مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
جرم دولتی
حوزه های تخصصی:
دولت ها با اینکه ضامن نظم و امنیت هستند اما گاه ممکن است مرتکب جرم شده و موجب ناامنی و بی نظمی شوند. باوجود تلاش های کمیسیون حقوق بین الملل، مسئولیت کیفری دولت ها از منظر حقوق داخلی و حقوق بین الملل پذیرفته نشده است و این موجب بی کیفرمانی جرایم دولتی می شود. با توجه به این خلا، می توان با استفاده از برخی رویکردهای جرم شناختی، برای مسئولیت کیفری دولت ها به عنوان شخص حقوقی، تعدادی مبنا تعیین کرد. جلوگیری از برچسب زنی بر شهروندان، جلوگیری از نقض حقوق بشر، جلوگیری از ورود آسیب بر مردم، حمایت از بزه دیدگان و حق مقابله مردم با دولت های مجرم، مبانی جرم شناختی این مساله هستند که مقاله حاضر با واکاوی این مبانی به این نتیجه می رسد که امروزه مطابق با این مبانی، جامعه جهانی باید مسئولیت کیفری دولت ها را به رسمیت بشناسد تا نهادهای قضایی بین المللی یا منطقه ای عدالت را در مورد دولت های مجرم اجرا نمایند.
نگاهی حقوقی به جرائم دولتی و انواع آن
منبع:
پژوهش ملل آبان ۱۴۰۰ شماره ۶۹
85-103
دولت ها بعنوان ضامن امنیتِ جوامع ممکن است گاه موجب ناامنی نیز شوند. در این صورت ممکن است دولت بعنوان شخص حقوقی مرتکب جرم شود؛ هرچند رفتارهای آسیب زای دولت در قوانین و اسناد بین المللی جرم انگاری نشده است و در این خصوص خلأهای قانونی وجود دارد. اما دولت ها می توانند به صورت خشونت آمیز، غیرخشونت آمیز و مقصرانه موجب نقض حقوق بشر و آسیب بر مردم و جامعه گردند و لذا باید مسئول شناخته شوند. بر این اساس سوال اصلی مقاله این می باشد که دولت چگونه مرتکب جرم می شوند و کدام جرائم را مرتکب می شوند؟ که به روش توصیفی-تحلیلی به دنبال پاسخگویی بدان است. در این مقاله ضمن بررسی مفهوم جرم دولتی از منظر حقوقی، به بررسی انواع جرائم ارتکابی دولت ها و عناصر تشکیل دهنده چنین جرائمی پرداخته می شود و در نهایت به این نتیجه می رسد که امروزه جامعه جهانی باید با جرم انگاری رفتارهای آسیب زای دولت ها، مسئولیت کیفری دولت ها را به رسمیت بشناسد تا نهادهای قضایی بین المللی بتوانند عدالت را در مورد دولت های مجرم اجرا نمایند.
بدمدیریتی به مثابه جرم دولتی؛ امکان سنجی و چالش های پیش روی، با تأکید بر پاندمی کووید-19
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: جرایم دولتی، هنجارهایی به ظاهر قانونی هستند که آشکارا سبب نقض حقوق بنیادین افراد می شود و ناکارآمدیِ قوانین در پیشگیری از ظهور آن ها، وجوب جرم انگاری چنین رفتارهایی را ایجاب می نماید. امروزه به رسمیت شناختن مفهوم نوظهور جرایم دولتی، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای حفظ حقوق بنیادین بشر، از جمله حق بر سلامت شهروندان است؛ لکن محظوراتی مانع تحقق آن و فارق دانستن دولت ها از مسؤولیت کیفری در قبال ارتکاب رفتارهای غیرقانونی شده است. رفتارهایی از جمله نقض گسترد ه حق بر سلامت شهروندان، اعمال تبعیض ناروا در عرضه خدمات درمانی شایسته را می توان از جرایم غیرقانونیِ سلامت ستیز دولتی تعبیر نمود، در حالی که حق سلامت شهروندان در اسناد بین المللی و حقوق داخلی دولت ها مورد تأکید قرار گرفته و دولت ها متعهد به تأمین سلامت شهروندان شده اند. لکن با پیدایش کووید-19، بحرانی در حوز ه تأمین سلامت شهروندان، گریبانگیر دولت ها شده و مدیریت این بحران چالشی بی سابقه برای دولت ها رقم زده است. از این رو مقاله پیش رو درصدد ارزیابی اقدامات دولت وقت ایران در بحران یاد شده، در قالب جرایم دولتی می باشد . مواد و روش ها: روش تحقیق در این مقاله به صورت توصیفی-تحلیلی، و روش جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای، با مراجعه به اسناد، کتب و مقالات انجام شده است . ملاحظات اخلاقی: در مقاله پیش رو، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است. یافته ها: یافته های تحقیق مبیّن بدمدیریتی هایی است که می تواند مصداق بارز جرایم دولتی