مسأله دال در نشانه شناسی فرهنگی: نکاتی در خصوص تعریف "دال" در نظریه های نمادین در انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظریه های معناشناختی بیان می شود که نماد ترکیبی از سه عنصر دال، مدلول و دلالت است. معمولاً کلمه نماد "برای هر شیء، عمل، رویداد، کیفیت یا رابطه ای که به عنوان وسیله ای برای یک مفهوم عمل می کند استفاده می شود. به طور کلی، دال در اکثر نظریه ها عنصری خنثی از نشانه ها یا نمادها است و گویی اعضای جامعه، تصویر مشترک و مشابهی از آن دارند. بیشتر متفکران در مورد جنبه های دال برای مردم و چگونگی درک آن ها بحثی نکرده اند. این مشکل به ویژه در نمادهای مقدس دیده می شود، زیرا نحوه درک و شکل گیری دال به بافت اجتماعی و روانی مؤمنان بستگی دارد. این موضوع را می توان به عنوان «مسئله دال» بیان کرد. در این مقاله بر اساس کار میدانی خود در میان شیعیان در لاکنو در هند توضیح می دهم که چگونه این پیش فرض نظریه نمادها کار نمی کند. تعزیه یا ضریح از نمادهای مقدس مرکزی و مهم در این جامعه هستند. آنها نه تنها ایده ثابت، مشترک یا خنثی برای دال ها در این نمادها ندارند، بلکه در دیدگاه باورمندانشان دارای اشکال متعدد (دال) هستند که معمولاً تغییرپذیر و ثابت هستند. این جنبه از دال تأثیرات عمیقی بر معنای چندگانه (دلالتها) دارد که نمادهای مقدس آنها را منتقل می کنند. بر این اساس، در نظریه انسان شناسی نمادنی در مورد نماد باید در نظر گرفت که دال در قالب های متکثر و متغیر خود عاملی مثبت و فعال در تولید معنا یا معانی است و نحوه درک و تفسیر مردم از نماد مقدس، اولاً به ادراک حسی و جسمی آنها بستگی دارد.