مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
رابطه مادر - کودک
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان و پیامدهای بعدی این اختلال، هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه مشکلات دلبستگی با شدت علائم اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان دبستانی بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری دانش آموزان مدارس ابتدایی منطقه 4 آموزش وپرورش شهر تبریز در سال تحصیلی 95-1394 را شامل می شد. شرکت کنندگان تعداد 229 نفر (119 دختر، 110 پسر) از کودکان در دامنه سنی 11-6 ساله بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و از والدین شان خواسته شد مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای (هومرسن و همکاران، 2006) و پرسشنامه دلبستگی میان خویشاوندی (کاپنبرگ و هالپرن، 2006) را در رابطه با کودک خود تکمیل کنند. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین مؤلفه های مربوط به مشکلات دلبستگی و اختلال نافرمانی مقابله ای وجود دارد (01/0P<) و مشکلات دلبستگی پیش بین قوی برای شدت علائم اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان دبستانی است؛ به طوری که این مؤلفه ها توانستند 40 درصد واریانس رفتارهای مقابله ای کودکان را تبیین کنند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، همسو با نظریه دلبستگی بالبی، نقش دلبستگی در اختلال نافرمانی مقابله ای تأیید می شود. تلویحات تشخیصی و درمانی مشکلات دلبستگی برای درمان کودکان مبتلابه اختلال نافرمانی مقابله ای در مقاله بحث شده است.
تدوین الگو رابطه مادر – کودک با نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در کودکان 2 تا 5 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۷
69-88
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تدوین الگو رابطه مادر – کودک در اختلال دلبستگی واکنشی وبررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر دلبستگی بر کاهش نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در کودکان 2 تا 5 سال بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است، جامعه پژوهش شامل تمامی زوج مادر و کودک (2 تا 5 ساله) با نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی در شهر تهران است. در بخش اول 150 مادر و کودک به روش نمونه گیری در دسترس از مهد کودک ها انتخاب شدند. نمونه ی پژوهشی در بخش دوم جهت سنجش اثربخشی بازی درمانی بر کاهش نشانگان اختلال دلبستگی واکنشی شامل دو گروه 15 نفر که در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشکلات ارتباطی RPQ ، مقیاس ارزیابی بازی تعاملی مادر و کودک و مصاحبه بالینی بود. همچنین در بخش دوم جهت پیش آزمون و پس آزمون از پرسشنامه مشکلات ارتباطی استفاده شد.تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی جهت شناسایی روابط بین متغیرهای پژوهش استفاده شد و جهت مقایسه پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و کنترل، از تحلیل کواریانس داده ها استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی با هدف شناسایی عوامل مرتبط با الگوی ارتباطی مادر-کودک در کودکان 2-5 سال دارای اختلال دلبستگی واکنشی نشان داد که دو عامل، عاطفه و دخالت مادر به ترتیب 861/15 و 736/9 و در مجموع 259/25 درصد از واریانس پرسشنامه را تبیین می کند. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چند متغییره نشان داد بازی درمانی باعث کاهش علایم اختلال دلبستگی واکنشی گروه آزمایشی شد. تعامل مادر -کودک به عنوان نخستین معرف دنیای ارتباطات کودک و پیش بین قوی در سبک دلبستگی کودک است. همچنین از بین بردن موانع ارتباطی در روابط کودک و مادر در فرآیند بازی درمانی برای کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی، دلیل عمده به کارگیری این رویکرد درمانی برای این کودکان است.
تأثیر آموزش دهی مهارت های فرزندپروری اسلامی بر کیفیت رابطه مادر- کودک، بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدیِ والدگریِ مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
295 - 327
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش دهی مهارت های فرزند پروری اسلامی بر بهبود کیفیت رابطه مادر- کودک، بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدی والدگری در مادران دارای کودکان دبستانی انجام شده و ازنوع نیمه آزمایشی با گروه کنترل و با طرح پیش آزمون- پس آزمون است. برای به دست آوردن داده ها نَوَد مادر به صورت مجازی و در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه 45نفره کنترل و آزمایش جایگزین شدند. درنهایت، با توجه به ریزش آزمودنی ها مطالعه با سی نفر در گروه گواه و سی نفر در گروه آزمایش پایان یافت. ابزار پژوهش، شامل پرسشنامه های رابطه والد- کودک پیانتا (1994)، بهزیستی روان شناختی ریف فرم کوتاه (2002) و خودکارآمدی والدگری دومکا، استرزینگر، جکسون و روزا (1996) بود. یافته های به دست آمده ازطریق تحلیل کوواریانس یک و چندمتغیره با استفاده از نرم افزار spss نشان می دهد برنامه فرزندپروری اسلامی در تمام زیرمقیاس های پرسشنامه رابطه والد- کودک (وابستگی، تعارض و رابطه مثبت کلی) غیراز حوزه نزدیکی و در تمام زیرمقیاس های بهزیستی روان شناختی (استقلال، رشد شخصی، ارتباط مثبت با دیگران، هدفمندی و پذیرش خود) غیراز حوزه تسلط بر محیط، دارای تأثیر مثبت معنادار است (p<0/001)؛ همچنین درحوزه خودکارآمدی والدگری، تأثیر مثبت معناداری مشاهده می شود (p<0/001). با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت آموزش فرزندپروری اسلامی بر بهبود کیفیت رابطه مادر و کودک دبستانی و نیز ارتقای سطح بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدی والدگری مادران، دارای تأثیر مثبت معنادار است و بنابراین می توان از مداخله فرزندپروری با رویکرد اسلامی برای بهبود کیفیت ارتباط مادران با فرزندان و همچنین ارتقایافتن سطح بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدی والدگری مادران استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد و فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بر رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
