت در آن سخن به میان آمده و رویکردهای موجود بیشتر جنبه های انتقادی را پوشش داده اند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب «نظریه روایت» و با استفاده از زاویه بندی نظری آرای سیمورچتمن و میکه بال صورت گرفته و در پی پاسخ به این پرسش کلی است که؛ از منظر روایت شناسی، در موزه های هنر ، زنجیره ای از واحدها یا رویدادها، چگونه گفتمان روایی را شکل می دهند؟ و در این راستا این پرسش خاص را مطرح می سازد که چگونه می توان مفهوم قاب بندی را به مثابه بعد رویداد/داستان در تحلیل روایت شناختی موزه های هنر به کار برد. در این پژوهش با تاثیر از آراء میکه بال برای سطح داستان یا رویدادها در روایت نمایشگاهی، دو گونه «قاب بندی های پیشین» و «قاب بندی های پسین» به مثابه عوامل تشکیل دهنده رویدادها تبیین شدند و از طریق تطبیق مولفه های پنج گانه بُعد موجودات-فضا در آراء سیمورچتمن، عناصر مرتبط با سازماندهی بصری به عنوان دسته اول «قاب بندی های پسین» مقوله بندی شدند. همچنین عناصر تفسیری همچون متون و رسانه های کلامی نیز به عنوان بخش دوم «قاب بندی های پسین» شناسایی شدند. گونه های رویدادهای اصلی و رویدادهای وابسته در روایت شناسی نمایشگاهی نیز با مثال هایی در مورد چیدمان آثار در گالری ها در این پژوهش مطرح می گردند. این پژوهش نشان می دهد که اگرچه کاربرد روایت شناسی بیشتر در ادبیات مطرح گردیده است، اما در روایت نمایشگاهی موزه های هنر نیز می توان مفهوم قاب بندی برای بعد رویداد/ داستان را در مقابل بعد گفتمان در روایت شناسی تطبیق داد و به گونه خاص روایت شناسی نمایشگاهی برای موزه های هنر نیز پرداخت.