قلمداد شود. رفتارهایی که هرچند علی رغم ضررهای جبران ناپذیر آن صریحاً جرم انگاری نشده است، لکن استناد به قانون مانع از مسؤولیت کیفری دولت به دلیل ارتکاب رفتارهای غیرقانونی نیست . نتیجه گیری: امروزه نقش دولت ها در حمایت از حقوق بنیادین شهروندان در ظهور بحران های فراگیر آشکار است و ظهور کووید-19 را می توان یکی از مهم ترین بحران ها دانست. اما در راستای مدیریت بحران یاد شده، اعمال سیاست گذاری های ناکارآمد، قصور در عرضه خدمات درمانی شایسته، رفتارهایی است که علی رغم نقض آشکار حق سلامت شهروندان، قابلیت اضرار عمومی آن بر کسی پنهان نیست. از این رو گزاف گویی نیست که مقتولان کووید-19 را از بزه دیدگان جرایم دولتی یاد کنیم .
جرم حکومتی یا جرم دولتی؛ تفاوتی لفظی یا اختلافی مبنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات جرم شناختی داخلی، برای جرایم ارتکابی توسط ساختار قدرت، حداقل از دو واژة جرم حکومتی و جرم دولتی استفاده شده است که هر دو این واژگان به عنوان برابرنهاد اصطلاح لاتین «State Crime»، ذکر شده اند. به رغم اینکه در ظاهر امر می توان با تلقی موسع از مفهوم دولت، هر دو اصطلاح ذکر شده را منطبق با یکدیگر در نظر گرفت با این حال، وجود آثار عینی و عملی نظیر امکان تفکیک این دو مفهوم از مفاهیم مشابه، تفاوت در نوع و ماهیت پاسخ به جرایم ارتکابی به آن ها و تفاوت در مرجع پاسخ به این جرایم، و تعیین مسئولیت (اعم از سیاسی، اداری و حقوقی) و ...، تمایز بین این دو مفهوم و مشخص نمودن حدود و ثغور این دو مفهوم را ضروری می نماید. در نوشتار حاضر با روش تحلیلی-توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای، و با استناد به متون جرم داخلی و خارجی حوزه جرایم حکومتی/ دولتی و نیز با بررسی اسناد حقوقی داخلی، اینگونه نتیجه گیری شده است که استفاده از برابرنهاد «جرم حکومتی» برای اصطلاح لاتین مذکور، هم از جهت آثار علمی و عملی و هم از جهت انطباق با متون حقوقی داخلی صحیح تر می باشد.
گونه شناسی جرائم دولتی مبتنی بر قوانین غیرقانونی و فاقد مشروعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقض حقوق اساسی و بنیادین شهروندان در اشکال متعددِ نقضِ حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حوزه های مرتبط با بهداشت و درمان و سلامت و آموزش، توسط دولت ها که خود متصدی اصلی حفظ و تضمین آن هستند، با لحاظ معیارهایی می تواند عنوان «جرم دولتی» را به خود اختصاص دهد. این نوشتار که با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است، با هدف تمرکز بر بُعدی خاص از مفهوم جرم دولتی، در قالب رویکرد «جرم به مثابه آسیب» در زمینه جرائم واقع شده توسط دولت ها، برخی از مهم ترین گونه های ارتکابی آن را مانند جرائم دولتی سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی، جرائم علیه سلامت و ... که بر پایه ساختار آسیب زا و قدرت محور دولت است، با ذکر برخی مصادیق عینی و شکایات واصله به هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی، به بحث و بررسی می گذارد. در بسیاری از موارد، کنشگران عرصه تقنین، با وضع و تصویب قوانین ناقض حقوق اساسی و بنیادین شهروندان از جمله قوانین تبعیض آمیز یا قوانین تحدیدکننده حقوق اساسی یا قوانین آسیب زا، پدیده «قوانین غیرقانونی» و «قوانین فاقد مشروعیت» را که به معنای قوانین خلاف عدالت و حقوق اساسی است، سبب می شوند؛ ولو آنکه آن قوانین از جنبه شکلی تشریفات قانونی را برای لازم الاجرا شدن طی کرده باشند. ازاین رو دولت ها با نقض حقوق اساسی و بنیادین شهروندان خود و با اتخاذ سیاست های مختلف به خصوص در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و قضایی، آسیب های فراوانی را در عرصه های مختلف به شهروندان وارد می آورند. این آسیب ها در موارد متعددی متکی بر قانون بوده یا رفتارهایی است که نظر به انحصار دولت ها در عرصه قانونگذاری و با وجود آسیب زا بودن، موردِ منع کنشگران عرصه تقنین قرار نگرفته است.
