مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
معماری آینده
منبع:
نقش جهان سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
75-83
حوزه های تخصصی:
اهداف : آسیب شناسی صورت گرفته نشان می دهد که روش های متداول آموزش، در عمل نتوانسته اند در انتقال مفاهیم کاهش مصرف انرژی موفق باشند. بنابراین این پژوهش با استفاده از دستگاه فکری "نظریه معماری سرآمد"، به تبیین ویژگی های رویکرد طراحی- مبنا به مصرف هوشمندانه انرژی و تاثیر آن بر افزایش بازدهی آموزش طراحی معماری می پردازد. روش ها: پژوهش از طریق پرسش نامه های بسته، به صورت خوداظهاری با مشارکت 20 استاد و 85 دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری، سئوال می کند که مخاطب با مباحث "فیزیک ساختمان" و بهره وری در مصرف انرژی چه میزان آشنایی دارد و مخاطب تا چه اندازه آموزش های دانشگاهی مربوط را کاربردی می داند. یافته ها: نتایج پرسش نامه گویای آن است که آموزش های موجود در دانشگاه های برتر کشور براساس مدل اطلاعات- مبنا (و نه طراحی- مبنا) اجرا می شوند و در نتیجه توسط مخاطب "غیرکاربردی" ارزیابی می شوند. نتیجه گیری: نظریه معماری سرآمد استفاده از الگوهای "طراحی- مبنا" در کاهش مصرف انرژی را در "آموزش طراحی معماری" و تغییر دیدگاه برای جایگزین کردن تربیت ابرمعمارِ "احساساتی- فرمالیست" (روش های متعارف)، با تربیت یک معمار آشنا به استفاده از فناوری های روزآمد را پیشنهاد می دهد. مهم ترین موضوعات برای تحقق این نظریه در آموزش معماری عبارتند از: حرکت از "دانش ضمنی" به "یادگیری عمیق"، از "داده های یکه" به "ابرداده ها"، از "روش های متعارف کنترل و نظارت" به "اینترنت اشیا"، و از نظام قدیمی "نقشه کشی ساختمان" به "مدل سازی داده ای ساخت".
رویکرد طراحی- مبنا به مصرف هوشمندانه انرژی در نظریه معماری سرآمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال پنجم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
75-83
حوزه های تخصصی:
اهداف : آسیب شناسی صورت گرفته نشان می دهد که روش های متداول آموزش، در عمل نتوانسته اند در انتقال مفاهیم کاهش مصرف انرژی موفق باشند. بنابراین این پژوهش با استفاده از دستگاه فکری "نظریه معماری سرآمد"، به تبیین ویژگی های رویکرد طراحی- مبنا به مصرف هوشمندانه انرژی و تاثیر آن بر افزایش بازدهی آموزش طراحی معماری می پردازد. روش ها: پژوهش از طریق پرسش نامه های بسته، به صورت خوداظهاری با مشارکت 20 استاد و 85 دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری، سئوال می کند که مخاطب با مباحث "فیزیک ساختمان" و بهره وری در مصرف انرژی چه میزان آشنایی دارد و مخاطب تا چه اندازه آموزش های دانشگاهی مربوط را کاربردی می داند. یافته ها: نتایج پرسش نامه گویای آن است که آموزش های موجود در دانشگاه های برتر کشور براساس مدل اطلاعات- مبنا (و نه طراحی- مبنا) اجرا می شوند و در نتیجه توسط مخاطب "غیرکاربردی" ارزیابی می شوند. نتیجه گیری: نظریه معماری سرآمد استفاده از الگوهای "طراحی- مبنا" در کاهش مصرف انرژی را در "آموزش طراحی معماری" و تغییر دیدگاه برای جایگزین کردن تربیت ابرمعمارِ "احساساتی- فرمالیست" (روش های متعارف)، با تربیت یک معمار آشنا به استفاده از فناوری های روزآمد را پیشنهاد می دهد. مهم ترین موضوعات برای تحقق این نظریه در آموزش معماری عبارتند از: حرکت از "دانش ضمنی" به "یادگیری عمیق"، از "داده های یکه" به "ابرداده ها"، از "روش های متعارف کنترل و نظارت" به "اینترنت اشیا"، و از نظام قدیمی "نقشه کشی ساختمان" به "مدل سازی داده ای ساخت".