169 - 203
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد و فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بر رابطه مادر-کودک بود. جامعه اماری پژوهش ،کلیه مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی 8 تا 12 ساله پسر مناطق ۶،۵،۲ شهر تهران در سال 1399-1400که ۳۰۰ نفر را تشکیل می دادند بود.روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. روش نمونه گیری پژوهش در دسترس و هدفمند بود .تعداد 45 مادر داوطلببعنوان حجم نهایی نمونه وارد مطالعه شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند.ابزار پژوهش حاضر مقیاس رابطه مادر-کودک پیانتا (2011)، محتوی دوره آموزشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد کوین و مورل(2009) و محتوی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا سلیگمن (2005)بودند. برای تحلیل داده ها، از شاخص های توصیفی (میانگین وانحراف معیار )و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس تک متغیری) در نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده گردید. نتایج نشان داد، بین گروه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد ، گروه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و گروه گواه ، در میانگین نمره ی رابطه مادر-کودک تفاوت معناداری وجود داشت(05/0 p<). همچنین آموزش فرزندپروری مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا نسبت به آموزش فرزندپروری مبتنی بر پدیرش و تعهد ،اثربخشی بیشتری بر رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توحه/ بیش فعالی داشت(p0/000<)یافته های پژوهش حاکی از این بود که دو رویکرد اموزشی بر رابطه مادر _ کودک تاثیر داشتند .
اثربخشی آموزش مهارت مدیریت استرس- هیجان بر کیفیت رابطه مادر-کودک مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۸
137 - 166
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت مدیریت استرس- هیجان بر کیفیت رابطه مادر-کودک در مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شده است. این مطالعه از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم انجمن اتیسم ایران در شهر تهران بود که از بین آنها 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. از پرسشنامه ارزیابی رابطه مادر– کودک (رابرت راس، 1961) برای گردآوری داده ها و از تحلیل واریانس آمیخته چند متغیری با رعایت پیش فرض ها برای تحلیل داده ها استفاده شد. برنامه ارتقائی مادران در 7 جلسه دوساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج نشان داد که نمرات مولفه های طرد و بیش حمایتگری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش اما در پذیرش به طور معنادار افزایش یافته است(P<0.01) در مرحله پیگیری نیز ماندگاری اثر دیده شد. با توجه به موثر بودن برنامه ارتقائی مادران (مدیریت استرس- هیجان) در بهبود رابطه مادر- کودک مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم، از این بسته می توان به عنوان یک مداخله روانشناختی استفاده کرد.
فهم مردم نگارانه ی تکیه گاه سازی شناختی در مادران ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
261 - 280
حوزه های تخصصی:
درگیری کودکان نوپا در تکالیف و فعالیت های روزانه، نقش مهمی در تحول شناختی آن ها دارد. مادر، این درگیری را از مسیر تکیه گاه سازی والدینی، هدایت می کند. تکیه گاه سازی والدینی دارای ماهیت فرهنگی است، با این حال فهم دقیقی از چگونگی آن در مادران ایرانی وجود ندارد، از این رو هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به فهمی مردم نگارانه از تکیه گاه سازی شناختی در مادران ایرانی است. گروه نمونه 23 نفر از مادران دارای فرزند 3 و 4 ساله بود که به روش گلوله برفی انتخاب شدند. پژوهش با رویکرد کیفی و به روش مردم نگاری انجام شد. برای گردآوری داده ها از تکنیک مشاهده غیرمشارکتی استفاده شد. برای این کار از مادر خواسته شد به فرزند خود کمک کند تا پازلی را تکمیل کند. تعامل مادر و کودک بدون مشارکت مشاهده گر، ضبط ویدیویی شد و پس از پیاده سازی، با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شد. یافته های این مطالعه نشان داد ابعاد تکیه گاه سازی شناختی در مادران ایرانی شامل حمایت مستقیم (کلامی و فیزیکی)، حمایت توضیحی (سؤالی و رهنمودی) و حمایت هیجانی (تشویق و تأیید) است. این مطالعه همچنین نشان داد کمک مستقیم کلامی و فیزیکی، طرح سؤال های غیررهنمودی و تحسین کلامی مکرر (حمایت هیجانی) در طول اجرای تکلیف، مشخصه های اصلی تکیه گاه سازی شناختی مادران ایرانی است. یافته های این مطالعه در قالب الگوی کلی ارتباط والد-کودک در ایرانیان و تأکیدات والدین ایرانی بر مسئولیت افراطی در قبال فرزند، انتظار اطاعت از والدین و کنترل گری زیاد آن ها قابل تبیین است. از یافته های این مطالعه می توان در سیاست گذاری های مربوط به ارتقاء شناختی کودکان ایرانی، بهره زیادی برد.