پالایش فضای سایبری به مثابه جرم یا ابزارپیشگیری از آن؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقریبا همه دولت ها بنا به ملاحظات مختلف در راستای پیشگیری از جرم در فضای مجازی، به پالایش متوسل می شوند. ولی اغلب، از یک طرف به دلیل محدودیت های فنی و جرم شناختی و از طرف دیگر به علت اجرای غیراصولی پالایش، در وصول به هدف خود موفق نشده بلکه برخی حقوق بنیادین بشری را نیز نقض می نمایند. در این تحقیق این که آیا پالایش ابزار پیشگیری از جرم است یا به مثابه خود جرم بررسی شده است. مقاله با شیوه تحلیلی- توصیفی به این نتیجه دست یافته که اکتفای دولت ها به قانونی بودن پالایش و عدم توجه به شرایطی چون «ضرورت و تناسب» در اعمال آن، موجب مداخله بی رویه آن ها در حقوق بنیادین شهروندان شده و آسیب های ناشی از پالایش غیراصولی به رغم متصف نشدن به عنوان مجرمانه در قوانین داخلی، می تواند با بهره مندی از آموزه های جرم شناسی انتقادی با رویکرد آسیب اجتماعی شناسی، در قالب جرم دولتی مطرح گردد .
غزه سید، نقاب زدایی از تاریک ترین سیمای توحش مدرن
منبع:
دولت و حقوق سال ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۴)
127 - 166
حوزه های تخصصی:
تحلیل حقوقی وضعیت فعلی در باریکه ی غزه کاشف از حدوث پیچیدگی میان جنگی نسل کشانه و آثارِ مهلک ناشی از اشغالِ مُستمری است که کشف هندسه ی حقوقی آن در گرو استمداد از مفهومی نوین و برساخته موسوم به غزه سید است. این مفهوم سازی نو اندیشانه دستِ کم دلالتی تام بر اطلاق وضعیت ناشی از ویرانی فراگیر و پایدارِ گروه های تحت حمایت چتر هنجاری معاهده ممنوعیت نسل زدایی ملل متحد دارد. با این وجود، این ترکیبِ معنامند البته با استخدام ابزاری الگوشناسانه در صدد ذهن گشایی نسبت به کشف آستانه ای جدید در میزان شدتِ اقدام علیه بشریت است. جنایتِ نسل کشانه ی کنونی در غزه شامل اقداماتی است که قصد نابودیِ گروه های ملی، قومی و مذهبی را در افعال ویرانگرانه به منصه ی ظهور رسانیده است. پژوهش حقوقیِ حاضر که با رهیافتی اجتماعی-تاریخی سامان یافته است اینگونه در می یابد که حملات جنایتکارانه علیه غیرنظامیان، ویرانیِ عمدیِ زیرساخت های حیاتی و وضعیت های منتهی در نابودیِ ملیِ مسبوق به نیت خاص، نه تنها در شمول حقوقی کنوانسیون منع نسل زدایی می گنجد، بلکه مهم تر از آن، با پیش رویِ معرفت شناسانه در شناساییِ آستانه ی جدید از میزان شدت اقدام جنایتکارانه، فهمی نوین از منظومه ی حقوق کیفری بین المللی بر دست می دهد.