نسبت مفهومی نظریه معماری سرآمد با سایرجریان های هویت گرا در کشورهای در حال توسعه
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
27 - 38
حوزه های تخصصی:
گرایش به «هویت» در کشورهای در حال توسعه و به خصوص کشورهای اسلامی، بیش از هر زمان دیگر مورد توجه قرار گرفته؛ به گونه ای که امروزه جریان های هویت گرا به یکی از مهمترین جریان ها در هنر معاصر کشورهای اسلامی تبدیل شده اند. ادبیات موضوع نشان می دهد که این جریان ها، در کنار نقاط قوت فراوان، ضعف های متعددی نیز داشته اند. در ایران نیز، در کنار سایر گرایش ها، نظریه معماری سرآمد، با بیانی معاصر از تعامل فناوری و شکوفایی، به ترسیم الگوی مختار جمهوری اسلامی ایران می پردازد. مساله اصلی پژوهش یافتن شباهت ها و تفاوت های نظریه پیشنهادشده، با سایر نظریه های رقیب در کشورهای اسلامی است. هدف اصلی پژوهش بازخوانی گرایش های تجدیدحیاتگرایانه در کشورهای اسلامی، و تحلیل نقاط قوت و ضعف آن ها در مقایسه به نظریه «سرآمدی در هنر و معماری» است. بر اساس هدف غایی ترسیم شده، نتایج پژوهش می تواند چارچوبی برای سیاست گذاری های جامع نگر در عرصه هنر و معماری کشورهای اسلامی را فراهم آورد. از نظر روش شناختی، پژوهش با راهبرد استدلال منطقی و روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی نظریه ها و رویه های تجدیدحیاتگرا در هنر و معماری کشورهای اسلامی می پردازد. در تحلیل آثار و رویه ها، از روش های تحلیل محتوای معنایی و مدل سازی استفاده می کند. پژوهش با رویکرد آینده نمایی، به دنبال ترسیم چیستی الگوی مطلوب از هنر و معماری، در تراز سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران؛ به عنوان الگویی الهام بخش برای سایر کشورهای اسلامی است. دستاورهای پژوهش نشان می دهد که هر دو جریانِ فناوری-ستیز و سنت-ستیز، در عمل به نوعی «سنتگرایی افراطی» و یا «معماری تقلیدی» منتهی شده اند. کاستی مهم نظریه های موجود در عرصه هنر و معماری کشورهای اسلامی، فقدان کاربردی بودن در عرصه طراحی، و ضعف در جامعیت است. نظریه معماری سرآمد با نقدِ سنتگرایی افراطی و جریان تقلیدی، و با پیشنهاد نگاهِ آینده گرا و مفهومی، بستری را برای تعامل هویت بومی و فناوری برای آینده هنر و معماری کشورهای اسلامی پیشنهاد می دهد.
رویکردی طراحی مبنا به معماری سرآمد: تعامل هویت بومی و فناوری ها نوظهور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
۱۴۰-۱۱۱
حوزه های تخصصی:
اهداف: فناوری های نوظهور به بخش مهمی از مفهوم و هویت معماری معاصر ایران و جهان تبدیل شده اند. الگوریتم های معماری به عنوان یک ابزار کاربردی بر طراحی های نوین تأثیر گذاشته و منجر به تولید محصولات با هویتی می شود که فرم شهر سنتی و مدرن را در هم می آمیزد. هدف پژوهش حاضر فرمول بندی مجدد شهر و بررسی میزان تأثیر الگوریتم های معماری بر ویژگی های بصری، شکلی و عملکردی بناها می باشد. دستیابی به هدف پژوهش مستلزم ایجاد چارچوبی نظری برای نقش فناوری های نوظهور و تعیین سطوح و مکانیسم های کاربردی آن برای تعیین مهم ترین شاخص های مؤثر بر شکل گیری هویت شهر جدید است و در بعد عملی سنجیده شده است. روش ها: روش شناسی تحقیق برآیندی از روش های کمی و کیفی با رویکرد نظریه سازی و پیمایش اکتشافی نمونه هایی از پروژه هایی است که تحت تاثیر فناوری های نوظهور بوده اند. نتایج بر اساس تحلیل سه جانبه، طیف لیکرت و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تحلیل شده اند. یافته ها: شاخص های اصلی مورد بررسی در پژوهش دارای نقشی موثر به میزان تاثیر 40 تا 100 درصد می باشند. نتایج عددی به دست آمده از تایید فرضیه های پژوهش حکایت دارد. نتیجه گیری: پژوهش با بررسی ظرفیت فناوری های نوظهور در تعامل با هویت بومی؛ به نیازهای کشور به عنوان زمینه تحقق نظریه معماری سرآمد توجه کرده است. نتایج پژوهش بیانگر این مطلب است که فناوری های نوظهور ابزاری هستند که از طریق آن انسان هستی خود را می آفریند و هویت فردی و در نتیجه هویت شهر را متجلی می سازد.
شاخص های موثر در بازتعریف معماری ایرانی به عنوان معماری زیست سازگار و دوستدار طبیعت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
1 - 20
حوزه های تخصصی:
اهداف: معماری بومی سرشار از آموزه هایی است که رابطه نزدیک معماری و طبیعت را نشان می دهد. هدف اصلی این پژوهش بازتعریف معماری ایرانی به عنوان معماری زیست سازگار و دوستدار طبیعت؛ و استخراج شاخص های موثر بر آن است.
روش ها: راهبرد پژوهش استدلال منطقی و روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی است. با مرور نظریه معماری سرآمد، چارچوب نظری پژوهش تشکیل می شود؛ و سپس با روش دلفی و تکنیک شانون شاخص های مهم و موثر استخراج می شوند. به عنوان گروه بحث، به نظرات حلقه بیست نفره ای از متخصصان حوزه محیط زیست و معماری مراجعه می شود. ابزار جمع آوری نظرات، مصاحبه عمیق و پرسشنامه است.
یافته ها: یافته های کمی پژوهش نشان می دهد که یک هماهنگی معنادار میان اصول به کار رفته در معماری سنتی ایرانی و معماری زیست سازگار و دوستدار طبیعت وجود دارد. این بررسی ها نشان می دهد که در ابعاد اجتماعی و فرهنگی، توجه به فرهنگ مصرف کننده، سازگاری با محیط و چرخه عمر ساختمان؛ در ابعاد اقتصادی، فرهنگ قناعت، انعطاف پذیری و بهینه سازی نیارش؛ و در ابعاد زیست محیطی توجه به اقلیم و مصالح بوم آورد در اولویت قرار دارند.
نتیجه گیری: معماری بومی ایران را می توان نمونه ای از یک معماری زیست سازگار و دوستدار طبیعت در چارچوب نظریه معماری سرآمد شاخت. معماری ایرانی بیش از محصول به «فرآیند»، بیش از ارزان بودن به «بهینه بودن»، و بیش از رویکرد سوداگرانه و سود موقت به «چرخه عمر ساختمان» با نگاهی جامع و یکپارچه می نگرد.